«دیزباد وطن ماست»- چند سال پیش که ون های دلیکا برای اولین بار به ایران آمده بود و در تاکسیرانی مورد استفاده قرار می گرفت برای ثبت نام شرایط خاصی داشت. یکی از شرایط آن متاهل بودن خریدار بود.
دوستی داشتم که عاشق شده بود و پسر و دختر هم را می خواستند، فقط مساله این بود که بی کار بود و با اینکه مدت ها دنبال کار گشته بود، نتوانسته بود شغل مورد نظرش را پیدا کند. او بالاخره توانست یک وام بگیرد تا یکی از همین ون های دلیکا بگیرد. اما وقتی برای ثبت نام رفته بود به او گفته بودند که اول باید در شناسنامه ات نام همسرت درج شود و بعد می توانی ثبت نام کنی!
دوست من مانده بود بین دو راه بسته که هر دو وابسته به دیگری بود.
1. اگر زن می خواست باید کار می داشت.
2. اگر کار می خواست باید زن می داشت.
چون هیچ کدام را نداشت، بی کار و بی زن مانده بود.
بالاخره این دوست من با خانواده دختر مورد علافه اش صحبت کرد و آنها گفتند، عیبی ندارد. اگر بتوانی خانه داشته باشی ما دخترمان را به تو می د هیم. بنابراین دوست من برای ثبت نام در مسکن مهر اقدام کرد.
متاسفانه شرط ثبت نام در مسکن مهر برای پسران، تاهل آنها بود. بنابراین دوست من باز بین دو راهی ماند.
1. اگر مسکن می خواست باید زن می داشت.
2. اگر زن می خواست باید مسکن می داشت.
در نهایت دوست من زن نگرفت و دنبال پول رفت. الان او همه چیز دارد به جز زن!
اما این داستان را مطرح کردم که بگویم: امروز در دیزباد ما مشابه این داستان را داریم.
1. اگر بخواهیم جوانان را به دیزباد جذب کنیم، باید امکانات را به دیزباد ببریم.
2. اگر بخواهیم امکانات را به دیزباد ببریم، باید جمعیت در دیزباد ساکن باشد.
حال مساله اینجاست که واقعا آیا ما در این مصاف همانند دوستم، دست خالی باقی خواهیم ماند یا می توانیم از آن بهره مند شویم.
کاش دوستانی که گلایه می کنند یا حرف های دلسرد کننده می زنند، کمی راه حل ارائه دهند. ما باید کیفیت زندگی مردم دیزباد علیا را در دیزباد بالا ببریم تا بتوانیم آنها را به دیزباد جذب کنیم. اما سوال اینجاست که چگونه برای روستایی که تقریبا خالی از سکنه است می توان امکانات برد؟