«دیزباد وطن ماست»- بیوتات و ابزارآلات رایج و کاربرد هر کدام در دیزباد قدیم عنوان مطلبی که در بخش اول آن پیشتر در دیزباد وطن ماست منتشر شد.
به گزارش دیزباد وطن ماست، هادی میرشاهی در تاریخ شنبه 18 /8/1398 در بخش دوم این متن را با هم از نظر می گذرانیم.
-دستشویی که بنام مُستراح واصطلاح قدیمی "چامُکُ " ویا "چاه موال" وخیلی قدیمی تر "زُلوری" میگفتند که درکنارِطویله ساخته می شدوانباریِ فاضلاب هم بصورت روبازودرگوشه طویله قرارداشت . .درآن روزگار کوچه ها مرتبأ جارو میشد ، ضمن نظافتِ کوچه ها ،خاکروبهِ حاصله به انبار فاضلاب ها منتقل میشد تا ضمن قوام گرفتنِ فاضلاب، قابل انتقال به مزارع وباعات باشد. فرنگی ها مستراح را(Toilette) توالت می گویند .
ـ دستگاه فرت بافی (تهیه پارچه های دستی که توسّط خانم خانه در ایاّم بیکاری انجام می شده است)
پارچه بافی دردیزباددارای یک مراحل اولیّه بود
ـ دِگلُه(Deglo) - یکنوع دستگاه ریسندگی بوده و توسط مردِ خانه در شبهای زمستان درمنزل وایّام روز در محلی که گرمای خورشید ارزشی داشته و جلو منازلی که آفتاب رو وپشت به باد بودند مورد استفاده قرار می گرفته است.
-چرخِ ریسندگی -یکنوع دستگاه دوّاروبزرگ که توسّط خانم خانه نخ تهیّه می شد .
ـ نَخری (Nkhari)-نخ های تولید شده توسطِ چرخ ودگلهُ را آهار می دادند.(جوشاندن نخ در آبی که گندم و یا نخود در آن ریخته شده تا بپزد و نخ را آهار دهد.)
ـ فرَت(Frat) دواندن - موقعی صورت می گرفت که نخ ها را در طول مثلاً ده مترویابیشتربطور موازی ومتقاطع کنار هم قرار می دادند که این نخ در فرت بافی جزو تار بحساب می آمد . این کار دریک راهروی هموار وطولانی رویِ بدنهِ دیوار صورت میگرفت .
ـ دستگاه فرت بافی: نخی که در فرت بافی که روی کارگاهِ فرت (کَرگاه) تثبیت شده بود جزو "تار" بحساب می آمد و نخ دیگر که درلابلای تار با مَکُوومَشُره حرکت میکرد " پود"آنرا تشکیل می دادو وباین ترتیب پارچه بافته می شد.
دُسداس(Dosdas) –دوسنگ ِگردتقربأ بقطر70سانتی متر روی هم قرارمیگرفتند بطوریکه ی بدنه داخلی هر دو مضرّس وباچوبی دروسط که محوریّت دوسنگ را عهده دار بود0 سنگ زیرین دسداس باچوب محور ثابت وسنگ رویی متحرّک بود. درسنگ رویی یک چوب دیگر بصورت فیکس جاسازی شده بود که باگرفتن آن ، چرخش ِسنگ رویی را فراهم می ساخت.
دراطراف چوب وسطِ سنگِ بالایی، غلاّت نیم پخته شده ویانمک را ریخته وبا چرخاندن سنگ بالایی موجب بلغورشدن اقلام مورد نظر گردیده وازکناره ها به بیرون ریخته می شد . این عملیّات کارسنگِ آسیارا راکرده بااین تفاوت که سنگِ آسیا باآب وبادویابرق می چرخیدوصرفأ آرد تولیدمی شد ولی دردسداس سنگ رویی بادست چرخانده می شدومحصولِ حاصله بلغور بودوبروایتی گاهی بصورت آرد در می آمد.
(درفرهنگ معین برغول هم آمده یعنی هرچیزدرهم شکسته ودرهم کوفته راگویند) .
-هزارپِشه- (Hezar pesha): صندوقچه هایی که معمولأ روی بدنه آن منبّت کاری وزیورآلات وعتیقه جات در آن نگهداری می شد
-نِدُ(Nedo) - اصطلاحی بودکه به صندوق نان اطلاق میشد.
ـ نردبان چوبی - طبقات را بهم مرتبط می کرد.
«دیزباد وطن ماست»- بیوتات و ابزارآلات رایج و کاربرد هرکدام در دیزباد قدیم عنوان مطلبی است که توسط هادی میرشاهی در چند قسمت نوشته شده و در دیزباد وطن ماست منتشر می شود.
به گزارش دیزباد وطن ماست، هادی میرشاهی در روز شنبه 11 /8/1398 بخش اول از دو بخش این متن را در باب ابزارهای رایج در دیزباد کهن منتشر کرد.
ـ کُلی (Koli) که روشنائی و گرما و سوخت مردم قدیم را فراهم مینمود. صندوقچهای شبیه کرسی که از دریچههای تعبیه شده در بالای آن، نور و دودو حرارت را به خارج منتقل میکرد. اکنون در دیزباد آثاری از آن مشاهده نمیشود
ـ کُندُو (Condu)- بهصورت استوانهای با گِل ساخته میشد بهطوریکه سروته ِآن تنگتر و معمولأ در کنار انباری قرار میگرفت و در آن غلاّت و حبوبات را نگهداری میکردند.
- پرخَو (prkhav) - بهصورت مکعب یا مکعب مستطیل در دِل دیوار ِاتاقها جاسازی میشد و کاربردش مثلِ کندو، نگهداری گندم و سایر غلات و حبوبات بود که در پایین این مخازن دریچهای برای خروج محصول وجود داشت که با کشیدن برونهِ آن (برونه مثل توپ فوتبال گِرد و نوع پارچهای بود) غلاّت به شدت تخلیه میشد.
ـ رَف (Raf)- طاقچهای با پهنای بسیار کم در بلندایِ دیوار اتاق نشیمن که دسترسی بچهها به آن غیرممکن بود. وسائل زینتی مثل بشقابها و آنتیک جات را روی آن میچیدند که زینتبخش اتاق باشد.
- طاق (Tagh)- در داخل اتاق نشیمن جاسازی و وسائل روشنایی و احیاناً ظروف غذاخوری روی آن چیدمان میگردید
- طاقچه (Tagh cha) - در کنار راهروها قرار داشته، فانوس، چراغموشی و (وسائل باغبانی کوچک) روی گذاشته میشد.
- خَنته (khanta) - معمولأ در زیرِ اتاق نشیمن قرار داشت و بهصورت انبارِ کالا مورداستفاده قرار میگرفت.
راه ِورود به خنته از در دُرتُنبَه صورت میگرفت که در کف اتاق نشیمن قرار داشت و معمولأ این درب از چوب ساخته میشد.
- کلیدُ (Klido)- در ادوار گذشته که درب منازل چوبی بود، کلید بازو بست در، در قطع بزرگ و جوبی بود و زبانه آن در موقع بستن ِدرب، در پشت در قرارمی گرفت.
زو لفی و زنجیر نوعِ دیگر بازو بست دربهای چوبی بود. کمکم دربها و قفل و کلیدها فلزی شد.
ـ تنور نانپزی - که در کنار خانهها مشرف به کوچه ساخته میشد تا خانواده برای پختن نان دچار مشکل مکانی نشوند. این تنورها شبیه به کَندو ولی با دهانهگشادتر در کنار دیوار اتاقکی جاسازی میگردید.
در داخل تنور، هیزم و بوتههای خشک را میسوزاندند تا وقتیکه بدنه داخلی تنور، پذیرش چسبندگی خمیر را داشته باشد.
نان به صورتهای گرد و نازک و لواشی پخته میشد.
اگر نان را بهصورت کلفت و گرد میپختند با خمیرمایه، آن را تافتون و بدون خمیرمایه، فطیر میگفتند.
ـ طویلهها - معمولاً در زیر منازل مسکونی قرار داشت که رفتوآمد صاحبان احشام سادهتر صورت پذیرد و ازطرفی سرپرستی و نگهداریِ احشامِ مستقیماً زیر نظر اعضای خانواده باشد و در زمستان اتاق بالای طویلهها به نسبت گرمتر بود.
ـ کادُنها- برای نگهداری علوفه خشک استفاده می شد ( برگ درختان ، کاه، بیده وخار و سایرگیاهان کوهی برای احشام )
- کُز (koz)- در گوشه طویلهها اتاقکی بسیار کوچک وجود داشت که برای نگهداری برّه و بزغاله استفاده میشد.
- خنپِشُه(Khan pesho) - اتاقی کوچک در پشت اتاق نشیمن و مشرف به آن ساخته میشد. بیشتر جای رختخوابها بود
سُرسُرا(Sorsora) - دریچهای به پشتبام که نور از سقف به داخل ساختمان میتابید.
«دیزباد وطن ماست»- امروز گویش دیزبادی در معرض گویش های مشهدی و نیشابوری قرار گرفته و تا اندازه ای اصالت خودش را از دست داده است. اگر چه بیان این موضوع سخت است اما وقتی به گویش جوانان دیزبادی نگاه می کنیم می بینیم که تنها کسانی که سال ها پیش به خارج از کشور رفته اند می توانند لهجه دیزبادی را نمایندگی کنند.
یروز توپشَ ایو نشسته بویم. یک هُو کوخ ازچوخت ایوافتادبزورم. بازنگیچه دستم ترقزدادم به اوبر. گفتن بشین بچه چکارمنی؟ گفتم کوخَر نگاه کنن. یک هَو همه بترسین. گفتن خدامرگم ته توخیلی شانس دری. اگر دمگزی بدبخت بیم.
دوستانی که تمایل دارند می توانند در قسمت نظرات، ترجمه این متن را بنویسند.
«دیزباد وطن ماست»- گویش دیزبادی که ریشه در فارسی دری یا درباری دارد بسیار شبیه گویش نیشابوری است. در این نوشتار یک شعر با گویش دیزبادی را تقدیم حضورتان می کنم.
دشنه بارون قرار با دروچه داشت
روبوسی آبدار با دروچه داشت
یکریز به گوشه دروچه چیک چیک کرد
چیک چیک چکار با دروچه داشت
شاید روی دروچه یادگاری می نوشت!
شایدهم خاطرات رامرورمی کرد
ولی نخدای توبه !
می خواست بگه مو درم همه جاره موشوم
آدمها دلها تو نو آخر سال ازهرچی بغض و کینه بشوند
خلاصه لپ کلام را ورگوم
بارون شیشه دروچه راخواهدشکست اماچه کسی یاد تو ره ازدلمو خواهدشست!؟