«دیزباد وطن ماست»- امروز اگرچه مباحث مربوط به گیمیفیکیشن حتی بازی را به عرصه علم آموزی وارد کرده است، اما دیزباد در عصر کهن اخلاق را در بازی متجلی کرده است.
دیزبادی ها همانند سایر هم استانی هایشان بازی هایی را داشته اند که در میان جوانان و نوجوانان و کودکان متداول بوده است. بدون تکنولوژی آنها زمان خودشان را با این بازی ها سپری می کرده اند و امروز شاید کمتر از این بازی ها خبری باشد و صرفا با بیان برخی از این بازی ها جویای زنده نگاه داشتن نام آنها هستی.
کاش گروهی بودند که روی تهیه فیلم های مستند از این بازی ها کار می کردند یا کامنت هایی در مورد نحوه این بازی ها وجود می داشت.
بازی های دختران دیزبادی:
شلینگک
نفر اول جلووو *نفر دوم بلووو *نفر سوم به نام سوم بود
بازی های پسران دیزبادی:
توشله بزی
جوز بزی
مته میکاشتن و بازی میکردن و هر که گردو یا توشله بیشتر جم میکرد برنده بود.
این ها داشته های فرهنگی ماست. اینها تحلیل دارند و تحلیل آنها می تواند عملکرد یک نسل را تعیین کنند.
«دیزباد وطن ماست»- چندساعت مانده به حلولِ سالِ نو، مردم در عبادتگاه ها جمع می شدند. اکثرأ ملبّس به لباس نو حتی بصورتِ نَه نَه دوزی بود. خُدّام حاضرین را با چای و نقل و نانِ کاکِ محلّی پذیرایی می کردند. ( نان کاک را بدین ترتیب می ساختند که آرد و شیر و زرچوبه را بصورت خمیر در می آوردند و مثل نان معمولی درتنور می پختند.)
دعای اوّل سال خوانده می شد و همه منتظرصدای ساعت پاندول دار ِرادیو بودند تا سال جدید را خبر دهد. همه برای تحویل سال جدید لحظه شماری می کردند پس ازتحویل، تبریکات عید آغاز می گردید.
عیدگردی
مردم پس از تحویل سال به خانه های بزرگان فامیل می رفتند(پدر بزرگ ها، مادربزگ ها) عیدی که به جوانان می دادند به صورت نقدی و یا بیشتر گردو بود. جوانان برای گرد و بازی به پشتِ بام می رفتند و بزرگترها بیشتربه دید و بازدید حضوری و گفتگو های مشترک درداخلِ منزل مشغول می شدند.
شام ِشب اوّل عید درخانواده های فقیر و غنی غذا پُلُو بود. "زنی با فخر و مباهات میگفته: ای دَ دَ شب عیدهم پُلُوُو، شب چِله هم پُلُو اَدم پرچیه مرَ
چِلّه بمعنی شب یلدا- پرچیه به معنی دلزدگی از اِفراطِ مصرفِ غذایی خاص- مرَه به معنیِ ِ می شود"
غذاهای معمول عید دیدنیِ های قدیم عبارت بود از شیرِ برنج، حلوایِ شیره توت یا انگور، آبگوشت و نیمرو .....
سبزی سرسفره مَلِر، پونهِ کنارِجوی ها و رودخانه و ماست و شیره و سمنو مکمّل سفره های آنروزها بود.
سفره هفت سین مثل امروز، درآنروزها متداول نبود.
صبح اول عیددرسالهای قبل برای همه بویژه برای بچّه ها و نوجوانان با شور و شعف زائد الوصفی همراه بود،
پوشیدن لباس نو درخانواده بخصوص جوانان و کودکان جلا و سرزندگی دیگری را به همرا داشت.
کم کم دید و بازدیدهایی که در تمام ده صورت می گرفت به صورت فامیلی مرسوم گردید و جنبه ترتیبی به خودش گرفت به طوریکه صبحانه و نهاردرمنزل یک نفر
و شام درمنزل نفر بعدی صورت می گرفت و کم کم پذیرایی از این غذاهای سنّتی فراتر رفت و به پُلُو و آبگوشت و غذاهای مفصّل ترمنجرشد. البته این روند حرکتی ناشی از رفاه نسبی مردم هم بودکه می توانستند درسفره شان غذا ی بهتری را سرو کنند.
عیدی بری
درعیدنوروز رسم براین بود که ازطرف خانواده پسر یک جفت کفش، جوراب، یک قواره پارچه و یا پول نقد و طلاجاتی به خانواده عروسشان عیدی می دادند .
سیزده بدر
آخرین روزِ عید دیدنی و روزِ سرزدن به طبیعت بود. دراین روز دیگر از لَم دادن و زیر کرسی نشینی خبری نیست همه خانواده ها در باغاتِ ِخودسور و ساتی به پا می کردند. در این طبیعت گردی، تغذیه اغلب با کوکوی سبزی و تخم مرغ در بیرون ازمنزل پذیرایی می شدند .
البته باور بعضی براین است که کلمه سیزده بد یمن بوده و مردم برای سپری کردن این روز به بیرون ازخانه رفته و در صحرا آنرا سپری می کنند. بازیهای مطرح در این روز عبارت بودند:
1- گوی ملّه، که درزمین تقریبأ هموار و قسمتی شیبداری برگزار می شد.
2- دستمال بازی درسطح همواری از زمین صورت می گیرد.
3- اَستا زنجیر باف.
4- بیرد او بیرد.
5- تاب و باد انداختن که توسّط خانم ها صورت می گرفت، به این ترتیب که ریسمان بلندی را درتنه ای از گرد و حلقه واردرست کرده و خانم ها به اصطلاح محّلی باد می خوردند .در هر رفت و آمد پاندولی، فردی با ترکه چوبی که در دست داشت به پای طرفی که باد می خورد می زند تا باد را باسمِ نامزدش و یا شوهرش بخورد.
هِی باد بنوم محمّد (نام نامزد یا شوهرش محمّد می باشد) شکَر به کُم محمّد .
«دیزباد وطن ماست»- یکى از سرگرمى هاى کودکان و نوجوانان و حتى بزگتر ها در دیزباد بازیهاى آنها بود. این بازى ها در تابستان ، زمان جشن نوروز و موقع چله با هم متفاوت بودند.
بازى زمان چله تنها از روى آتش پریدن در سر کوه ها بود.
ما در سر کوه دروازه ، بچه هاى کال شاه پسندى در طرف غرغاب در بالاى کال و در زوله میانده در زیر پلاوگله همه هیزم جمع میکردند و در زمانى که هوا گرگ و میش میشد ، هیزم را آتش میزدیم و این شعله به اندازه اى بزرگ بود که نمی توانستیم از روى آن بپریم و با چهارشنبه سورى متفاوت بود ول با همه اینها خیه ره هاى پیرامون را آتش میزدیم و از روى آنها میپریدیم.
اکنون میبینم که این جشن در تاریخ جشن هاى ایرانى بوده است و نامش جشن سده است . و ما در بازى به آن چله بجست میگفتیم. .... در این بازى دختر ها و پسر ها شرکت میکردند. جشن بغل دروازه افزون بر جوانان مسن تر مانند رکن الدین و دیگر جوانان کوچه ، حقداد، معز، حسن حسنعلى، من و چند دختر و پسر دیگر کارها را پیش میبردیم و زمان به آتش افروختن بقیه نیز مى آمدند. همین کار را در موده محمود سنه و در کال شاه پسندى حسن و نورالله گنجعلى و یا پیر ماشاالله و... انجام میدادند.
در جشن نوروز که بچه ها عیدى میگرفتند بازى هایى چون جوز بازى چه بگونه جفت و یا قلعه ، توشله بازى، شسته سوار ، خرسوز پلون سوز ' بیرداوبیرد ،کوبدى کوبدى، قایم بازى ، گرگم به هوا ، شلینگک، گوى مله ، گوى گله نک ، صله بازى، گال بازى ، گرگم گله میخواهم، ها دمبه دمبه دمبه ، شتر بازى و قلعه بازى در نزد پسر ها ،معمول بود.
دختر ها گاهى برخى از این بازى ها را مانند کوبدى کوبدى ، قایم بازى ( هاشوده)، گرگم گله میخواهم ،شلینگک، ها دمبه دمبه دمبه ، را مانند پسرها انجام میدادند. و افزون بر آنها ، یک قل دوقل ، گل همیشه بهار، هى بکش ، توت بازى ، هوى باد ، عروس داماد بازى گونه هاى دیگر بازى ها بودند.
هوى باد از مردمى ترین آنها بود که بیشتر دختران دم بخت و یا نامزد دار انجام میدادند. به ویژه در روز سیزده بدر.
آنها از پسرها که همیشه در کمین بودند خواهش میکردند که یک طناب و یا ریسمان بلندى را در روى شاخه درختى بلند و استوار که معمولا درخت گردو و یا گاهى درخت توت بود آویزان کنند که د ختر ها در آن باد خورند.
میگفتند که باد بیندازند تا باد خورند. برخى از دختر ها بسیار ناترس بودند و زمانى که روى باد بودند میگفتند که ' هوى باد به کوم ... نامزدشان ... شکر به کوم .. نامزدشان ...
مثلا از ده بالا کوچه ته ، در بادى که در میان جوز هاى سر غرغاب ( پس از خانه خانواده عمو غلام محمد ما در با لاى تلخ جوى حمام) ، عصمت که نامزد و یا همسر علیخان بود ، بسیار ناترس و روى باد (طناب) که شدیدأ در نوسان بود باد میخورد و میگفت که ؛ هوباد به کوم علیخان ( شوهرش ). شکر به کوم علیخان . ( امیدوارم که همواره سلامت باشند ) .. و من به شهامت او آفرین میگفتم. .....
بازى هاى دیگر که مرسوم بوده است بنا به گفته مادرم و خاله ام ، گل همیشه بهار بود که بازیکنان نام گلهاى بهارى را داشتند. و یا 'توت بازى ' که بازیکنان نام میوه هاى اول تابستان را داشتند.
بازى هاى دیگر دختران ' عرق چى پیسره ، پیسه نداره. ...' و 'هى بکش ' بوده است و در آن دختران جوان و بزرگتر بازى میکردند
بطور کلى در نزد جوانان دیزبادى حدود بیست و پنج بازى رواج داشته است.
از فرهیختگانى که این نوشته را میخوانند خواهش میکنم که آنچه من فراموش کرده ام را براى خوانندگان یاد آورى کنند.
با سپاس
شاهرخ
دوستان این سامانه بازى هاى زیر را به فهرست افزوده اند.
گلپوچ.
چرا بر سر من باشد.
شیر بگیر
شلینگک یا خانه بازى
میوم بروم به آفتوه
گزى گزى
با توجه به اینها تعداد بازى ها از سى عدد فرا میرود لطفا دوستانی که در مورد این بازی ها اطلاع دارند، در ذیل این یادداشت پیام بگذارند تا به نام خودشان به لیست افزوده شود.
«دیزباد وطن ماست»- یکی از بخش های فلکلور مردم دیزباد بازی های آن است که محمد میرشاهی (میرنامک) در کتاب خورشید رخشان خود به برخی از آنها اشاره کرده است. پروفسور مسعود میرشاهی نیز در نوشته هایش در گروه فتو فیلم دیزباد به این بازی ها اشاره می کند. وی می نویسد:
بازى هاى دیزباد در زمانى که در دیزباد بوده ام؛ یکى از سرگرمى هاى کودکان و نوجوانان و حتى بزگتر ها در دیزباد بازیهاى آنها بود. این بازى ها در تابستان ، زمان جشن نوروز و موقع چله با هم متفاوت بودند.
بازى زمان چله تنها از روى آتش پریدن در سر کوه ها بود.
ما در سر کوه دروازه ، بچه هاى کال شاه پسندى در طرف غرغاب در بالاى کال و در زوله میانده در زیر پلاوگله همه هیزم جمع میکردند و در زمانى که هوا گرگ و میش میشد ، هیزم را آتش میزدیم و این شعله به اندازه اى بزرگ بود که نمی توانستیم از روى آن بپریم و با چهارشنبه سورى متفاوت بود ول با همه اینها خیه ره هاى پیرامون را آتش میزدیم و از روى آنها میپریدیم.
اکنون میبینم که این جشن در تاریخ جشن هاى ایرانى بوده است و نامش جشن سده است . و ما در بازى به آن چله بجست میگفتیم. .... در این بازى دختر ها و پسر ها شرکت میکردند. جشن بغل دروازه افزون بر جوانان مسن تر مانند رکن الدین و دیگر جوانان کوچه ، حقداد، معز، حسن حسنعلى، من و چند دختر و پسر دیگر کارها را پیش میبردیم و زمان به آتش افروختن بقیه نیز مى آمدند. همین کار را در موده محمود سنه و در کال شاه پسندى حسن و نورالله گنجعلى و یا پیر ماشاالله و... انجام میدادند.
در جشن نوروز که بچه ها عیدى میگرفتند بازى هایى چون جوز بازى چه بگونه جفت و یا قلعه ، توشله بازى، شسته سوار ، خرسوز پلون سوز ' بیرداوبیرد ،کوبدى کوبدى، قایم بازى ، گرگم به هوا ، شلینگک، گوى مله ، گوى گله نک ، صله بازى، گال بازى ، گرگم گله میخواهم، ها دمبه دمبه دمبه ، شتر بازى و قلعه بازى در نزد پسر ها ،معمول بود.
دختر ها گاهى برخى از این بازى ها را مانند کوبدى کوبدى ، قایم بازى ( هاشوده)، گرگم گله میخواهم ،شلینگک، ها دمبه دمبه دمبه ، را مانند پسرها انجام میدادند. و افزون بر آنها ، یک قل دوقل ، گل همیشه بهار، هى بکش ، توت بازى ، هوى باد ، عروس داماد بازى گونه هاى دیگر بازى ها بودند.
هوى باد از مردمى ترین آنها بود که بیشتر دختران دم بخت و یا نامزد دار انجام میدادند. به ویژه در روز سیزده بدر.
آنها از پسرها که همیشه در کمین بودند خواهش میکردند که یک طناب و یا ریسمان بلندى را در روى شاخه درختى بلند و استوار که معمولا درخت گردو و یا گاهى درخت توت بود آویزان کنند که د ختر ها در آن باد خورند.
میگفتند که باد بیندازند تا باد خورند. برخى از دختر ها بسیار ناترس بودند و زمانى که روى باد بودند میگفتند که ' هوى باد به کوم ... نامزدشان ... شکر به کوم .. نامزدشان ...
مثلا از ده بالا کوچه ته ، در بادى که در میان جوز هاى سر غرغاب ( پس از خانه خانواده عمو غلام محمد ما در با لاى تلخ جوى حمام) ، عصمت که نامزد و یا همسر علیخان بود ، بسیار ناترس و روى باد (طناب) که شدیدأ در نوسان بود باد میخورد و میگفت که ؛ هوباد به کوم علیخان ( شوهرش ). شکر به کوم علیخان . ( امیدوارم که همواره سلامت باشند ) .. و من به شهامت او آفرین میگفتم. .....
بازى هاى دیگر که مرسوم بوده است بنا به گفته مادرم و خاله ام ، گل همیشه بهار بود که بازیکنان نام گلهاى بهارى را داشتند. و یا 'توت بازى ' که بازیکنان نام میوه هاى اول تابستان را داشتند.
بازى هاى دیگر دختران ' عرق چى پیسره ، پیسه نداره. ...' و 'هى بکش ' بوده است و در آن دختران جوان و بزرگتر بازى میکردند
بطور کلى در نزد جوانان دیزبادى حدود بیست و پنج بازى رواج داشته است.
از فرهیختگانى که این نوشته را میخوانند خواهش میکنم که آنچه من فراموش کرده ام را براى خوانندگان یاد آورى کنند.
با سپاس
شاهرخ
ادامه مطلب ...