دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

درختانی با سایه وفاق و میوه نفاق

«دیزباد وطن ماست»- سال هاست که در دیزباد کسی درختی را در ملک دیگری برای تمام اعضای خانواده اش نمی کارد. اما هنوز درختان زیادی در باغ های دیزباد هستند که متعلق به بیشت از چند خانواده می باشند.

وقتی که با همدیگر به مناسبتی دیزباد می رویم در زیر سایه درخت می نشینیم و وقتی که فصل میوه می رسد، چون همه نمی توانند میوه های درخت را بچینند، یک نفر مسئول چیدن میوه ها می شود. در نتیجه وقتی سهم میوه را می گیریم، می گوییم: آیا این واقعا سهم من از آن درخت بوده است؟

همین سوال باعث می شود که دلهامان دور شود، باعث می شود که فکر کنیم که شاید دیگری بر ما جفا کرده است و شاید و شاید و شاید...

از طرف دیگر، کسی که درخت در خاک او کاشته شده است، می خواهد باغش مال خودش باشد، می خواهد بتواند دور آن را دیوار کند و شاید اصلا دوست نداشته باشد که چنان درختی در باغش وجود داشته باشد، در نتیجه همیشه در دلش از این مساله ناراحت است.




سوال اینجاست که به کجا می رویم؟

شورای حل اختلاف دیزباد، یکی از بزرگترین کارهایش احتمالا رسیدگی به همین پرونده هاست. پرونده هایی که به دلیل شرایط پیش از دهه 40 در دیزباد حاکم بوده است و امروز دیگر هیچ جایی در سرمایه داری رو به گسترش در دیزباد ندارد.

می خواهم بگویم که وقتی که مسائل و پرونده هایی از این قبیل ایجاد می شود، اگرچه چند نفر آزمون می شوند، اما حقیقت اینجاست که آنها هیچ تقصیری ندارند و بیشتر عدم وجود ضوابط است که مساله آفرین می شود. 

اینکه بتوانیم ضوابطی را بر اساس نیازهای بومی دیزباد تدوین کنیم یکی از مسائل محوری است که امروز باید حقیقتا به آن بیاندیشیم و تمام تلاش خودمان در جهت رسیدن به الگویی مناسب در آن جهت انجام دهیم.

گزارش تصویری مهدی محمودی از مراسم چیله بجست دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- مهدی محمودی یکی از کلکسیونرهای عکس دیزباد است که در چند سال اخیر پا به عرصه عکاسی دیزباد گذاشته و توانسته آثار بسیار زیبایی خلق کند.

این گزارش تصویری را با نگاه دوربین مهدی محمودی مرور می کنیم و امیدواریم که بتوانیم به زودی شاهد رونمایی از نمایشگاه عکس وی در دیزباد باشیم.

 

  ادامه مطلب ...

مراسم چیله بِِجَست دیزباد بالا

«دیزباد وطن ماست»- مراسم چیله بِجَست دیزباد با حضور 13 نفر از جوانان دیزبادی در دیزباد برگزار شد و فکر می کنم این کم تعدادترین مراسمی بود که در دو سال گذشته در دیزباد برگزار شده است.

شاید این به دلیل وجود مراسم چهارشنبه سوری است که مراسم چیله بجست زیاد مورد توجه دیزبادی ها قرار نگرفته است، اما احیای نام این مراسم با حضور همین تعداد محدود هم جای بسی خوشحالی دارد و تا آنجا که من می دانم از سال 1380 که نخستین وبسایت ها و وبلاگ های دیزبادی راه اندازی شده اند این نخستین بار است که درباره این مراسم در اینترنت صحبت می شود.



اگرچه مراسم چیله بجست تنها مربوط به دیزباد نمی شود و روستاهای اطراف نیشابور نیز کم و بیش به آن اهتمام دارند اما هر روستا با قدری تفاوت این مراسم را برگزار می کند.


«چیلّه بجست»، یکی از آیین‌های نمادین دیزباد است که در آخر بهمن‌ماه، و به مدت سه شب، به انجام می‌رسد. جوانان بر روی تپه پیشتختگاه، مشعل‌هایی را برافروخته و با دستیاری بندی، گوی‌های آتش را به دور سر خود می‌گردانند که  این چرخش افقی و دوّار گوی‌های آتش، جلوه‌ای شادیانه از نور و گرما را در تاریکنای شب‌های پایانی بهمن، پدید می‌آورد و این، بهانه و نمادی می‌شود تا جوانان، به شادمانگی و روشنی‌افشانی، جَستن و گـُریختن، چلّه و سردی زمستان را به جشن و سرور برگزار نمایند و حتی در این جشن، پوشاک و لباس‌های زمستانی کهنه را گاه، در هم پیچانیده و همان گوی‌‌هایی می‌شوند که بر آتش آفروخته و با بندی، بر پیرامون، چرخانیده می‌شوند و رسیدن بهار را به دیار سرسبز دیزباد را به انتظار می‌نشینند؛ این گوی‌های برافروخته و چرخان جشن خوش‌آمدگویی به بهار و نوپوشی، با خواندن ترانه‌‌ی «چله بجست»  و با نوای بلند و آهنگین و شادیانه، همراه می‌گردد:

 «چیلّه بجست، بهار اَمَه/ سبزه و گول‌عذار اَمَه/ چیلّه بجست، سیاهی رفت/ سپیده پایدار اَمَه/ ...» 

بدین مایه: چلّه‌ی زمستان گـُریخت و بهار آمد؛ سبزه و گلعذار آمد؛ چلّه گریخت و سیاهی رفت؛ سپیده‌ی پایدار آمد.


«فیسبوک شورای اسلامی دیزباد» نیز درباره این مناسبت نوشت: 


«آیین "چیله بِجَست" چیست؟

در سالیان دور که زمستان های سختی در شهرها و روستاها وجود داشت، یکی از بهانه های زیبای مردم برای گذران این سختی ها، دور هم جمع شدنها و شادمانی ها بوده است. یکی از آیینهای زیبا، "چله بجست" می باشد که اکنون بیشتر در مناطقی از خراسان به انجام می رسد. در این مراسم در آخر بهمن‌ ماه همزمان با پایان چله زمستان می باشد، مردم، بر روی تپه‌ها، مشعل‌هایی را برافروخته و با پریدن از روی آتش، جلوه‌ای زیبا از نور و گرما را در تاریکی شب پدید می‌آورند و پیشاپیش فرا رسیدن نوروز و پایان زمستان را جشن می گیرند.»


صفحه «فیسبوک سرزمین مادری؛ خانه پدری» نیز به این موضوع پرداخته است:


این صفحه منتقد نوشت: «با سپاس از جناب آقای مهدی محمودی؛ مراسم دوست داشتنی چیله بجست. 

متاسفانه در سالهای اخیر این سنت زیبا و دوست داشتنی در دیزباد از رونق افتاده و اگر همین به قول اقای محمودی 13 نفر (که اغلبشان جوانهای دهه های قبل بودن) هم نبودند امسال هم این سنت برگزار نمی شد.

امیدواریم با همتی که عزیزان امسال انجام دادند و مهمتر از ان انعکاس خبری مراسم توسط جناب محمودی سال اینده شاهد شکوفا شدن دوباره این جشن باشیم. شاید از نظر ظاهری تفاوتی بین چهار شنبه سوری و چیله بجست نباشد. اما چون چیله بجست از جشنهای مخصوص دیزبادیان همانند نوحصار است می طلبد این رسم زیبا را بلکه پر شور تر از چهارشنبه سوری برگزار کنیم.»

اگرچه همه ما دوست داریم که سنت هایمان فقط مخصوص خودمان باشد، اما سنت چیله بجست سنتی در انحصار دیزباد نیست و دیگر روستاها و حتی شهرهای اطراف نیز به این سنت می پردازند.

در مورد دلیل از بین رفتن این سنت نیز می توان گفت زمینه های عقلانی شکل گیری این سنت مستندات قابل توجهی ندارد و یا اگر هم دارد ما از آن بی خبریم. و بدین سبب این سنت در آستانه نابودی قرار گرفته است. البته باید در نظر داشت که بسیاری از سنت های فولکلوریک اساسا پشتوانه عقلانی ندارند و بیشتر حالت های آئینی در آنها وجود دارد. اما در دیزباد سنت نوحصار پشتوانه عقلانی و اعتقادی دارد و بنابراین توانسته خودش را در تاریخ 300 ساله اش حفظ نماید.


اعتماد یا عدم اعتماد در دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- سال های دهه 40 و قبل از آن شرایط دیزباد به طور کلی متفاوت با شرایطی است که به ویژه از دهه 1360 به بعد در آن حاکم شده است.

در این نوشتار به بخشی از تفاوت های میان این دو برهه تاریخی از دیزباد می پردازیم و قصد داریم که اعتماد را به عنوان یک سرمایه اجتماعی مورد مداقه قرار دهیم.

شاید در بدای امر به نظر برسد که اعتماد در گذشته و امروز تفاوت چندانی نکرده است و بنابراین نتوانیم مرزی را میان آنها قائل شویم. اما حقیقت این است که امروز اعتماد شکل دیگری پیدا کرده است.

امروز ما به جای اینکه به همدیگر اعتماد داشته باشیم، به نظام ها و بروکراسی ها اعتماد داریم. در گذشته شاید اگر یک نفر در دیزباد خوش حساب بود می توانستیم به او اعتماد کنیم و پول یا شی گرانبهای خودمان را به او بسپاریم، اما امروز دیگر ما به اشخاص اعتماد نمی کنیم. اعتماد ما به سیستم بانکی است، و اعتماد ما به سفته و چک هایی است که در این نظام بانکی معتبر می باشند.



همچنان که در دیزباد حرکت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شکل می گیرد، فعالیت های توسعه جامعه مدنی نیز نیاز به رشد دارد. ما برای این رشد نیاز به اعتماد داریم، اما این اعتماد امروز مثل دهه 40 نیست. خواهش می کنم فکر نکنید که دارم شما را نسبت به دیزبادی ها بدبین می کنم.

حقیقت امر این است که گاهی اوقات وقتی کارها اصولی انجام نمی شوند و به عنوان مثال برای راه اندازی فعالیت های اقتصادی افراد صرفا به اینکه مدیر آقای ایکس و زد است اکتفا می کنند و منابع مالی و زمانی خودشان را در اختیار برنامه قرار می دهند.

یک پروژه همانطور که ممکن است موفق باشد، ممکن است گاهی به شکست بیانجامد و این امری بدیهی است. اما اگر ما تضمین های کافی را به طور سازمانی و بروکراتیک دریافت کرده باشیم، دیگر حتی اگر پروژه شکست بخورد، ما بار مسئولیت اشتباه دیگران را بر دوش نخواهیم کشید.

اگر دیزبادی ها همچون گذشته بخواهند از اعتماد تعریف قبل از دهه 40 را داشته باشند، مطمئنا در آینده فضایی از یاس دیزباد را فرا خواهد گرفت. کما اینکه بسیاری از پروژه های جمعی در دیزباد در چند سال گذشته شکست خورده اند و به دلیل همین نوع اعتماد، افرادی از فعالیت های گروهی و تعاونی دلسرد شده اند.

من توصیه می کنم، حتما خیلی رسمی عمل کنید. حتما فراموش نکنید که سرمایه گذاری نیازمند قاعده و قانون است و همینطوری نمی شود بدون تشکیلات رسمی و حقوقی فعالیتی را آغاز کرد.

نهادهای مدنی در دل خودشان باید قانون مدار و متعهد به حقوق مردم باشند، و این امری است که هرگز نباید در دیزباد فراموش شود.


طرح تغذیه سالم دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- دیزباد توریستی چه چیزی به توریست ها برای خوردن می دهد؟ چیپس، پفک، دلستر و دیگر چه چیزی داریم که می توانیم از شهر برای توریست ها بیاوریم.

در واقع با این کار به نوعی ما هیچ ابداعی انجام نداده ایم. دیزبادی امروز غذاهایی را می خواهد در دیزباد بخورد که شهری ها در مشهد و نیشابور می خورند.

پس تکلیف غذای بی نظیر روستا چه می شود؟ آیا سنت های غذایی در دیزباد می تواند احیا شود؟ آیا می توانیم سبک خاصی از تغذیه را برای دیزباد ایجاد کنیم که دیزباد را به غذای پاکش بشناسند. غذایی که مواد اولیه اش از کودهای شیمیایی تغذیه نشده باشند. غذایی که ریشه در تاریخ دیزباد داشته باشد و در عین حال غذایی سالم و مقوی باشد.

این چیزی است که باید افرادی که امروز به فکر کارهای بزرگ در آینده دیزباد هستند به آن فکر کنند.

مردم به شدت علاقه دارند که از غذاهای تکراری شهرها خلاص شوند و قدری به سیستم گوارششان غذاهایی برسانند که آنها را از شرایط نامتعادل در بیاورند.

شاید مهندسان صنایع غذایی باید در این زمینه فکر کنند و نتایج آن مواد غذایی بهداشتی باشد که از طبیعت گرفته شده اند.