«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در نوشته خود در چارچوب یک تسلسلِ تاریخیِ _کشاورزی ازگاوآهن تا تراکتور وکمباین در دیزباد سخن می گوید.
وی معتقد است که تاریخ مردم را در چهار قرن اخیر بسیار متحول کرده است و مردم دیزباد نیز در این تغییرات تغییر کرده اند.
وی از پوشاک مردم می گوید که از پالتوِ بلندتا کت وشلوار و از عمّامه تا کلاه طی این چهارقرن در دیزباد متحول شده است. علاوه بر این وی به اهمیت و ضرورت شناخت دیزباد از جنبه های مختلف از قبیل پدیده های جمعیتی، فرهنگ فولکوریک، باورها، وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی و مذهبی مردم، نقش وضعیت جغرافیایی در خودکفایی و توسعه می پردازد که همه اینها طی این چهار قرن رخ داده اند. او معتقد است که بویژه دوره رنسانس Renascence دیزباد (تجدید حیات یک باور ویک فرهنگ) که در 1362 هجری قمری برابر با 1316 شمسی متجلّی شد و پنجاه سال بر تارک این مرز و بوم درخشید. مشروح آن درمقاله "مدرسه و فرهنگ دیزباد درآینه زمان-پنجاه سال شکوفایی مشروح آمده است". نتایج حاصله این رویداد تاریخی نشانی است از یک حرکت صحیح در تاریخ دیزباد. این نتیجه برای همگان روشن کرده است که "خورشیدفارغ التحصیلان مدرسه دیزباد درکشورهای دنیای امروز هیچوقت غروب ندارد.
«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی در نوشتار خود این بار به آثار و ابنیه تاریخی دیزباد پرداخته است. وی بخش های مختلفی را در یک نوشته کوتاه معرفی می کند که خواندنی است.
خانه کلو، برج محمدی (منزل حاج محمّد حسن دارافرین)، برج منزل مرحوم ملاّعبدالرزاق، برج پیش تختگاه، مزار کمر سیاه، داش ها، گورستانها، قلعه منصور یا پی تختگاه، سرپل یا قصرالریح، آسیابها، قلعه حسن، قلعه نو، (نوحصار و قلعه و مزار آن در بحثی جداگانه مطرح شده است)، فرت بافی، کُندُو، پرخَو، رَف، نردبان چوبی طبقات در منازل قدیمی و...
قلعه منصور: روبروی ده واقع در پی تختگاه و پشت برج که مخروبه آن قرار دارد.
در 1318 قمری مردی بنام منصور از تبار هندوستان برای تبلیغ مسیحیّت به دیزباد می آید. این مردکه خیلی زیرک و با هوش بوده همراه نقشه ای نقاطی ازقلعه منصور را مورد کاوش قرار می دهدکه ظاهرأ میخواسته قبری برای خودش احداث نماید.
آن شخص طبق نقشه گنج موردنظرش را استخراج و وقتی به هندوستان عزیمت می نماید سفارش می کند من نمی خواهم در ایران قبر داشته باشم آنرا دوستانم استفاده کنند. از آن تاریخ بنام قلعه منصور معروف شده است.
آسیابهایی که ریش سفیدان بیاد دارند و ازآنها نام می برندکه درسالهای اخیر کارمی کرده عبارتنداز:
آسیابهای: عبدالکریم، قنبر، سرمزار، خواجه بایزید، کربلایی نجم الدّین، آسیای نو سرراه کلدروفچه Cal droufcha می باشد.
«دیزباد وطن ماست»- هادی میرشاهی یکی از نویسندگان آگاه دیزبادی است که در یادداشتی در باب تاریخ دیزباد از انتقال خانه های دیزباد به محل فعلی خبر می دهد.
وی می نویسد: عوامل مؤثر بر نحوه شکل پذیری دیزباد درمحل فعلی را می توان به دو دسته تقسیم نمود:
1ـ عوامل طبیعی: الگوی اسکان در سکونت های ده بیش از هر چیز انعکاس ویژگی های محیطِ طبیعی است که استقرار سکونتگاها را فراهم نموده است.
2ـ نحوه پراکندگی منابع آبی، کیفیّت خاک های قابل دسترس و مانند آن بنحوی بارز موقعیّتِ سکونتگاههای دیزباد را تحت تأثیر قرار داده و باعث شکل گیری الگوی خاص آن می شود.
دیزباد یک منطقه کوهستانی می باشد و همین عامل مهمتر ین عنصر شکل دهنده با بناهای فشرده با زیربنای محدود ومطبّق که غالباً بدون صحن حیاط می باشد.
شیب تند محلِ سکونت باعث شکل گیری معابر آن به شکلی است که تردّد را با وسیله نقلیه مشکل می سازد.
در بافت قدیم رفت و آمد از طریق دالان و راهروهای مسقّف انجام می شده که ناامنی را در زمانهای قدیم نشان می دهد.
آنچه مسلّم است سرزمین دیزباد بار سنگین تاریخ را بدوش می کشد دگرگونی های زمین شناسی و تغییرات جوی حاصله، پیدایش و فرسایش قله ها و کوه ها،حاصل این قدمت تاریخی می باشد. در قدیم کوه ها پوشیده از جنگل و تا دو نسل قبل این زیبایی طبیعت همچنان باقی بوده است. در سالهای قحطی مردم (مقارن 1320شمسی) برای امرار معاش و تأمین زندگی از چوبهای جنگلی ذغال تهیه می کرده و به بازارهای مشهد و نیشابور برای فروش عرضه میکرده اند. آثار داش های اطراف ده نشانگر چنین تخریبی است که در طبیعت دیزباد صورت پذیرفته است.
«دیزباد وطن ماست»- آنچه مسلم است قدمت و پایه گذاری دیزباد معلوم نیست در چه تاریخی صورت گرفته و اجداد مردم فعلی از کجا به این محل کوچ کرده اند. افرادی معتقدند در هر مقطع تاریخی بوده بعلت فشار زندگی و خفقان از محیط شهر به کوهستان پناه برده اند که یکسری فرهنگ شهرنشینی را با خودشان به روستا آورده اند. معیارهای حاکم نسلی به نسلی تسلسل پیدا کرده تا به اینجا رسیده است. مثلاً اصطلاح "یاوری" که نوعی تعاون به شمار می آید در دیزباد رایج بوده معلوم نیست چند نسل گذشته میراث دار این فرهنگ تعاونی بوده اند. اصطلاح تعاونی در مملکت ما هنوز از مرحله حرف و از روی کاغذ تجاوز نکرده است.
صحبت از کوچ کردن به اطرافِ شهرهابوده آن هم به محلی که کوهستانی و صعب العبور و دور از زندگی مردمِ شهرنشین و حتی دور از راههای کاروانهای تجاری می باشد ولی این اتفّاق نظر وجود دارد که بلندترین منطقه را انتخاب کرده اند که بر اطراف دید داشته و مسلّط باشند و اگر در مقاطع بعدی دامنه را بجای قله انتخاب می نمایند تا شاید بعلت امنیت نسبی که بوجود آمده و یا امکانات زیستی بهتری فراهم شده است.
دسترسی به آب و زمین های کشاورزی و ارتباط بهتر به مناطق مجاور می تواند شاخص هایی برای این جابجایی باشد.
شاید بانیان این جابجایی حفظ و نگهداشتن یکسری اعتقادات و باورهای مذهبی موردنظرشان بوده و یا فرار از جور و ستمی بوده که حکام جاهل و رؤسای قبایل بر آنان روا می داشته اند. در هر صورت انگیزشی قوی بر این حرکت و مهاجرت وجود داشته که زندگی مرفه خود را رها کرده به دل کوهستان و ارتفاعات پناه ببرند و با کمترین امکانات امرار معاش و زندگی نمایند. با این پیش درآمد شرط انتخاب زندگی در بلندی و ارتفاعات برای ایمنی بیشتر و تسلط بر مناطق اطراف بوده تا در صورت یورش و تجاوز بتوانند بهتر از خود دفاع کرده و با انعکاس نور پیام خود را به قلاع دیگر برسانند.
شما خواننده عزیز مجسم کنید در معیت قافله ای مسافرت می کنید چنانچه مال و اموالی به همراه نداشته باشید دغدغه تان بمراتب کمتر از راهزنهای مسیر هراس دارید. مسلم انتخاب دیزباد ترس از راهزنهای تاریخ، جهل و ناآگاهی های مردم آن زمان بوده است.
بنیانگذاران دیزباد اگر چیزی به همراه نداشته اند چنین انتخابی منطقی به نظر نمی رسد که مردم از امکانات رفاهی شهر چشم بپوشند و حتی زمینهای حاصلخیز دشت که آب فراوانی داشته و امکانات تولیدی و کشاورزی وجود داشته، کنار گذاشته بجائی سکنی گزینند که نه مسطح است و نه قابل کشاورزی. بایک تحقیق میدانی و بررسیِ تاریخی سایر قلعه نشینان نیز چنین کرده اندو همین سرنوشتی را داشته اند.
قلعه منصور، قلاع دیگر را تداعی می بخشد. کتاب خداوند الموت پلی آمیر ترجمه ذبیح ا... منصوری این رویداد تاریخی را به خوبی به تصویر می کشد.
اگر تاریخ بعد از اسلام را مورد توّجه قرار دهیم بلیّه مغول در رأس همه رویدادهای تاریخی قرار می گیرد . میتوان حدس زد در آنزمان این مهاجرت ها صورت پذیرفته است زمانی که مغول به سگ و گربه شهر نیشابور رحم نکرده است.
«دیزباد وطن ماست»- یکی از ابعاد تمدنی دیزباد سنگ نوشته هایی است که عمده آن در قبرستان های دیزباد قرار گرفته است. هادی میرشاهی در نوشته ای در باب این سنگ نوشته ها می نویسد:
ـ سنگ نوشته از قبرستان شاه پسندی بنام «فاطمه بنت اسد» که تاریخ فوت (292) هجری ذکرشده است
ـ سنگ نوشته قبرستان قلعه کهنه بدست آمده بنام «علی ولد استاد میرزا» تاریخ فوت 311 هجری قمری میباشد.
ـ سنگ نوشته قبرستان جلو حوض خانه مربوط به پسر امامقلی خاکی بوده که حدود چهارقرن قبل می زیسته است (نزد علی ملک می باشد.) این آثار قدمت دیزباد را به قرون اول اسلام می رساند.
ـ در پی تختگاه (قلعهِ منصور) سنگی بدست آمده مربوط به زنی بنام شاه بانو بنت درویش متولّد 113 هجری قمری که نزد مهدی شیخ و سنگ دیگراز بنای حمام ده پایین که 105 هجری قمری را حکایت دارد.
ـ سند دستنویس نزد ورثه عبدالحسین که یکی از خانه های قلعه پیش تختگاه مهریه زنی از آن فامیل بوده است.
این آثار قدمت دیزباد را به قرون اولیّه اسلام می رساند.
بالاخره آثار بجامانده از قبیلِ سنگ نوشته ها، برج و باروها، قلاع بدون سکنیِ مجاور (مثل قلعه حسن، قلعه مقابل ده معروف به قلعه منصور، قلعه نوحصار) همه و همه بیانگر این است که این منطقه در قرون گذشته، تاریخ ِپرفراز و نشیبی داشته و حدّاقل از 1050 هجری قمری دارای کتابت و مستندات تاریخی می باشد.