دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

چرا دیزباد بالای نیشابور تمیزترین روستای کشور است؟

«دیزباد وطن ماست»- دیزباد امروز به عنوان یکی از تمیزترین روستاهای کشور مطرح است. حقیقتا هم همین است و اگر وارد روستا شوید یا حتی وارد باغهای اطراف جاده می بینید که نخاله و زباله خاصی در اطراف وجود ندارد. نمی گوییم هیچ زباله ای، چون متاسفانه برخی از توریست ها در این خصوص سهل انگاری می کنند اما در مورد سهم خود مردم دیزباد که سهم قابل توجهی است باید گفت که دیزبادی ها در این خصوص حقیقتا مراعات می کنند. 

به گفتگوی مسئول شورای اسلامی دیزباد با مردم در باب نظافت روستا توجه کنید. این موارد نشان از فرهنگسازی می دهد، اینکه مردم بدون فرهنگ سازی و بدون کار علمی و فرهنگی شاید دچار اشتباه شوند اما با فرهنگ سازی شرایط متفاوت خواهد شد. 





کدامین راه را برویم تا دیزباد تمیز بماند ؟

در طول هشت سال گذشته ده ها بار در مورد حفظ نظافت عمومی نوشتیم؟...... ، به صدها نفر تذکر مودبانه و خیرخواهانه دادیم........ ،  برای تفکیک زباله در چند نقطه دیزباد ظروف دوقلو نصب کردیم........... ، همه ساله قرار داد حمل زباله از قسمت هایی از دیزباد را با خودروهای ویژه منعقد کردیم.......... ، به تمامی وانت بارها نه یک بار بلکه چندین نوبت گفتیم که زباله ساختمانی را در کنار راه ها نریزید و فقط به جاده حصار منتقل کنند ، ...........ده ها بار در مجالس عمومی به همگان گفتیم پوست سیب زمینی و پیاز و استخوان و دیگر مواد آلی آشغال نیست  ، کود است و در هر کجایی اعم از داخل باغ و یا در دامنه کوه ها بریزید بعد از دو روز خشک و یا مورد استفاده حیوانات قرار می گیرد (بعد از رفع کرونا)، ده ها بنر در مورد حفظ نظافت عمومی در تمام مناطق دیزباد نصب کردیم .......... با گروه های مختلف حافظان محیط زیست در شهر های مختلف حتی تهران ارتباط برقرار کردیم که آنها چند نوبت در سال دیزباد را پاک سازی عمومی کردند ........، عده زیادی از جوانان دیزبادی نیز همین کار را چندین نوبت انجام دادند ......... ، به گردشگران کیسه زباله دادیم و گفتیم زباله خود را از دیزباد خارج و در کنار جاده نیز نیندازند........... ، زباله داخل سطل های نقاط گردشگری را روزهای شنبه خالی و از دیزباد خارج کردیم............ ،و بارها و بارها در جمع مردم گفتیم تا وقتی که همگان احساس مسئولیت نکرده و به خطا کاران تذکر ندهند، با تذکر شورا و دهیاری به تنهایی نمی تواند مشکل را حل کند ،به ساکنین هر کوچه پیشنهاد کردیم هر هفته یک نفر مسئولیت هماهنگی و نظارت آن کوچه را بر عهده گیرد.......... ، ما دوست داریم دیزبادی که ، در اغلب فعالیت ها پیشگام است در این مورد نیز اینچنین باشد ، و آنچه که هم اکنون وجود دارد شایسته زادگاه ما نیست ........


به عقیده ما هر دیزبادی  باید سه کار را انجام دهد که دیزباد تمیز بماند:

 ۱- هیچ کس آشغال و بویژه پلاستیک را به کوچه نریزد.

 ۲- هرکسی پلاستیک  و آشغال جلو منزل وباغ خود را جمع کند ونگوید چون من نریخته ام پس جمع نمی کنم. 

۳- تمامی هم ده دیاران همیشه به خطاکاران مودبانه تذکر دهند و از این کار خسته نشوند.

بدیهی است شورا و دهیاری به وظیفه خود عمل خواهد کرد.


هم دیزبادی ها، خردمندان مسئولیت پذیر، به عقیده شما ، ما کدامین راه را نرفتیم که به نتیجه مطلوب و مورد انتظار نرسیدیم، لطفا نظر خود را بیان نمایید و احساس مسئولیت خود را در این موضوع مهم با دیگران به اشتراک بگذارید.


این است یک الگو برای دیالوگ میان مسئولان و مردم و این است آن الگویی که تمام روستاها در ایران باید بیایند و از دیزباد و از مدیران و رهبران دیزبادی بیاموزند. 


ترمینولوژی واژگان دیزبادی

«دیزباد وطن ماست»- در این یادداشت قصد داریم که برخی از واژگان متداول دیزبادی را که کم کم دارند به فراموشی سپرده می شوند را مطرح کنیم.

دیزبادی هایی که با این واژگان آشنایی دارند می توانند بر روی عنوان این پست کلیک کنند و در قسمت کامنت، معانی این واژگان را درج کنند. 

دسداس، سله، فرغون ،زنبر ،دسکله، مشکاو، خرجو، طوره، مخ طوله، اوسار، قلبر، قلبرچه ، چدن، لقلوو، اوگردو، پلاس، چروق، کار اش، کج کارد، خودتراش، پی توه، بقچه، چورنه (افتوه، سزاوار و قوری)، تبنه، درفش، جوالدوز، دولک، چو سرانداز،  بوته خییره، بوته چوز، سله خمیر، سله الو، طبق الو، تغار خمیر، خنچه خمیر، آتیش گیره، منقل، انبور، چو خط، خلشه شیر، دبه آب  مجمعه، کرسی، لحافت ججیم، اره دو دسته، برجمه، پلو با جزییات ، دو کارد، دبه روغن ، زولفی در، چراغ لمپا، چراغ گیردسوز، چراغ فانوس، چراغ موشی ، چراغ سه پیلته، چراغ طوری، چراغ علاالدین ، چراغ والور، دگلو، پی توه ، اخور، قلبر، قلبرچه، تغار تعارچه، چرشاخ، کلینگ دو دمه، بل بیلچه، دیگ امام حسینی، انبو قورمه،  مشک ماست با خارمشک و اوشو، کندو گندم ، صندوق نون و لباس، مجری حلبی، قدح چوبی و مسی و روحی، انواع تشت حلبی، مسی، چرخ شیر، چرخ خیاطی پایی، فرت،(گاو بر دو  البته اگر اشتباه نکنم دستگاهی که زمین رو شخم میزدن)،  رووه تنور، دنگ، دستره، مقراض، برونه تنور، شعربز، اسگ الو، تین الو، اونگ الو، تونگلی اوو، گگیرد، شمله سر، عرق چی، چرقد، چرشو، قدیفه، گالش، تنبو، جوم سماور .


منتظر پاسخ های شما هستیم و هر کسی که همه این واژه ها را معنی کند بعد از دریافت 10 کامنت در سایت دیزباد وطن ماست معرفی خواهد شد. 

دو سروده زیبا در باب قجغر و لوکه دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- شعر لوکه من و قجغر من که سروده یکی از شاعران دیزبادی است (لطفا خودش را در قسمت کامنت ها معرفی کند تا اسم او درج شود) به حضور کلیه دیزبادی ها تقدیم می کنیم.

لوکه و قجغر کوه هایی هستند که روستای دیزباد در میان آنها آرام گرفته است و به ویژه لوکه یکی از مناظری است که در روبروی ده واقع شده و نگاه هر بیننده ای را به خود درگیر می سازد.

با هم این دو شعر زیبا را می خوانیم.






 لوکه ی من

ای کوه بلند لوکه ی من

هستی تو کنار روستای من

یک بچه داری در کنارت

دوستان زیاد داری زنجیر وار 

در دامنت روییده گیاهان

رویت به من ست و پشتت دشت و بیابان

تو خود لوک هستی و به معنی عشقی

لوکه شده ای و جمع کردی همه ی عشق

از پشت سرت آید خورشید

تابش میکند به روی دیزباد

خورشید که غروب کند هر روز

نورش می رود ز سر تو

من ماندم میان تو و قجقر

تا عشق بورزم هر زمان با بودن تو

این نیک زنان و نیک مردان همراه جوانان

زحمت‌کشان این آبادی 

هستند همگی دلشاد از تو



قجغر من

ای کوه سپید( سیاه ) قجغر من

هستی بر فراز روستای من

ای عشق نهفته در دل من

هستی سنگفرش در بر من

تو مانند قوچ سرفرازی

هستی تو نشانی از آشتی

بنشسته ای تو در روستای من

می نگری تو بر پیش تختگاه

آنسوی تو نشسته لوکه

با بچه اش، بچه لوکه

خورشید که بر آمد از پشت لوکه

آفتاب تابیده شد بر سر تو

تو داری ز خود کمر سیاهی

بر پایت نشسته روستایی

گاهی من نوشتمت  قجغر

باز هم ز دیدگان هستی قجقر

بی تابی مکن بر سر من

نامت را نگذاشته ام قوچگر

چرا کوه سیاه نوشتم چون سالها پیش زنده یاد نجم الدین شاه میرشاهی برای من گفته بود نام قجقر را سیاه کوه هم گفته اند.



دیالوگ اول در باب قجغر

«دیزباد وطن ماست»- #نه_به_ قوچگرد_بله_به_ قجغر

یکی از دیزبادی ها در باب وجه تسمیه قجغر نوشته است:  دیزبادیهای قدیم و اجداد ما چون  تلفظ قوچگرد - قوچگر -براشون سخت بوده ( به نظر بنده دیزبادی ها اتفاقا سخت ترین کلمات را در ادبیاتشان از گذشته داشته اند و تا امروز هم استفاده می کنند. برای اثبات این موضوع به دیوان خاکی مراجعه کنید.) ، اون رو با همان کلمات و واژه های همون زمان خودشون و به لهجه خودشون مثل بسیاری از کلمات دیگه  مخفف کردن و منظورشون همون قله ای بوده است که قوچها در اون در حال و جنب و جوش هستند. (مگر شما در آن زمان بوده اید که می گویید در آن قله قوچ در حال جنب و جوش بوده است؟) 

من زمان بچگی که از پدر بزرگم سوال میکردم برای اسم قجقر یادم هست که میگفتن چون قوچ زیاد داشته و رفت و آمد داشتن روی قله به این اسم معروف شده.. (این موضوع به زمان پدر بزرگ شما بر نمی گردد، پدر بزرگ شما 6 نسل بعد از خاکی است و این قجغر در زمان شاه عباس به این نام نامیده شده است)

که میشه اینجور برداشت کرد که قوچها در اون جا مشغول جنب و جوش و دویدن بودن و با مرور زمان و ترجمه واژه های( قجقر ) به این کلمه قوچگرد رسیده اند 

به نظر من قجغر و قوچگرد و قوچگر فقط کلمه هستند و اصل این است که روستای زیبای ما در دامنه این قله زیبا نشسته و ما به وجودش افتخار  میکنیم و کسی این اصالت رو نمیتونه از ما بگیره. (این برداشت هم اشتباه است. اگر اسم شما را عوض کنند و به جای محمد، موشه بگذارند، آنوقت شما دیگر یک مسلمان نخواهید بود و احتمالا دارای هویت یهودی می شوید. بنابراین این مساله کاملا هویتی است.)  

 با سپاس 


نفر دوم در باب قجغر می نویسد: چند نکته در مورد معنی قجقر به نظر خوانندگان و همدیاران عزیز می رسانم :

الف ) در فرهنگ دهخدا ، قج مترادف قچ امده و قچ را به معنای میش نر شاخدار جنگی اورده است .

پنبه در اتش نهادم من به خویش / در فکندم من قج نر را به میش ( مولانا)

ب) قر ( با فتحه) ابدال ( تبدیل شده ) قار  است . حذف الف در گویش دیزبادی امری معمول است مانند بالاخانه به بلخنه با خاله به خله

ج) قر یا همان قار به معنای برف و سفید امده است ( برهان ، انندراج)

چشم این دایم سفید از اشک حسرت همچو قار / روی ان داغ سیاه از اه محنت همچو قیر ( انوری)

و یا : روز خصمت سیاه بادچون قیر / روی بختت سفید باد چون قار ( امامی هروی)

د)  قجقر کلمه ای ترکی است .

در کتاب فرهنگ اسامی روستاهای اذربایجان شرقی  ، نوشته ی صمد چایلی  ، انتشارات اختر۱۳۸۷ ، قوچ قار از توابع میانه ثبت شده که به معنای قوچ سفید امده است .

ذ) در کتاب فرهنگ ترکی اذربایجانی ارک ، نوشته ی اسماعیل جعفر زاده  نیز قوچ قار به معنای قوچ سفید امده است .

ر) اشعاری چند از بزرگان دیزبادی از خاکی گرفته تا رقامی و فدایی ، همه و همه قجقر را با همین گویش و دیکته اورده اند، 

   ۱)  نمی دانیم چرا و با چه انگیزه ای شخصی یا گروهی سعی در تغییر نام قجقر داشته و دارند ،

 ۲)  با این مستندات و ادله قوی و محکم , از شورای محترم دیزباد می خواهیم که نسبت به تعویض پلاکارد سر قجقر و حذف کلمه قوچ گرد اقدام نمایند. و نیز نسبت به اصلاح ان در ویکی پدیا و سایر سایت ها اقدام نمایند. از مردم فهیم و با فرهنگ دیزباد نیر درخواست داریم همیشه و در همه جا کلمه ی قجقر را به کار برند.

با سپاس: حسین میرشاهی مهدی محمد ( میری)

نفر سوم در این خصوص می نویسد: البته من با مراجعه به تنها فرهنگ لغتی که در دسترس دارم و دسترسی به کتابخانه آستانه هم ندارم، معنی قجغر را چنین دریافتم:

قجغر از دو بخش تشکیل شده.

۱) قج که همان تغییر یافته واژه قچ ست به معنی قوچ .

۲) غر به معنای شکاف، گودال در زمین، جوی باریک و جمع غرور به معنی فریبنده، فریب دهنده و کنایه از جهان ست.

قجغر با توجه به این مفاهیم احتمالن معنی قوچ فریبنده یا فریب دهنده را می دهد و شاید هم بهتر باشد بگویم قوچ جهان یا جهانی.

عاجزانه از شورای زحمتکش و خوی روستایمان  تقاضا می کنم قبل از اینکه دیر شود نام کوچه های روستا یمان را از پیش کسوتان  بپرسند و مانند شهرها روی یک تابلو فلزی کوچک بنویسند و در ابتدای هر کوچه نصب نمایند و از سردرگمی من و نسل جوانمان که خیلی از نام کوچه ها را نمی دانیم در بیاورند و همچنین از پیش قجغر و بالاده گرفته تا رودخانه هر کوچه باغی را که می بینند اگر نامی دارند تابلو نویسی کنند و اگر ندارند نام باغهای همان بخش را بگذارند تا دیر نشود و حکایت نامگذاری قوچگرد که بیگانه ست بجای قجغر به ما تحمیل نمایند و بگونه ای زبان بسته هویت اصلی مان را بگیرند خیلی ممنون خواهم شد اگه توجهی کنند و دست کم یک سوم این هزار و دویست و پنج عضو این کانال هم صدایشان در بیاد و از این موضوع حمایت کنند.

متاسفانه در این دوره علیرغم اینکه مسائل فرهنگی جزء مسائل اصلی شورای اسلامی دیزباد بوده اما این حساسیت ها اساسا کمتر مورد توجه قرار گرفته و گاهی به نظر می رسد که هویت زدایی شده است. امیدواریم که ادله ارائه شده در این خصوص محکم و قابل دفاع باشد و هویت مردم دیزباد تحت تاثیر سلیقه و منویات افراد قرار نگیرد. اسم چیزی نیست که بخواهد معنا شود و معنای آن اسم جدید آن باشد. مثلا بگویید یک نفر اسمش فخرالدین است. پس این اسم را تقسیم کنیم به ف+خر+ال+دین و بعد بگوییم که این ف در عربی یعنی پس و خر در فارسی یعنی الاغ و ال حرف تعریف عربی است و دین هم یعنی دین و بنابراین شخص «پس خری شناخته شده در دین» نام دارد!!! 

از تصمیم گیرندگان انتظار می رود از عقل استفاده کنند. 





شعر عزیز میرشاهی در باب «قجغر»

«دیزباد وطن ماست»- #نه_به_قوچگرد_ بله_به_قجغر



با هم این شعر زیبا را از شاعر دیزبادی عزیز میرشاهی می خوانیم:

::::::.   قجغر   ::::::::


ای کوه بلند و سخت قجغر

با هیبت و باشکوه و بافر

ساییده سری به آسمان ها

چون کرده کلاه خود بر سر

خواهی که اگر روی بدانجا

باشد ز برای تو دو معبر

بر طاق بلند قله ی او

ایستا چو شوی دقیق بنگر

دهی ست عظیم و بس مصفا

چشمت بنماید آن منور

از باد گرفته اند نامش

دیزباد بود چه نیک منظر

برصورت او چو گوشواری

افزوده به منتهای قجغر

گویند که بچه قجغر است آن

آن پیر گرفته پور دربر

به جوف بچه قجغر چشمه خاتون

ز قجغر گیرد او خون و رگ و فر

به دامانش بگویند پیش قجغر

همان دامان پهن پر ز اشجر

چو خواهی شب به دامانش بخوابی

فضایش را ببینی پر ز اختر

بسی سرد است هوای دامن او

بنه شال و کله ای دوست بر سر

به کل قله ها در آن نواحی

همانا برسران باشد چو افسر

بدانجا من نرفتم چند سالی

دلم کرده کنون غوغای قجغر

عزیزم من گرم دستی دهد باز

سر خود را نهم بر پای قجغر


شعر از : عزیز میرشاهی