«دیزباد وطن ماست»- یکی از اقدامات مهم در حال حاضر دیزباد حفظ سنت شفاهی دیزباد است و در این نوشتار هادی میرشاهی به ضرب المثل های دیزبادی می پردازد و آنها را با معنی بر می شمارد.
ـ بَسکهِ آوِ داغ بخواردُم آو ِسرده هَم پوف (puf) مُتُم (پوف = پف، آو(av) = آب، مُتُم = میدهم).
ـ بخَنَت(b khanat) اَمَیُم (amayom)ماستم نِدایی زدنبالِ سرم دُغ مُفرِستی
/ نوشدارو پس از مرگ سهراب
ـ زُمی(zmi) که دَق(dagh) مرَه (m ra) گاو از گاومدَنهَ(m dana)
زمی =زمین، دق = سفت، مدَنهَ = میداند
/ سالهای فقر، همه هم را عامل ناداری میدانند.
ـ همیشه پای چراغ تَریکَه (tarika)(تَریکَه = تاریکه)
/ همیشه کمترین نور بهپای چراغ میرسد.
ـ ماررَ دِ اَستیند (astind)بزرگ منی؟! (اَستیند = آستینت ، منی = میکنی) / در تمثیل آمده: مار سرمازدهای را درآستینت گرمش میکنی، مارپس از گرمشدن و جان گرفتن اولین اقدامش نیش زدن به پناهندهاش میباشد.
/ تمثیل دیگر: یک مسافر درمانده را پناه میدهی، زمین و آب در اختیارش میگذاری، او هم کمکم مثل تو مالک میشود، پس از اخذ شهروندی، ماهیّتش بهتر آشکار میشود بهجای قدردانی، دشمنیاش را بهروزمی دهد و در براندازیات لحظهای فروگذار نیست، دنیا را ببین! میگویند سزای نیکی بدی است در اینجا صدق میکند.
نمک را میخورند نمکدان را میشکنن! بطوریکه ترکشِ چوبِ این خوش قلبی همهجا را میگیرد.
ـ عاقبت گورگ (gurg) زَدَه (zada) گورگ رُوَ (rova) گرچه با آدمها بُو ُزرگ (bozurg) رُو.
(گورگ = گرگ، رُوَ = رَود).
/ اشارت به نژاد و دودمان افرادِ بدخواه را دارد که در نسلهای بعدِ او هم، رفتارش در فرزندانش تسّری پیدا میکند. استعاری است که میگویند پّا ردِ پای ایلوتبارش گذاشته است، یک رفتار توارثی بهحساب میآید.
ـ اَدَم خوشحساب شریک مال مُردومَه(morduma) (مُردومَه = مردم میباشد).
ـ خدا خررَ شناخ نِدا والی شکم گاو را پَرَه (para)مکیر(mkir)
(پَرَه = پاره، مکیر= میکرد)
/ بعضی از آدمها ظاهراً کم دستوپا و مظلوم هستند درصورتیکه به موقعیّتی برسند از هیچ ظلم و جوری فروگذار نیستند.
ـ خیشت (khisht) اوّل رَ چون نهَد مِعمار کَج
تا ثریا مرَه دِوال val) (de کج (خیشت = آجر ، دِوال = دیوار )
ـ خر رَ با نمد داغ منن (m nn) (منن = میکنند، نمد= فرش پشمینه) / تهدیدی به افرادی است که مرتکب جرم نگردند.
ـ حرف راسته (rasta) از بچه خُردُ(khordu) بُشنو.
ـ نمک خواردی و نمکدو رَ (nomogdo) بِشکستی (نُمُکدو = نمکدان)
/ سر سفرهای سالها نشستی و رشد کردی، پس از سیر شدن و رشد کامل، نمکدان را شکستی و سفرهاش را به یغما بردی.
ـ هر که خر رَ پشتبام بورده (burda) خوادش(khadsh) اَتَش اَرَ (ata ara) (بورده = برده است، اَتَش اَرَ = پایین آورد)
/ هرکه مرتکب این مشکلات شده، خودش رفع مشکل نماید.
ـ حرف مُلا رَ قُبول کُنُم یا دُم خُرُس رَ (خُرُس = خروس)
/بعضی آدمها خیلی خوب صحبت میکنند ولی نیّت سوء و رفتارششان از دور آشکار و دم خروس پیداست. چه خوبست درک کنند که افرادِ شنونده گولِ خوش حرفیِ آنها را نمیخورند و در دل، بریششان میخندند آنها بهتر است در رفتار و گفتارشان تجدیدنظر کرده و صداقت بیشتری از خود نشان دهند.
ـ نِه مُخرهَ (mokh ra)و نِه به کَس متَه (mta)
مگندنه (mgandana) اَ (a) مگس متَه (متَه = میدهد).
ـ ریش رَ د آسیا سُفِد(s phed) نکیردَه(nekirda) (سُفِد= سفید، نکیرده = نکرده)
/ با افزایش سن و کسب تجربه، موها و محاسن سفید شده است.
ـ گوربَه ی (gur ba) خمیر خوار (گوربه = گربه).
/ فرد منافق.
«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در نوشته خود به ضرب المثل های دیزبادی پرداخته است. این نوشته در سه بخش تنظیم شده و متعاقبا در پست های بعدی به آن پرداخته می شود.
ـ حق به حقدار مرسَه (مرسَه = میرسد).
از نُفریِ سگ، نو کُلُج نِمرَه (نُفری= نفرین ، نُ = نان ، کُلُج = نانی که از بدنه تنور به داخل آتشِ تنور بیفتد و شکل معمولی و هندسیاش را از دست بدهد.
ـ از اَتیش، خَکیستَر به عمل اَمیَه (اَتیش= آتش، خَکیستَر= خاکستر)- والدین کارایی خوبی داشتند ولی فرزندشان کارایی لازم را ندارد.
ـ هر اَنبُنی َنبُه بَندیِ مَیَه (اَنبُن = انبان، مَیَه = میخواهد).
ـ سری که درد نِمنَه دُستمال مبَند (نمنه= نمیکند).
ـ چراغش با هِشکِ تا صاحب نِمُسُزَه (هِشکِ = هیچکس، صحف = صبح، نِمُسُزَه = نمیسوزد).
ـ مگر اینجِه خَنَهی خَلَتَه (خَنَه = خانه، اینجِه = اینجا، خَلَتَه = خالهات).
ـ کج بنشی و راس ارگُو (بنشی = بنشین، راس = راست، ارگُو = بگو).
ـ تا نِبَشَه چیزکی مُردوم نِمگَن چیزها.
ـ چراغی که دخَنَه روایه دمسجید حَرُمَه (خَنَه = خانه، مسجید = مسجد، روایَه = لازم است، حرُمَه = حرام است).
ـ تَه کُلُه اُو نِرِزَه خُردو پاش نِمِخِزَ(کُلُه= بزرگتر، اُو= آب، خُردو = خردسال، نِمخِزَ = نمیلغزد).
ـ هندُوَنَه وَ زِر بغلُش مَتِن (هَندُوَنه = هندوانه، زِر= زیر، بغل = زیر شانه، متِن = ندهید).
ـ آشِ کشکِ خَلَتَه بُخری پاتَه نِخُری پاتَه (خَلَته = خالهات، بُخری = بخوری، پاته: بهحسابت میآید).
ـ با یَک تیر دو نُشُن مزنی (نُشُن = نشانه، مزنی = میزنی).
ـ هم شَریک دوزدَه و هم رفیق قَفیلَه (قفیلَه = قافله =کاروان) - ظاهرأ با دوستتان برعلیه دشمن مشترکتان همصدا و همپیمان هستید.
ولی وقتی بیخبر و سرزده به منزل دوستتان میروی مشاهده میکنی، دشمن مشرکتان آنجا بهصورت مهمان و یاور نشسته است. ضرب المثلی است معروف که میگویند: قسَم حَضرتِ عباس را باور کنم یا دُم خُرُس رَ (خُرُس = خروس).
ـ دِوال موش دَرَه موش گُش دَرَه( دِوال = دیوار، گُش = گوش).
ـ گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش.
ـ کَسَیِه از آش داغتَرَه (کَسَه = کاسه).
ـ ما گورگ بارُن دیه یِم (گورگ = گرگ، دیَه یِم = دیدهایم).
ـ فُردا معلومد مرَه (مَعلومد مرَه = آگاهی پیدا میکنی، حقیقت برایت آشکار میشود).
ـ بدَر مگن تا دِوال بُشنُوَ (دِوال= دیوار، بُشنُوَ = بشنود).
ـ اَروش کی مخندِن پوررو مرَه (اّ روش = صورتش، مَخندِن = نخندید، پوررو = گستاخ ، مره= میشود).
ـ سنگ بزرگ علامتَ نِزییَنه (نِزییَنَه = نزدنَ).
ـ شُتور دیَ یی نِدیَ یی (شُتور = شتر، د یَ یی، نِه دیَ یی= دیدی ندیدی) اشارت با این است: این جریان را فراموش کن و محرمانه باقی بماند.
ـ هر که فیل مَیَه جور هندوستون مکشَه .
ـ عاقِلُه فی الاشاره (اشاره ای به عاقل، همه چیز را درک مکند)
ـ گَر گُدا کاهل بُود تقصیر صَحب خَنه چیَه (صحَب = صاحب، خَنه = خانه).
ـ راه برو بیراه مَرو هر چَن که راه پیچون بود جَو مخر گُندُم بخر هرچند که جَو ارزُن بود.
ـ عشق پیری گر بُجُنبَد سر به رسوایی زند.
ـ هر چیزی سر جای خوادش خوبه (خوادش= خودش).
ـ دِوَنه کی به دِوَنه مرسَه خاشش میَه( دِوَنه = دیوانه، خاشش میه = خوشش میاد).
ـ کارِ هر بوز نِیهَ خرمن کُفتن گاو نر مَیَه و مرد کُهَن ( بوز = بز، خرمن کُفتن = کوبیدن خرمن گندم).
ـ گورگ کی سگ رَ مُبینَه حساب کارِ خوادشَه منَه (گورگ= گرگ، مُبینَه= میبیند، منهَ = میکند).
ـ چاهکن همیشه ته چاهَ است (چاهکن = مقنی چاه را گویند)- اشارتی به افراد مخرّب است که ظاهری فریبنده دارند ولی از پشت خنجر میزنند. ضربالمثل دیگر اینکه: یکبار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، بار سوم در دستی ملخک. خوشبختانه این افراد به بار سوّم نرسیده شخصیّتشان آشکار میشود و درنهایت خودشان از همه بیشتر ضرر میکنند چون تهِ چاه برایِ زندگی، محیط مناسبی نیست و ازطرفی موردِ تنفّر مردم میباشند.
- سیاهی برای ذغال مُ منه (مُ مَنَه = میماند) - افراد مخرّب کمکم دستشان رومی شود و تا آخر عمرشان شرمسار میمانند.
ـ توفِ هر که ددهَن خوادش شیرینَه (توف = آب دهان، خوادش = خودش).
ـ همَه رَ برق مگیرَه م ُرَ چُراغ موشی(مُ = من).
«دیزباد وطن ماست»- توسعه ارتباطات در چند سال اخیر باعث شد که دیزباد بیش از پیش در فضاهای مختلف به اطلاع مردم رسانیده شود.
کانال اجتماع مشهد در پیامی به روستای دیزباد پرداخت. به گزارش دیزباد وطن ماست، در این پیام آمده است: روستای دیزباد از توابع شهرستان نیشابور، پس از ماسوله گیلان، زیباترین روستای پلکانی ایران است و گفته میشود باسوادترین روستای ایران است.
دیزباد روستایی است که مردم آن ۱۰۰ درصد باسواد هستند. نخستین مدرسه روستای دیزباد در سال ۱۳۱۲ تأسیس شد و ناصرخسرو نام داشت. این روستا توانسته است نخبگانی را به جامعه تحویل دهد که موجب مباهات همه روستاییان شده و در سال ۱۳۴۸ بهعنوان یکی از معدود روستاهای با ۱۰۰ درصد باسواد جهان در یونسکو به ثبت رسیده است./قدس
@Ejtemaeemashhad
«دیزباد وطن ماست»- راقم تخلص شعری یکی از شاعران بزرگ دیزبادی است که عمده شعرش را وقف اعتقادش نموده است. با هم این شعر را که گزارشی از سفرش به هندوستان است می خوانیم.
بگویم شمّه ای از عشق دلدار که تا قلبت شود از خواب بیدار
اگر داری خبر از عشق جانان به غیر از عشق او بر قلب مگذار
.
هزار و نهصد و چل بود با دو نمودی پنج تن رو سوی دلدار
شب یلدا نمودیم نقل منزل بکردیم یاد زلف و ابروی [آن] یار
.
به ملک هند شهر حیدرآباد بشد اقبال ما از خواب بیدار
سعادت یار ما شد اندر آن دم از آنجایی که شه بودی مددگار
یکی بود از برادرهای دینی به شهر حیدرآباد آن نکوکار
که تا چشمش به ما افتاد در دم نمود او مهربانیهای بسیار
بداد آن دم به ماها مژدگانی که از صاحب بیامد آن زمان تار
شدیم مسرور ازاین مژدگانی ز جای خویش برخاستیم سپندوار
چو شد صبح وصال یار جانی برآمد آفتاب از شهر مروار (؟)
به استیشن که بود از شهر بیرون بشد کاری میلی آن دم پدیدار
یکی مکی که نامش بود نوروز بشارت دادمان زآن در شهوار
بیایید ای برادرها بیایید بیامد این زمان عیسیِ ادوار
همه [هم]چون ماهی واماندیم از آب ز آب خوب شه گشتیم سرشار
.
ز ایران و هم از مکی دهاتور سوالی چند کرد آن شاه دادار
به ظاهر جملگیمان عرض کردیم به باطن واقف است از جمله اسرار
که تا دزداب بودیم در حضورش تو آگاهی شها بر جمله اضمار
همی فرمود مکی را بدیدید بلی گفتیم با آن حی دادار
خوشامد گفت فرمود بارک الله به لطف خویش با لفظی گهربار
ادامه مطلب ...
«دیزباد وطن ماست»- ربما تساءلت عن المناطق فی البلد التی تعطینی تجربة مختلفة للسیاحة. فی هذا المقال نرید أن نشیر إلى قریة دیزباد العلیا. قریة دیزباد هی أعلى قریة فی محافظة خراسان فی قلب سلسلة جبال بینالود.
جعلت القمتان المرتفعتان فی قجغر (یشار إلیها أحیاناً باسم قوشغر) و لوکا هذه القریة وجهة سیاحیة للمتسلقین. لکن لهذه القریة میزات أخرى یمکن اعتبارها من أفضل القرى السیاحیة فی البلاد.
نظافة دیزباد:
ولأن أهالی دیزباد مهتمون جداً بالنظافة ، فقد أحضروا کثیراً من الإسمنت أو المنظمات غیر الحکومیة إلى دیزباد لتنظیف القریة من التلوث من حین لآخر أثناء مراقبة قضیة الصحة فی جمیع أنحاء القریة. لذلک فإن اسم أنظف قریة فی إیران هو الاسم الذی تستحقه هذه القریة.
محو أمیة أهل دیزباد:
فی عام 1312 ، قرر أهالی دزباد إنشاء مدرسة غیر ربحیة ، وتوقف بناؤها فی نفس الوقت الذی جلبت فیه مدرسة الخیام فی نیشابور الیوم، کما یتمیز أهالی دیزباد ثقافیاً فی المنطقة ، وعندما تدخل القریة ترى رجالاً یرتدون بذلات هم أساتذة جامعیون ومعلمون ، بینما یقومون أیضاً بأعمال البستنة فی القریة.
صعود العمارة فی دیزباد:
یقع فندق دیزبادعلى تل ولهذا السبب یتمتع سکان دیزباد بثقافة الشقة مثل البنتهاوس فی المدینة.
تم تسجیل قریة دیزباد کقریة ذات بنیة معماریة قیّمة ، وبالتالی یتم تفسیرها على أنها ماسولة خراسان.
بیت دزباد الهلال:
هذه القریة بها إحدى أقوى منازل الهلال فی البلاد. على الرغم من أن عدد سکان القریة لیس کبیراً ، فقد تمکن الناس من تقدیم مجموعة واسعة من الخدمات للمقیمین الدائمین فی دزباد ، والذین غالباً ما یکونون من کبار السن من خلال المشارکة بنشاط مع بیت الهلال. من خلال هذه الإجراءات تمکنت قریة دیزباد من عکس اتجاه الهجرة فی القریة و یزداد عدد سکانها.
مشروع المنظمة الدولیة لحفظ النباتات النادرة فی دیزباد:
بعد أن أصبحت قریة دیزباد وجهة سیاحیة ، کان أحد الإجراءات المتخذة هو إنشاء حدیقة ذات طابع ثقافی لدیزباد والتی من شأنها إخراج السیاح من حدائق الناس وإعطائهم مساحة ترفیهیة مناسبة. فی هذا الفضاء، وبالتعاون مع المنظمة الدولیة تم إنشاء منطقة لزراعة الأنواع النباتیة النادرة والتی یتم استغلالها حالیاً.
أول محطة خاصة لتولید الکهرباء:
تسبب تواجد المدرسة فی سفر المعلمین فی دیزباد، وجعلوا الناس یشترون مولدات کهربائیة ویرکبونها فی دیزباد، وهکذا من ثلاثینیات القرن الثالث عشر إلى عام 1340 کانت دیزباد تنعم بالکهرباء. کان المصنع یعمل حتى السنوات الأخیرة عندما انضمت دیزباد إلى الشبکة الوطنیة. تقع الیوم محطة تولید الکهرباء هذه عند مدخل القریة وتُعرف باسم محطة تولید الکهرباء.
منتجات عضویة:
یعارض أهالی دیزباد استخدام المبیدات الکیماویة والأسمدة الکیماویة، وهم فی الغالب یستخدمون السماد العضوی والسماد الحیوانی، لذا یمکنک الحصول على المنتجات العضویة دیزباد أیضاً، دیزباد لدیها إحدى أفضل أنواع الکرز فی البلاد.
وحدة حمایة البیئة:
لقد استثمر أهل دیزباد أنفسهم لحمایة البیئة. هم مؤسسو أول وحدة حمایة فی البلاد والتی تحمی المراعی والحیاة البریة فی دیزباد على حساب الناس. یُعد أهل دیزباد طعاماً للطیور فی الشتاء ویبقون أعشاش الطیور على الأشجار.
الشعراء و الکتاب:
إن مجال الثقافة فی دیزباد لیس متجذراً فی جهودهم على مدار المائة عام الماضیة، ولکن بالإضافة إلى المدرسة غیر الربحیة من عهد الشاه عباس، فقد تضمنت الکتاب والشعراء الذین جذبت أعمالهم انتباه العلماء الیوم. کان خاکی خراسانی شاعراً من زمن الشاه عباس وسافر أیضاً إلى بلاط الشاه عباس فی أصفهان وعکس ذکریاته عن هذه الرحلة فی قصیدة.
فدایی، رقامی، حسین دیزبادی، محمد میر شاهی (میرنامک)، محمد میرشاهی (صمیم) هم بعض شعراء الدیزبادیین من الماضی إلى الحاضر الذین تتوفر أعمالهم.
شهداء دیزباد العلیا فی مقابر دیزباد:
خلال الحرب العراقیة الإیرانیة قدمت دیزباد االعلیا شهداء الثورة الإسلامیة الذین دفنوا الآن فی ضریح دیزباد. جدیر بالذکر أن دیزباد بها عدة مقابر معروفة باسم تشیناردو ، کورستانی، سرمزار ، بالاده إلخ. یشیر هذا إلى العصور القدیمة التاریخیة لدیزباد والتی تعود إلى فترة قبل از الاسلام.
قلعة دیزباد التاریخیة:
تمتلک دیزباد قلعة تاریخیة تعود إلى العصر السلجوقی وربما قبل ذلک. والیوم تقع هذه القلعة فی قلب مشروع الحدیقة أمام عرش دیزباد، ومن المخطط ترمیمها بعد الإجراءات الأثریة.
حمام دیزباد التاریخی:
تحتوی دیزباد على حمام خزینة تم استخدامه فی السنوات الماضیة وهو الیوم أحد الأماکن التی یذهب إلیها السائحون لزیارة هذا الحمام.
مجمع دیزباد:
یعیش الشیعة الإسماعیلیون فی قریة دیزباد جنباً إلى جنب مع الشیعة الإثنا عشریة، ومکان عبادتهم یتکون من مجموعتین، واحدة فی أعلی القریة وواحدة فی أسفل القریة. هذا المکان جمیل معماریاً.
مسجد دیزباد:
یوجد فی دیزباد الحسینیة والمهدیة ومسجد تقام فیه احتفالات مختلفة بما فی ذلک احتفالات تاسوعاء وعاشوراء وغیرها من الاحتفالات.حیث یتم استخدام المسجد والمصلین من قبل جمیع القرویین.
رصف الممرات:
فی خطة التنمیة تم رصف جمیع ممرات دیزباد وقد غطى هذا المشروع حتى الآن الممرات الرئیسیة و امتد إلى الممرات الجانبیة. لذلک یمکنک المشی فی دیزیاد بسهولة.
حمایة الحیوانات والحیاة البریة فی دیزباد:
یبنی أهالی دیزباد أعشاش للطیور بجوار بیوتهم. حیث إنهم لا یقطعون الأشجار العالیة حتى لا یتم تدمیر عش الطیور التی تحلق عالیاً. و یتم تغذیة الحیوانات أیضاً من قبل وحدة الحفظ فی فصل الشتاء بمساعدة الناس.
تعدد الناس فی دیزباد:
هاجر أهالی دیزباد إلى هذه المنطقة من مناطق مختلفة من إیران. تعود هذه الهجرة إلى قرن أو قرنین من الزمان، ولهذا السبب هناک عائلات مختلفة فی هذه القریة مثل العراقی والکردی والخافی والغریبی، حیث تعود أصولهم إلى مناطق مختلفة من إیران. وقد تسبب هذا التنوع الجغرافی فی أن یکون لدى سکان هذه القریة تسامح جید وتشکیل مجتمع تعددی دینامیکی.