دیزباد این روزها مانند طفلی است که بدون اینکه دوران طفولیت را سپری کرده باشد به درون جامعه آمده است. نبود زیرساخت های مناسب و امکانات و تسهیلات مورد نیاز برای یک روستای توریستی در روستای دیزباد روز به روز روشن تر می شود. وقتی مردم از نقاط مختلف به دیزباد که اینک دارای جاده آسفالته است، می آیند و هیچ جایی برای استراحت نمی یابند و لاجرم بساطشان را در باغ های مردم پهن می کنند و ناگهان با صاحب باغ که احتمالا عصبانی است روبرو می شوند، چه نگاهی نسبت به دیزباد پیدا می کنند.
هر دو حق دارند:
توریست می گوید این روستا توریستی است و من آمده ام که از طبیعت اینجا استفاده کنم.
دیزبادی هم می گوید آخر اینجا باغ من است، محل تفریح شما نیست.
این کشاکش تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟
به نظر می رسد بسیاری از موارد بستگی به تلاش های دولت آینده دارد. اما غیر از آن مردم روستا نیز باید برای حل این معضل تلاش کنند.
1. راه های درون دیزباد هنوز خاکی اند.
2. طرح هادی هنوز به اندازه کافی کارایی خود را نشان نداده است.
3. پارکینگ به اندازه کافی وجود ندارد.
4. حتی سرویس بهداشتی مناسب برای توریست وجود ندارد.
5. مکان هایی برای شستشوی ظروف و لباس تدارک دیده نشده است.
6. بهداری دیزباد دکتر ندارد و اگر خدایی ناکرده برای کوهنوردان اتفاقی بیافتد باید به شهر بروند.
7. باغ ها حصار درستی ندارند و دیوار ها بایستی هرچه زودتر بالا رود تا املاک خصوصی مورد استفاده عامه مردم قرار نگیرد.
8. سیستم آبرسانی لوله ای باید هرچه بیشتر مکانیزه شود تا از هدررفت آب جلوگیری شده و مازاد آب در رودخانه باعث زیبایی بیشتر دیزباد شود.
9. در مکان هایی باید کوه تراشیده شود و پارکینگ، رستوران، هتل و... درست شود.
10. قلعه منصور ضمن تجدید بنا و مرمت نیازمند راه پله است.
11. در مراسم نوحصار رفت و آمد اتومبیل به سختی انجام می شود. یا باید کاملا به صورت سنتی برگردد و یا راه ها عریض تر و پارکینگ در نزدیکی نوحصار برای ماشین ها تدارک دیده شود.
12. کتابخانه مسجد دیزباد نیازمند کتب بیشتر و تعدادی کامپیوتر است تا با حضور گردشگران بتوانیم نمایشی از فرهنگ دیزبادی را که از سالیان گذشته در این روستا جریان داشته با این کتاب ها و تکنولوژی همراه کنیم. کاش می شد اینترنت وایمکس یا دی اس ال نیز در روستا راه اندازی کنیم.
13. سوپرمارکت های لوکس و باغ سراها برای برگزاری مراسم های مختلف نیز مورد نیاز است.
به این فهرست می توان موارد بیشماری را افزود. اما سوال اینجاست که چگونه این امکانات باید در دسترس قرار گیرند؟
خداوند در قرآن شریف می فرماید: «خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر آنکه آن قوم خود سرنوشت خویش را تغییر دهند.»
ما نیز برای تامین این نیازها به منابع مالی نیازمند هستیم. «دیزباد وطن ماست» توصیه و پیشنها می کند که برای جلوگیری از حرکت های انفرادی که در نهایت حرف و حدیث های زیادی را به همراه دارد، دهیار محترم و شورای ده می توانند با لحاظ کردن قوانین در زمینه راه اندازی صندوق توسعه دیزباد و با مراجعه به بانک گردشگری که احتمالا تسهیلاتی را در این زمینه به دیزبادی های عزیز می دهد، حرکت روبه رشدی را برای آبادانی دیزباد آغاز کنند.
در غیر اینصورت اگر صرفا منتظر اقدامات دولت باشیم، شاید تا زمان رسیدن به شرایط مطلوب دیزباد ناهمواری های فراوانی را تجربه کنیم. گفتنی است که برای سرمایه گزاری در حوزه گردشگری بایستی به معاونت سرمایه گذاری و طرح ها، دفتر مناطق نمونه گردشگـری، مراجعه کرد.
آدرس : تهران- خیابان گاندی جنوبی- روبروی کوچه یکم ، معاونت سرمایه گذاری و طرح ها ، طبقه سوم دفتر مناطق نمونه گردشگری. تلفن : 88661752
فاکس : 88798157 پست الکترونیک : mantaghe nemoone @ itourism.ir
اگر مسافری بخواهد به منطقه ای که عنوان توریستی دارد سفر کند، مطمئنا در پیش فرض خود باید در آن روستا امکانات خاصی وجود داشته باشد. این امکانات اگر چه بالاخص در ایران صد در صد وجود ندارد، اما آگاهی نسبت به آن سبب می شود که بدانیم در آینده به چه زیرساخت هایی نیازمند هستیم و اگر بخواهیم از دیزباد به عنوان روستای گردشگری منتفع شویم باید کم کم زمینه های تامین این زیرساخت ها را فراهم کنیم.
این موارد به ویژه برای نمایندگان مردم در شورای دیزباد از اهمیت بسزایی برخوردار است.
ما باید ارائه اطلاعاتی در اینترنت و سایر فضاهای اطلاع رسانی نظیر آژانس های سیاحتی و تورهایی که مجری سفر به دیزباد هستند منتشر کنیم. برخی از این اطلاعا در مورد مسیر است:
مسیر، مبدا، مقصد، فاصله به کیلومتر، زمان پیشنهادی سفر، مدت سفر، نوع دسترسی، تخمین زمان طی مسیر و ...
همچنین بایستی به برخی از جاذبه های پیرامونی دیزباد توجه کنیم و آنها را پیشتر به توریست معرفی نماییم. مطمئنا یک توریست زمان کمی دارد و دوست دارد که در این زمان محدود بتواند به مکان های بیشتر و بیشتری دسترسی داشته باشد و وجود این مکان ها و بهینه سازی آنها برای ورود گردشگر یکی از الزامات توریستی شدن منطقه است.
این جاذبه ها می توانند جاذبه های فرهنگی، طبیعی، مذهبی و... باشند. برای دیزباد بالا برخی از این جاذبه ها عبارتند از:
1. روستای حصار (مشهد زیرزمینی نیشابور)
2. شهر نیشابور
3. رباط فخر داود و...
و اما مهمترین بخش داستان معرفی دقیق جاذبه های مقصد است. ما در دیزبادمان چه چیزی برای توریست داریم؟ چه چیزی می توانیم به توریست بدهیم و او آن را در جای دیگری نمی بیند و یا کمتر به آن دسترسی دارد؟ این جاذبه ها نیز به انواع مختلف فرهنگی، طبیعی، تاریخی، اجتماعی و ... تقسیم بندی می شوند که در اینجا بدون رعایت این تقسیم بندی ها فهرست می شوند:
1.بافت تاریخی و معماری دیزباد
2. آسیاب آبی
3. بقایای قلعه اسماعیلی
4. جماعتخانه
5. مراسم نوحصار در جمعه آخر مرداد
6. اقلیت مذهبی شیعه امامی اسماعیلیه
7. قله قجغر
8. قله لوکه
9. بقایای مدرسه پرقدمت دیزباد بالا
10. رودخانه دیزباد
11. باغ های دیزباد
و...
زمانی که توریست به دیزباد می آید باید از تسهیلاتی برخوردار شود. امکاناتی که روستای گردشگری برای هر توریست مهیا می کند و کیفیت آن امکانات نشانگر قدرت جذب توریست است. اگر چه در مقابل این امکانات بایستی توریست هزینه بپردازد اما بسیار مهم است که این امکانات به صورت حرفه ای ارائه شود. برخی از امکاناتی که در روستا وجود ندارد باید در شهر تدارک دیده شود و قرار دادهایی میان آن موسسات و شرکت ها در شهر مجاور بسته شود تا توریست با کمترین مشکل روبرو شود:
1. هتل
2. هتل آپارتمان
3. میهمانپذیر (مسافرخانه)
4. متل
5. مرکز اسکان موقت
6. مجتمع بین راهی
برای این موارد می توان از مکان های نزدیک دیزباد استفاده کرد. چنانچه شرایط مساعد باشد می توان سازوکاری آماده کرد که برای مسافران مشهد و نیشابور در هتل ها و سایر مکان های اقامتی شرایط معرفی و بازاریابی را مهیا کرد. تا توریست بتواند دیزباد را به عنوان گزینه ای که می تواند یک روز خود را در آن سپری کند، بیابد. در طرف دیگر اشخاصی که در این زمینه کار می کنند می توانند با مهیا کردن سایر امکانات اسباب حضور این گردشگران را که در مشهد مقیم هستند برای یک گردش یک روزه به دیزباد فراهم کرده و مبالغی دریافت کنند. این چیزی است که در اکثر کشورهای دنیا مرسوم و متداول است.
امکانات دیگری نیز در دیزباد بایستی فراهم شود که عبارتند از:
1. اغذیه فروشی
2. رستوران
3. کبابی
این ها مواردی هستند که نیازمند سرمایه گزاری دولتی نیستند و خود اهالی ده می توانند در مکان های در دسترس این امکانات را فراهم کنند.
امکانات حمل و نقل برای مسافر نیز باید در نظر گرفته شوند:
1. ایستگاه راه آهن
2. فرودگاه
3. پایانه
4. تاکسی تلفنی
در طول مسیر نیز امکانات و تسهیلاتی مد نظر قرار گیرد:
1. پمپ گاز
2. پمپ بنزین
3. نمازخانه
4. بیمارستان
5. درمانگاه
6. فوریت پزشکی
7. سرویس بهداشتی
8. امداد خودرو
9. مرکز خرید
10. پلیس و کلانتری
11. فتر اطلاع رسانی
12. باجه خودپرداز
با این موارد می توان امیدوار بود که توریست به دیزباد بالا بیاید و ضمن بازدید از دیزباد بتوانیم از میوه های خوشمزه دیزباد به آنها بچشانیم. شاید هم توانستیم کالایی را به عنوان سوقات دیزباد معرفی کردیم و به آنها فروختیم.
آژانس هستی سیر توس در یادداشتی بسیار نا منظم و به صورت پراکنده مطالبی را در باب دیزباد نقل کرده است. یکی از عادات بد سایت ها و وبلاگ های ایرانی عدم ذکر منبع و ماخذ مطلب است که وبلاگ آژانس هستی سیر توس نیز از آن مستثنی نبوده و اصلا معلوم نیست این پراکنده گویی ها از کجا گردآوری شده است.
در این یادداشت با عنوان «دیزباد نیشابور» آمده است:
فرقۀ اسماعیلیه به اسماعیل پسر امام جعفر صادق اقتدا نموده اند. امام موسی کاظم پسر دوم ایشان بوده است. چون اسماعیل بیمار بوده شیعیان امام موسی کاظم را به عنوان امام هفتم پذیرفته اند. امّا پس از مدّتی اسماعیل بهبود می یابد و اسماعیلیه از ایشان تبعیت می کنند و پس از ایشان از فرزندشان و هنوز از این نسل امام زنده دارند. پرنس کریم آقا خان که در فرانسه است نسل چهل و نهم ایشان است. خیلی برای ایشان نذورات می کنند. هر سال با الماس برابرشان می کنند و چون ثروت زیادی در دست دارند می توانند به همه شان کمک کنند که برای تحصیل به خارج از کشور بروند. این است که اغلبشان آدمهای تحصیل کرده و درستی هستند و هوای یکدیگر را نیز دارند.
این مراسم را نوحصار می گویند امّا من فکر می کنم باید اسمش نوحه سال بوده باشد. چون موسم پس از گردآوری خرمن است و از قدیم الایام هر گاه محصول را درو میکردند به اسم یک ایزد شهید شونده نوحه خوانی داشته اند که اینجا به اسم حضرت علی دارند. برای این که معتقد بودند وقتی محصول زمین را برمی دارند جان زمین در می آید. این ایزد شهید شونده خود زمین است که می میرد و دوباره رستاخیز می کند. پس شهید است. در تاجیکستان می گویند این هنگام وقت جان برآری زمین است و معتقدند جان زمین در قالب خرگوش در می آید و در زمینهای کشاورزی دنبال جسد خرگوش می گردند. در سمرقند رسم بوده زنان در کشتزارها راه می افتادند، سینه هاشان را چاک می دادند، موهاشان را می کندند و شیون کنان شعری را می خواندند که مفهومش این بوده که ما باید استخوانهای پراکندۀ پسری را که به ناحقّ کشته شده پیدا کنیم که احتمالاَ منظور سیاوش بوده و معتقد بودند هر چه مسافت بیشتری را شیون کنان بروند ، آن سال محصول بیشتری خواهند داشت. هر جای دیگری را هم که بررسی کنید به اسم ایزد شهید شوندۀ خودشان چنین رسمی داشته اند، به نام دوموزی، تموز، ازیریس، آدونیس. همۀ ایزدان شهید شونده در این هنگام یک نوحه خوانی داشته اند. آذربایجانیها دستهایشان را در هم می اندازند و یک حلقه تشکیل می دهند. الآن وردهایشان تقریباَ اسلامی شده، اللّه من داغ در وردهایشان می گویند. ولی به هر حال به سبک شیون می خوانند. از همه جالب تر این است که در جزائر کارائیب که اصلاَ موحّد هم نیستند چه رسد به این که مسلمان باشند، به اسم حسین ما این مراسم را اجرا می کنند. به این صورت که دو اتاقک چوبی می سازند و در آنها عروسکهایی که با خاک نرم و شیر و گلبرگ درست کرده اند می گذارند و به آنها حسی بزرگ و حسی کوچک می گویند. اینها را از دو سو حرکت می دهند تا به هم برسند و به این برخورد بوسۀ دو امام می گویند. آخر سر عروسکها را از اتاقکها در می آورند و همراه با ملزومات گیاهیشان به دریا می اندازند. کارگران هندی که حدود 1840 میلادی به اینجا آمده اند و شیعه بوده اند این مراسم را با خود آورده اند و چون دیده اند به محصولشان برکت داده حفظش کرده اند. الآن پس از فصل محصول که مرداد ماه ماست به اسم حسنین ما مراسم را حفظ کرده اند. ماه سبز و ماه قرمز می سازند. آنها را در زمین می کارند. بخورات معطّر می سوزانند. زمین را وجین می کنند که صاف و آمادۀ مراسم باشد و به این مراسم اعتقاد دارند. امّا درست نمی دانند که حسین کیست و از کجا ریشه گرفته است.
علاوه بر جشن خرمن چون که اینجا اسمش دیزباد است و باد در برداشت محصول خیلی نقش داشته به این صورت که کاه را از دانه با باد جدا می کردند و به این کار بوجاری کردن می گفتند. با چنگالهای مخصوص این کار را انجام می دادند و حین آن ورد می خواندند. معتقد بودند با این اوراد باید باد را احضار کرد. قویترین ایزد در ایران زمین ایزد باد بوده است. مراسمی که اینجا صورت می گرفته و ادامه پیدا کرده شاید هنگام بوجاری کردن خرمنشان بوده است.
خودشان داستانی می گویند که در خانقاه اسماعیلیان یک پسر 12 ساله چای می ریخته است که یکباره چهره ای نورانی می بیند و به دنبال او می رود و می گوید آقا بایست تا من هم بیایم. آن مرد پاسخ می دهد هر گاه شانه در ریشت برجا ماند می توانی دنبال من بیایی. پسر شانه اش را از جیب در می آورد و به چانه نزدیک کرده در ریش نامرئیش می زند و شانه به همان صورت برجا می ماند. پس اجازه می دهد پسر تا قلّۀ کوه دنبالش برود آنگاه می گوید : از اینجا باید از من جدا شوی و پیش اهالی روستا برگردی. امّا آنها ابتدا تو را نخواهند شناخت و تو از این پس پیر آنان هستی. پسر می گوید یک نشانی بگذار که مردم بدانند تو آمده ای. مرد عصایش را به سنگ می زند و چشمه می جوشد. مردم این چشمه را مقدّس می دانند و پای همان مراسمشان را می گیرند. پیه گوسفندان قربانی را زیر یک سنگ می سوزانند تا دوده اش به سنگ بگیرد. با پنبه دوده را پاک می کنند و پس از نیّت کردن به چشمشان می کشند. سال دیگر اگر نیّتشان برآورده شده باشد گوسفند می کشند. دیگ آش نذریشان را بار می گذارند. هر کسی که گوسفند می کشد توی هر دیگ یک تکّه گوشت می اندازد و همه شان مایلند دیگ داشته باشند و در این رسم شرکت کنند.
در منطقۀ صعب العبوری ار کوه سنگ سیاهی است که معتقدند ردّ پای حضرت علی بر آن مانده و آن را مقدّس می دانند.
در نقاطی از تاجیکستان می گویند جان زمین در قالب یک خرگوش بیرون می آید. خرگوش از نمادهای ارتباط با ضمیر ناخودآگاه است. در کلیله و دمنه داستان شیر و خرگوش را داریم. چاهی که تصویر شیر در آن می افتد نماد ناخودآگاهی است و خرگوش اتّصال خودآگاهی و ناخودآگاهی را میسّر می سازد. داستان دیگری از این کتاب دربارۀ فیلی است که از برکۀ جانوران کوچک استفاده می کند. هم گیاهان دور برکه را زیر پایش از بین می برد و هم آب برکه را بی رویّه مصرف می کند. خرگوش می رود بالای تپّه و به او می گوید من نمایندۀ ماهم. عکس ماه را در آب ببین. اگر خرطومت را در آب کنی و عکس ماه بشکند بر سرت بلا نازل می شود. فیل اوّل می خندد. امّا خرطومش را که در آب می کند عکس ماه می شکند و حیوانات که در تاریکی کمین کرده بودند و خرگوش از قبل با آنها قرار گذاشته بود صدا در می آورند. فیل می ترسد و پا به فرار می گذارد. در این داستان ماه نماد ناخودآگاه و خرگوش به گفتۀ خودش نمایندۀ آن است. خورشید با علم، ماه با تخیّل و ستارگان با حواسّ در ارتباطند.
خرگوش حیوانی است که سیکلهای 28 روزه دارد.از این جهت شکار آن مکروه است که اگر هنگام خونروش شکار شود اصلاَ گوشت خوبی ندارد. می گویند خرگوش آمد نیامد دارد چون وقتی خرگوش می بینی یعنی یک دوره در زندگیت تمام شده، باید اجازه دهی دفترش بسته شود و دورهای دیگر آغاز گردد. نماد دوره عوض کردن است. مثل زمین که در این هنگام فصل باروریش تمام و دوره ای دیگر برای آن آغاز می گردد. در جشن ایستر (عید پاک) هم حتماً خرگوش در قفس نگه می دارند تا بچّه ها بگردند و آن را پیدا کنند. نماد برکت است چون خیلی بچّه زایی می کند. زود زاد و ولد می کند و چون همۀ برکات را از زمین داریم نماد زمین است.
استرا ایزدبانوی بهار ساکسونهاست. قاصد استرا پرنده ای بوده که به همه جا پرواز می کرده و آمدن بهار را خبر می داده است. یکسال که خیلی یخبندان بوده می افتد در برف و گیر می کند و بالهایش یخ می زند. استرا که می بیند بهار به بسیاری از سرزمینها نرسیده همه جا را دنبال پرنده اش می گردد و آن را پیدا می کند، در حالی که بالهایش یخ زده بوده و دیگر توانایی پرواز نداشته. پس او را تبدیل به خرگوش می کند، امّا قابلیت تخم گذاری او باقی می ماند. برای همین خرگوش عید پاک در کنار تخم مرغهای رنگی است. بنا بر این داستان خرگوش قاصد بهار نیز می باشد.
«دیزباد مطن ماست» این محتوای بی حساب و کتاب را تنها به عنوان یک یادداشت پراکنده و بی سند می پذیرد و لاغیر!
امسال نیز دیزبادی ها در جمعه آخر مرداد برابر با 25 مرداد 1392 خورشیدی مطابق با 8 شوال 1434 مهشیدی و 16 آگست 2013 میلادی در جمعی گرم و صمیمانه گرد هم می آیند تا با حضور خود نوحصاری دیگر را رقم بزنند.
پیش بینی می شود که با توجه به برگزاری این مراسم در تاریخ اصلی خودش، دیزباد پذیرای خیل کثیری از دیزبادی هایی باشد که از سراسر دنیا به دیزباد می آیند تا در این جاذبه تک زمانی، تک مکانی شرکت کنند.
با توجه به کثرت شرکت کنندگان در کارناوال نوحصار امسال احتمالا شورای دیزباد برنامه های خاصی را برای جلوگیری از ورود غیر دیزبادی ها به این مراسم تدارک دیده باشد.
بنابراین توصیه می شود که کسانی که مایلند در این مناسبت حضور پیدا کنند، حتما با دوستان دیزبادی خود هماهنگ کنند تا در هنگام ورود دچار مشکل نشوند.
«دیزباد وطن ماست» نوحصار خوبی را برای همه دیزبادی های عزیز و گرامی آرزومند است.
اورگ نام دفتر شعر ترکی است که شعری با عنوان «نفرین بر سربازی» سروده که در آن از نوحصار یاد شده است. در این شعر دوبار از واژه نوحصار استفاده شده است. اگرچه من به زبان ترکی آشنایی زیادی ندارم. اما این شعر در واقع درد و ناله یک سرباز ترک را با زبانی البته در برخی موارد تند و تیز و حاوی واژه های ناسزا بیان می کند.
این سرباز شرح سربازی خود را تعریف کرده و ضمن آن از برجک نوحصار یاد می کند و اینکه چه عذابی را در آنجا متحمل شده است. اگر چه این شعر ارتباطی با نوحصار دیزباد پیدا نمی کند، اما درک دیگری را از یک واژه که برای دیزبادی ها حامل معانی زیباست به نظم می کشد.
خدمت سن نهلت
خدمت دییم آلله سنین تفاقیی داغیدسن
سنین اوتی گچیردیب و اجاقیی داغیدسن
سن چیخادان منی سالان اِودَن اووزاق داغیدسن
آی نه دییم ب زهله سیز خدمتدن
توشمق غم و دردو رنج و ذیللتدن
خدمت بیللی گلیب منی هارالارا سالمیشای
اوردا که سن ایت باغلیای اوردان قاچار قالمیشای
آخ نَمَ سن وِرری بیز بوجوور برده آلمیشای
وای نه دییم او یِر که خدمت اللم
فیکیر بووکه اوردان سلامت گللم؟؟!!
خدمت مگر یر قحطی دی وردی منی مریوان
اوندا سورا مرزی کندی مرانه آد چاغیرسان
اوندان سورا برجک نوحصار اونن جزوونان
من ندییم بوو یر که من توشمیشم
جام عذاب و ذللتی ایشمیشم
خدمت بوو <برجک نوحصار>من عجیب شی لر وار
مندارخ وار پژاک وار چوخ آتو قاچاق سوار
هربیرسین شرحین ورم اولار هرسی طومار
شکایت بوو طومارلار هاردا ورم
یوخدوو قولاقاسان که گور نه دییرم؟؟!!!
خدمت بیللی برجک شام ناهار نجورن گلیر
بیر اشک و غودوقو داغلاری بیزچون ازیر
تا یتریرن ناهار بیز ،آی گونون یریین آلیر
گور که نجور بیتک چورک ییرخ
کفر اولماسا چوخ سوز لردن دییرخ
خدمت بیللی بردا من ایستسم< اِو >زنگ وورام
نه جوور آداملارا گَلک نجوورن من یالوارام
اودا اوزوون نازا قویووب دیه سن ورموورام
آلله محتاج ِالَمَ کس ناکسلر
گُل یِتیش ،قویما اَل آلتی خسلر
خدمت والله لیاقتیم بوونان وردی چوخیدی
گلدی سالدی تای سرباز صفرکه عقل او یوخیدی
فیکیر فقط ییمق ایشمق گجه وِرمَق قوخیدی
آی نه دییم نظامو او درجه ورمقیندن
سرباز صفرو ستوان بیردی گورمقیندن
خدمت خلاصه نه دییم توشمیشی پیس بوینما
دَ تِز قوتار کسری نن سن جوانقیم اوینما
که من کیفیر لیباسلاردان چخب هَول سوینما
الله اِلَ خدمت دیبدن قرلسن
کادری بیزیم سرباز میمخ یخلسن