«دیزباد وطن ماست»- ظاهرأ در خانواده داماد شور و حال بیشتری حکمفرما است.
درخانواده عروس یک سکوت مطلق حکم فرما است. زیرا قریبأ دخترِخانواده منزل پدری را برای همیشه ترک می کند و زندگی جدیدی را دریک دنیای ناشناخته رقم می زند. (بقول قدیمی ها با لباس سفید عروسی وارد خانه بخت می شود و با کفن سفید خانه را ترک می کنذ!)
واردخانواده دیگر، فرهنگ دیگر، مردم دیگر به محیطی پا می گذارد که همه مخصوصأ خانم های طرف داماد از جمله مادر و خواهران شوهر با دوربین های تلسکوپی این تازه وارد را زیر نظردارند. مهمتر اینکه مسؤلیّت های جدیدی به این عضوتازه وارد محوّل می شود.
این آینده نسبتأ نامعلوم هاله ای از اشک و تردید و درنهایت غم و آهنگ جدایی را در محیط خانواده عروس مستولی می نماید. ورقِ ارتباطِ فامیلی برگشته همه فامیل های فیما بین ترجیح می دهند. درخانواده داماد رفت و آمدکنند تا به قول خودشان سرشان بتوانند بالا گرفته و در نهایت مجلسِ عروسی احساس فتح و پیروزی نمایند؟ گویا جنگی بین خانواده ها وجودداشته که ما خبر نداریم؟
خدمه کارها را بین خود تقسیم می کنند:
- بانوان مشغول پخت و پز و نأمین نان درسطح انبوه هستند.
- تعدادی ازآقایان جوانتر برای ذبح گوسفند می روند.
- گروهی از جوانان درحلیم کوبی و آشپز خانه مشغول کارهستند.
- گروهی از میانسالان و بالاتر برنج ها راپاک می کنند.
- پیرمردی در "حَوِج خَنهَ" (محل انبار نان) نشسته تانان های کاک و سوخته را ازنانهای نرم جداسازی کنند و پشت نانهای سوخته و نانهایی که چسبند گی ذغال دارد پاکسازی کند.
- پیرمرد دیگر مشغول قند شکستن است.
به خانواده عروس برمی گردیم ازعملیّات فوق خبری نیست ، فضا آبستن یک سکوت و انتظار می باشد یک بلاتکلیفی موقّت و تردید از آیندهِ نامعلومِ یک سفرکرده، سفری که به یک سراب شبیه است ؟
ولی همه قبول کرده اند مسافرشان عازم است؟ سفری طولانی به په بهنای همه طول عمر؟
عروس خانم دیگر درانظار ظاهر نمی شود. یک گروه ساقدوش جوان دور و بر عروس خرگاه زده اند.
«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهر در دنباله(مراسم ازدواج دردیزبادقدیم وتسلسل تاریخی آن) از عیدبری یا خونچه بری می گوید و در مورد این موضوع به شکل مبسوط توضیح می دهد.
وی می نویسد: هرمردکه هنوزنامزدِخودرابخانه نبرده و به عبارتی عروسی نکرده معمولأ درایّام عیدنوروز یک عیدی بری دارد.
ملزومات عیدی بری عبارتند از:
خرج مطبخ:
همه موارد فوق درقراردادی که مساوده می نامند و قبلأ و به امضأ طرفین خانواده عروس و داماد و حاضرین رسیده است.
مراسم عیدی بری
در یکی از اعیاد ملّی و یا مذهبی مثل عید نوروز یا غدیر، خانوادهِ پسر مقدار جنسی را که در مسوده نوشته بودند فراهم و راهی خانواده عروس می شوند.
اقلام مطروحه عبارت بودند از: برنج و روغن، قند وچای، فلفل و زرچوبه کفش و جوراب، لباس و زیور آلات، مقداری پول به عنوان ته کفشی و ...
شماری اززنان فامیل وبستگان، این اقلام رادر خُنچه(مجمعه وسینی) گذاشته و روی سرخانم ها دایره زنان بخانه پدر عروس می برند. به این مراسم عیدی بُری می گفتند و خانواده دختر عدّه ای از زنان فامیل خود را دعوت کرده که این خُنچه ها را خالی کنند.
همه مدعوین درمنزل پدرعروس جشن و پایکوبی راه می اندازند و پس ازصرف نهار منزل عروس را ترک می کنند و دایره زنان به خانوادهِ داماد بر می گردند. خانواده دختر هم متقابلأ چیزهایی مثل پیرهنی یا قواره کت و شلوار و کفش که برای دامادشان خریده اند درخُنچه های خالی می گذاشتند و ازطرف خانواده عروس یک عدد دستمال یا حوله کوچک بهرخُنچه بر می دادند.
زیدی که دختردار بود تعریف می کرد: ما دختر دارها از اوّل تا آخر وصلت مان کلاه سرمان می رود و فقط مسئله شیره مالی است. این اقلام خوراکی که آورده شده به مصرف نهار مدعوین دوطرف می رسد و در مقابل پدر دختر مجبور است کت و شلوار و کفش خودش را برای داماد بفرستد. این هم دخترداری و خدمات خانواده داماد!
«دیزباد وطن ماست»- گویش شناسی که یکی ازشاخه های علمی زبانشناسی است که هدف آن گرد آوری گویش هاتوصیف علمی آنهامی باشد.
به گزارش دیزباد وطن ماست، هادی میرشاهی در یادداشتی در این باره می نویسد: باید دانست که باگسترش آموزش همگانی و رسانه های گروهی و درنتیجه با سوادشدن و آگاه شدن مردم ِدیزباد زبان رسمی کلاسیک جایگزین گویشهای محلّی می شود ودیری نمی گذرد که زبانهای محلّی محکوم به نابودی می شوند. وضعیّتی که در بسیاری ازکشورهای اروپایی و آمریکایی پیش آمده است.
گویش ها و زبان های منبع بسیار غنی برای پژوهشهای زبانی، ادبیّات، جامعه شناسی، مردم شناسی و تاریخی دیزباد می باشد.
در دیزباد گردآوری گویش ها و زبان محلّی و بررسی علمی آنها تنها در نسل نگارنده و قبل از آن امکان پذیراست زیرا نسل بعدی دردیزباد متولّدنشده نمی توانند به راحتی وارد فرهتگ غنی و گویش های محلّی دیزباد شوند. زیرا درحقیقت این گویش ها ادامه زبان دری می باشدکه درمتون کهن فارسی بکار رفته است.
بنابراین هادی میرشاهی معتقد است که در حال حاضر فعالیت کمی در زمینه زبانشناسی و گویش شناسی مردم دیزباد انجام شده است. اما سوال اینجاست که آیا نهادهای مدنی در دیزباد به فکر راهکارهایی برای تشویق نسل جوان در جهت انجام چنین پژوهش هایی هستند یا خیر. به بیان دیگر آیا دانشجویان مقاطع تکمیلی در دیزباد روی زبانشناسی دیزباد کار کرده اند؟ آیا پژوهش قابل تاملی در این زمینه وجود دارد که بر پایه آن آثاری برای ماندگار کردن این گویش انجام شود یا خیر.
«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در سلسله مباحث خود در باب مراسم ازدواج در دیزباد می نویسد: دوران شیرین نامزد گرانی (احتمالا به معنای نامزد گردانی است). پس ازمراسم خواستگاری وجواب گرفتن، ارتباطات درخانواده عروس و داماد بیشتر می شد ولی این ارتباطات با رفتن داماد بخانهِ عروس باوج خود می رسید. اگر در پشت صحنه، این چراغ سبز از طریق دختر صورت می گرفت ولی خانواده عروس تا حدی از این رفت و آمدِ مداوم استقبال می کردند زیرا از دیدگاه ایشان توجیه اقتصادی هم داشت یک نیروی انسانی کارآمد و فرهاد گونه به جرگه خانواده شان اضافه می شد.
البته ظاهر این ارتباط با آداب و رسوم خاصّی همراه بود. ظاهرأ رابطه دختر و پسر به کلّی قطع می شد. دختردر جمع خانواده صورتش را از پسر می گرفت و پنهان می کرد و مرتبأ دستِ طرف نامزدش به چادرش بود تا به صورت سایبانی صورتش را از نامزدش استتار نماید و لاجرم مجبور بود فقط با یک دست کارهای روتین منزل را انجام دهد.
مثل چای ریختن و سرو آن، غذا و...
صحبت میان دختر و پسر مخصوصأ درجلو پدر و برادران، خلاف شرع و قانون بود و مهمتر این که مسئلهِ ناموسی به شمار می آمد. رگ گردن مردان متوّرم می شد. البته خودشان را بکوچه علی چب می زدند و می دانستند کاسه ای زیر نیم کاسه وجود دارد و واقعیّت چیزدیگر است. دختر و پسر با مدیریّتِ مادر ساعاتِ خلوت خانه را، در اختیار دارند و با هم هستند.
امّا ظاهر قضیّه اعضا خانواده دور کرسی یا سفرهِ غذا نشسته و یا در رابطه با مسائلِ جاریه زندگی صحبت می کنند.
دختر همچنان رویش در استتار بود. یک دستِ دختر این سایبان را نگهداری می کند. داماد خیلی مؤدّب نشسته ظاهرأ درمسائل مطروحه اظهار نظر می کند ولی زاغ سیاه همه اعضأ خانواده را چوب می زند و زیر چشمی همه را زیرنظرداشته و به ریشِ این کاسه از آش داغترها می خندد. که چه ژست های آب دوغ خیاری گرفته اند. پسرِ تازه وارد به لفظی داماد و به بهانه انجام"خِدمت کِرد" تمام روز و پاسی ازشب درخانه عروس خانم به سرمی برد و جزوظایف می داند که درکارهای خانه و امور ملکی به خانواده عروس کمک کند.
با علم به اینکه مردان خانواده از این احساسات سوء استفاده کرده و کارهای سنگین مثل کُنده شکستن، برف روبی، هیزم آوردن از کوه، شیار زمین مخصوصأ قسمت های سفت زمین را که تا دیروز توسّط مردان خانواده انجام می شد همه بگردن این مادر مرده محوّل می شود.
البته پسر تازه وارد می داند این هزینهِ حضوری است که درخانوادهِ دختر بایستی پرداخت کند و معامله پایاپایی است که صورت می گیرد.
شب هنگام، همه خستهِ کار روزانه دور هم نشسته و داماد هم، کم خسته نیست ولی از روحیّه ای شاد برخودار می باشد زیرا همه اعضأ خانواده از حضور او ناراضی نبوده حداقل او را بصورت یاوری که ازصبح فرهاد وار زحمت کشیده و پذیرایی او بصرف شام مانعی ندارد ولی بیشتر از آن خط قرمز خانواده است.
پاسی از شب گذشته و می گذرد، نخود نخود- هرکس خانهِ خود.
زمان خوابیدن اعضأ خانواده رسیده است ظاهرأ داماد، خانهِ پدر خانم را ترک می کند از این مقطع زمانی راز مگو فرا میرسد. سِرّی بین داماد و نامزدش بکار گردانی مادر خانواده مطرح می باشد که مادر دختر بایستی جواب دهد. آیا داماد بخانه عروس برنمی گردد؟ اگربرمی گردد درب ورودی چطور بازگشایی می شود؟ اگر اعضأ خانوادهِ عروس تنها یک اطاق نشیمن دارند چطور وضعی پیدا می کند؟ اگر دامادپهلوی نامزدش می آید چطور صبح زود منزل را ترک می کند که آب ازآب تکان نمی خورد و هیچ کس ازاین رفت و آمد ها بویی نمی برد؟ مخصوصأ پدر و برادران عروس خانم؟ که خودشان را به کوچه علی چپ می زنند؟ این مجموعه سؤالات را بایستی مادر زن جواب دهد.
آنچه دردوره نامزدی و یا نامزدگرانی مطرح است فرهاد گونه بودن داماد و احیانأ خانواده داماد انجام یک سری کارها که به نام "خِدمت کِرد" مرسوم است مثل آوردن لبنیّات، میوه جات نوبرانه و..... ادای وظیفه می کنند.
در زمانهای قدیم تر دورهِ نامزدی طولانی و در بعضی موارد 15-10سال به درازا می کشید. البته یکی ازمشکلات مهم ناداری خانواده پسر مطرح می شد که می گفتند سال ننگ وتنگ است مخارج عروسی فراهم نشد.
داماد که در این مدّت طولانی دستش زیر سنگ بود هر گونه کارسخت و طاقت فرسایی را به عهده می گرفت تا در عوض از رُخ یار یا ارتباط فی مابین محروم نگردد. البته این هم یکنوع استعمار زناشویی به حساب می آمد.
داماد در دوره شور و نشاط وجوانی است، دست به انجام هرکاری می زند و این طور وانمود می کند که همه تخصّص ها را دارا می باشد و در انجام کارها همه فن حریف است.
«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی یکی از نویسندگان آگاه دیزبادی است که در یادداشتی در باب تاریخ دیزباد از انتقال خانه های دیزباد به محل فعلی خبر می دهد.
وی می نویسد: عوامل مؤثر بر نحوه شکل پذیری دیزباد درمحل فعلی را می توان به دو دسته تقسیم نمود:
1ـ عوامل طبیعی: الگوی اسکان در سکونت های ده بیش از هر چیز انعکاس ویژگی های محیطِ طبیعی است که استقرار سکونتگاها را فراهم نموده است.
2ـ نحوه پراکندگی منابع آبی، کیفیّت خاک های قابل دسترس و مانند آن بنحوی بارز موقعیّتِ سکونتگاههای دیزباد را تحت تأثیر قرار داده و باعث شکل گیری الگوی خاص آن می شود.
دیزباد یک منطقه کوهستانی می باشد و همین عامل مهمتر ین عنصر شکل دهنده با بناهای فشرده با زیربنای محدود ومطبّق که غالباً بدون صحن حیاط می باشد.
شیب تند محلِ سکونت باعث شکل گیری معابر آن به شکلی است که تردّد را با وسیله نقلیه مشکل می سازد.
در بافت قدیم رفت و آمد از طریق دالان و راهروهای مسقّف انجام می شده که ناامنی را در زمانهای قدیم نشان می دهد.
آنچه مسلّم است سرزمین دیزباد بار سنگین تاریخ را بدوش می کشد دگرگونی های زمین شناسی و تغییرات جوی حاصله، پیدایش و فرسایش قله ها و کوه ها،حاصل این قدمت تاریخی می باشد. در قدیم کوه ها پوشیده از جنگل و تا دو نسل قبل این زیبایی طبیعت همچنان باقی بوده است. در سالهای قحطی مردم (مقارن 1320شمسی) برای امرار معاش و تأمین زندگی از چوبهای جنگلی ذغال تهیه می کرده و به بازارهای مشهد و نیشابور برای فروش عرضه میکرده اند. آثار داش های اطراف ده نشانگر چنین تخریبی است که در طبیعت دیزباد صورت پذیرفته است.