دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

خانه تکانی و گیلاو زدن در نوروز دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- خانم هادر ماه نوروز (اسفندماه) این عملیّات را آغاز می کنند.

هادی میرشاهی با بیان این مطلب می افزاید: مخصو صأ درزمان قدیم که محل سکونت در یک اطاق خلاصه می شد و حتی کارهای آشپزیِ زمستان هم درهمان اطاق انجام می گرفت .در این شرایط دوده های زیادی درسقف و دیوار اطاق مشاهده می شد. ابتدا اعضأ خانواده تمام وسائل را به بیرون ازخانه حمل می کردند.  سپس دیوارها و سقفِ خانه را با خاک مخصوص سفیدی که در کوه های دیزباد نیز موجود است، گیلاو می زدند.

 باین طریق خاک را با آب مخلوط و گِل رقیقی بدست  می آید سپس با جارو  و تکّهِ  پارچه ای که بسرچوبی بسته بودند در گِلِ رقیق فرو  برده وسپس  به درب و دیوار می کشیدند. 

این عمل در فواصل چند بار انجام  می شد تا سفیدی جای سیاهی ها را بگیرد و بدین ترتیب دیوار و سقف خانه سفید می شد. در بعضی خانه ها روی سفیدیِ دیوار، لاجورد به کار می بردند تا یک رنگِ روشنِ لاجوردی روی دیوار ها و سقف باقی بماند.

فرش ها و کلّیه اقلام در بیرون ازخانه شستشو می شد تا برای عید محل مسکونی آماده شود.  

عّلُفّه : درقدیم علف های کنار جویها که  نوعی چمن بود باخاک کنده درظرفی می کاشتند تا سبزی شب عید تأمین شود.

درسالهای اخیر  گندم، جو و یا عدس درسینی یا بشقابی پهن می کردند و روی آن را با پارجه خیس می پوشاندند تا سبز شود و زینت بخش سفره شب عید باشد.



سنت سمنو پزان دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- ازسنّت های قدیمی نوروز بودکه بصورت گروهی وفامیلی صورت می گرفت. سمنو درقدیم یکی ازغذاهای کمکی ودر سالهای اخیر یکی از ارکان سفره هفت سین  می باشد.

برای تهیّه سمنومعمولأ بصورت دسته جمعی وفامیلی عمل می کنند. ابتدایک سرخیّر که روحیّه ایثارگری وگذشت داشته باشد، حدود بیست روز به عید، مقداری گندم خیس کرده و روی مُجمعه یاسینی های بزرگ پهن می کند  و روی آن پارچه خیسی کشیده تاسبز شود.

 پس از سبزشدن پارچه رابرداشته تابا آب دادنِ مختصر و آفتاب دادن روزانه  سبزینگی رشدکرده و به حدود 20-25 سانتی متر برسد.

درموعِد مقرّر، فامیل با ابزارکِار لازم دورهم جمع می شوند. عَلُفَه ها را شسته، رویِ تخته پهن کرده و با فرستادن صلوات آن را به چهار قسمت برش می دهند.  آن وقت هرکس حاجتی دارد مقداری ازآن را ریز و خرد می کند.

اقلام خرد شده را با سنگ  کوبیده  تا لِه شود. علوفه لِه شده را به ظرف بزرگتری منتقل و آبگیری کرده و تفالهِ آنرا را جدا می کنند.

باآبِ حاصله و آردگندم خمیر شُلی تهیّه می شود. این خمیر شُل را درظرفی ریخته و روی اجاق می گذارند و مرتبأ به هم می زنند تا وقتی پخته شود. دراین به هم زدن ها حبابهای روی سمنو می ترکد و با طراف پخش می شود که بسیار سوزاننده می باشد. پس ازپختن آن را با آتشِ کم، دّم کردتا سمنو آماده توزیع و مصرف شود. 



زمستان پارسال آخرین پاکسازی دیزباد انجام شد

«دیزباد وطن ماست»- تعیین دیزباد به عنوان پاک ترین و تمیزترین روستای کشور و مشاهده این تمیزی در بخش های مختلف دیزباد باعث شده است که سمن های مختلف برای پاکتر نگه داشتن دیزباد به دیزباد بیایند. 

اسفند سال گذشته آخرین جلسه حضور این بزرگمردان و زنان تاریخ معاصر دیزباد در دیزباد بود که باعث پاکتر شدن محیط زیست دیزباد شدند و آن را از هرگونه ناپاکی و آلایش زدودند.

شورای اسلامی دیزباد در پیامی از این گروه تقدیر کرد: به همت شما هم ده دیارانی که برایشان آبادی و پاکی دیزباد مهم است ، اینک مفتخریم به سپاس گزاری از یکان یکان شما زنان و مردان، از پیر و جوان و کودک....  و این گروه نازنین نیز در پیامی از شورای اسلامی برای حمایت هایش تشکر کردند: سپاس فراوان از اعضای محترم شورای اسلامی دیزباد و روابط عمومی آن برای حمایتشان، از همه خواهران و برادرانی که آمدند و پویش خودشان را اعتلا بخشیدند و از یزدان پاک برای چنین همدلانی همراه...و این تلاشی پویاست برای ماندگاری اندیشه پاک

حضور بیش از 140 نفر برای کاشت نهال در بوستان پیش تختگاه روستای دیزباد به دعوت پویش مردمی پاک اندیشان طبیعت دیزبا. #دیزپاک  جمعه 24 اسفند 1397


درختان دیزباد ایستاده می‌میرند

«دیزباد وطن ماست»- اینها تنه‌ی درختان بید هستند که توسط نیاکان ما کاشته شده‌ بودند. آنها دیگر خاطرات جوانی خود را به یاد نمی آورند ولی سوختن جسم و جان و قلب خود را به یاد می آورند. اسم کبریت کشنده یادشان نیست اما سوزش شعله‌ور شدن وجودشان را به یاد می‌آورند.

راستی این به آتش کشیدن مظاهر تاریخی/طبیعی از برای چیست؟ آیا در دیزباد به اندازه‌ی کافی هیزم خشک موجود نیست که برخی از روی بی‌مبالاتی موجود جانداری را به آتش می کشند؟ به هرحال درختان موجودات زیبایی هستند که باید در حفظ و مراقبت از آنها کوشید ولو اینکه برای ما ثمر مادی نداشته باشند.

به باور من، پیکر نیمه‌سوخته‌ی آنان نیز، اگر نیک بنگری، همچون نوعی تندیس انتزاعی زیبایند. 

These are burnt out trunks of willow trees. Some of them, before their demise, were over three centuries old.

خاطره ای از رادیو در دیزباد وطن ما

«دیزباد وطن ماست»- محمد میرشاهی (استاد) در نوشتاری در باب دیزباد می نویسد: داشتن رادیو در زمان کودکی ما کار هر کسی نبود. نشانه ای بود برجسته از دارایی و تمکن مالی. اولین رادیویی که من از نزدیک دیده و لمس کرده ام مربوط می شود به زمانی که کلاس سوم یا چهارم ابتدایی بودم. 

فکر نکنید بچه های آن زمان مثل بچه های این دوره بودند، که اگر در زمان شیر خوارگی هم تبلت به دستشان بدهی بهتر از پدر و مادرشان با آن کار می کنند. خیر، ما اطلاعاتمان در این موارد نزدیک به صفر نه، خود صفر بود.

 یادم می آید که در فامیل ما اولین کسی که رادیو خرید مرحوم داییم، مکی شمس الدین میرشاهی بود که تازه به مدرسه دیزباد منتقل شده بود.  به خوبی به یاد دارم که مارک رادیویی که داییم خریده بود "آندریا "بود و این رادیو یک باطری بزرگی داشت به اندازه باطری ماشین های امروزی، شاید هم بزرگتر و سنگین تر، که باید همیشه در جوار رادیو گذاشته می شد و با سیمی به آن وصل می شد. هنوز باطری های کوچک یا به قول مردمان آن زمان، قوه های قلمی مثل ری او واک و یا گربه نشان اخترع نشده بودند.

 باطری ها بزرگ و بقول امروزی ها، اکسترنال بودند. امواج رادیو، آن هم به مکانی مثل دیزباد خیلی ضعیف می رسید و هر رادیو باید به آنتنی وصل می شد که  به شکل صلیب در پشت بام صاحب رادیو نصب می گردید و وجود این آنتن خود نشان از دارنگی و زیبندگی صاحب خانه می داد ،که البته تعداد آن ها در تمام ده از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد. 

جالب ترین موضوع زمانی اتفاق می افتاد که مرحوم داییم را به جایی دعوت می کردند و البته با این انتظار که رادیو اش را همراه ببرد، تا  خانواده میزبان، همراه با میهمانان دیگرهم از موسیقی دلنواز این جعبه جادویی حظ وافر ببرند. اگر این درخواست اجابت می شد تازه مسئله دیگری مطرح می شد و آن این که باید اولاٌ تدارک چوبی، یایی چیزی که شبیه آنتن باشد از قبل مهیا شود و تازه باید صاحب خانه یک جوان گردن کلفت را مامور حمل باطری کند، زیرا که حمل آن وسیله سنگین کار هر کسی نبود.



 مرحوم دایی هم رادیویی که نسبتاٌ سنگین بود را با هزار سلام و صلوات بر دارد و با احتیاط زیاد راهی خانه میزبان شود. خیلی ها صدای موسیقی و صحبت مجریان را می شنیدند ولی اکثرا از کم و کیف چگونگی کار این پدیده نوظهور اطلاعی نداشتند.  رادیو در آن زمان در دیزباد فقط کاربرد موسیقیایی داشت. بقیه برنامه ها که البته بسیار هم کم بودند، نه مشتری داشتند ونه کسی از حرف هایشان سر در می آورد، مگر ازصحبت های مرحوم راشد که بسیار ساده و روستایی سخن می گفت.

بعد از مدت کوتاهی رادیو های ترانزیستوری آمد با قوه های( باطری) کوچک استوانه ای که براحتی قابل نصب بودند و بسیار سبک. این رادیو ها عمدتاٌ نیاز به آنتن نداشتند و مارک های توشیبا و سییرا و سونی و فیلیپس  از مارک های معروف دهه 40 بودند.

 کم کم تعداد رادیو زیاد شد، به برکت رشد تکنولوژی انتقال امواج راحت تر شدند و برنامه ها متنوع تر و در کنار آن فهم مردم از مطالب رادیو نیز بالا رفت و گوش دادن به رادیو بی بی سی در دیزباد دهه 50 کاری بسیار معمولی برای بسیاری از مردم بود.