«دیزباد وطن ماست»- یکی از دوستان دیزبادی که خود را با نام «مهندس ف.» معرفی کرده، برای «دیزباد وطن ماست» یادداشت مفصلی نوشته که بسیاری از موارد آن بارها و بارها در «دیزباد وطن ماست» بررسی شده است.
بنابراین تصمیم گرفتم یادداشت او را خلاصه کنم و به مهمترین بحثی که برای دومین بار است در میان نظرات برای ما ارسال می شود، پاسخ دهم. سایر موارد را نیز در یادداشت هایی مطرح کرده ام که به زودی منتشر می شود.
«خدمت جناب آقای دکتر میرشاهی و تمام دیزبادی ها و غیر دیزبادی ها سلام عرض می کنم.
من یک دیزبادی هستم که حدود 5 ماه است مرتبا اخبار دیزباد را در سایت «دیزباد وطن ماست» و سایت شورای دیزباد دنبال می کنم. خودم هم در تماس با دیزباد هستم و در گذشته فعالیت هایی را در دیزباد انجام داده ام که بعضی از آنها موفق بوده اند و بعضی شکست خورده اند.
این نامه را برای شما می نویسم، به این خاطر که می دانم که شما دلسوز دیزباد هستید و دوست دارم بدانید که دیزبادی که امروز در سایتتان به همه معرفی می کنید با واقعیت دیزباد و چیزی که من تجربه کردم بسیار متفاوت است. گویا شما در جریان بسیاری از شرایط دیزباد نیستید و ایده آل ها را می بینید و ایده آل ها را نقل می کنید و انگار دارید از یک روستای پیشرفته در امریکا چیزی را می نویسید.
به نظر من با این کارتان به مردم کج راهی می دهید و غیر دیزبادی هایی از قبیل آقای قائم پناه فکر می کنند که در دیزباد خبری است و وقتی با واقعیات تلخ دیزباد روبرو می شوند، پی می برند که فریب خورده اند و شما مسئول این فریب هستید آقای دکتر میرشاهی!!!!!»
«مهندس ف.» در ادامه مواردی را به طور مبسوط مطرح کرده که بعضی از آنها دراز گویی های بی مورد بود که خلاصه اش کردم و مساله ای که در این یادداشت به آن خواهم پرداخت نقدی است که او به طور مستقیم در مورد مردم دیزباد مطرح کرده است.
«7. جناب آقای دکتر میرشاهی، مردم دیزباد اصلا آدم های خوبی نیستد. من خودم هم یک دیزبادی هستم اما آنقدر از این مردم کشیده ام که امروز هیچ تعصبی نسبت به مردم دیزباد ندارم.
1. ما مردمی هستیم که بر سر یک آب برده گذشت نداریم و به سر و کله همدیگر می زنیم.
2. ما مردمی هستیم که اگر همسایه مان چیزی بهتر از آنچه داریم داشته باشد سعی می کنیم آن را از او بگیریم و دعوا مرافعه های دیگری راه می اندازیم که نهایتش به کدورت منجر می شود.
3. ما مردمی هستیم که اگر بخواهد کسی کاری را در دیزباد انجام دهد، آنقدر زیرآبش را می زنیم که جمع کند و برود پی کارش!!!
4. ما مردمی هستیم که آخر فکرمان همان میدوله است. دوست داریم که حتی یک وجب که شده از خاک همسایه مان را تصرف کنیم و آن را جزو ملک پدری مان می شناسیم.
5. ما مردمی هستیم که وقتی خواستیم دور باغمان را دیوار بکشیم، حتی فکر نکردیم که باید مردم از کنار باغ ما رد شوند و بدون رعایت دیگران دور تا دور باغمان را فنس کشیدیم تا دیگران از هر جایی که دلشان می خواهد بروند. اصلا به ما چه که دیگرانی هم وجود دارند!!!»
وی در ادامه ضمن اشاره به برخی از عادات اجتماعی و مرور خاطرات مدرسه دیزباد می گوید: «امروز دیزباد برای من مرده است. چون مردمش نمی توانند با هم خوب باشند. چون مردمش به همدیگر احترام نمی گذارند. چون اگر یک دیزبادی یک سوتی کوچک بدهد، برایش لقب می گذارند و اصرار دارند که با همان لقب تا آخر عمر خودش را، خانواده اش را و تمام فرزندانش را صدا کنند.
جناب میرشاهی این ها مثل زخم هایی در قلب من به عنوان یک دیزبادی خانه کرده اند. به طوری که نمی توانم هیچ یک از حرف های شما را برای توسعه دیزباد باور کنم.»
ضمن تشکر از «مهندس ف.» که این درد نامه را برای «دیزباد وطن ماست» نوشته است نظرتان را به سوالاتی جلب می کنم که برای قضاوت در مورد مردمی از یک سرزمین بایستی در نظر گرفته شود صرف نظر از اینکه اگر شما تجربیات تلخی در دیزباد داشته اید، به لحاظ عقلی نمی توان آن را به تمام دیزباد و دیزبادی ها تعمیم داد.
1. حسد، بخل، تمسخر صفات چه موجودی می تواند باشد؟ آیا غیر از این است که انسان به صرف انسان بودنش در مجاورت یک سری صفات رذیله و یک سری صفات حسنه قرار می گیرد؟ آیا غیر از این است که این صفات در تمام جامعه انسانی وجود دارد؟ آیا غیر از این است که هیچ جامعه ای از این صفات مبری نیست؟
بنابراین باید به نکته ای اشاره کنم که بایستی در نامه تان مد نظر قرار می دادید. آنطور که شما نوشته اید گویا مردم در تمام دنیا صفتی به نام حسادت ندارند و فقط در یک گوشه گیتی روستایی به نام دیزباد وجود دارد که برخی از آنها حسودند.
این نتیجه گیری بسیار بسیار غیر منصفانه است. چراکه مگر همین مردم دیزباد نبودند که بر اساس اظهارات مسئولین شورای پیشین دیزباد از املاک خودشان گذشتند تا راه دیزباد وسیع شود. و اگر مردم دیزباد حسود بودند باید نگران این می شدند که با خراب شدن ملکشان، املاک دیگر دیزبادی ها به قرب می آید و نباید ملکشان را به اداره راه واگذار می کردند. مثال ها در این زمینه بسیارند اما به منظور جلوگیری از اطاله کلام آنها را خلاصه ارائه می کنم.
2. اشاره ای به آب برده و مساله باغ های دیزباد کردید که اگر سایت دیزباد وطن ماست را مطالعه کرده باشید، یادداشت های زیادی را در این خصوص ملاحظه کرده اید. اما به طور مشخص در مورد ادعای شما باید عرض کنم که ما منکر مسائلی در این خصوص نیستیم اما شما این را به مردم دیزباد نسبت داده اید و این بی انصافی است. وقتی ساز و کارها و ضوابط مشخص در مورد یک موضوع وجود ندارد و وقتی نهادهای اجرایی از قبیل شوراهای دوره های پیشین به اندازه کافی ضوابط، قواعده و دستورالعمل های مشخص به وجود نیاورده اند، مردم دیزباد قاعدتا دچار چنین مشکلاتی می شوند. اما این مشکل از مردم نیست. قواعد و استانداردها برای همین موارد آمده اند و وقتی استانداردی وجود ندارد مرافعه و درگیری گریز ناپذیر است و باید دقت داشته باشید که در این خصوص نیز بی انصافی کردید. و موارد 1 و 4 و 5 دقیقا به همین مساله عدم وجود ضوابط مشخص اشاره دارد.
و بنده امیدوارم که شورای دیزباد در این زمینه گام های موثری بردارد و باید بدانید که این موارد نیازمند بودجه و فعالیت بوده و هست. چیزی که ما قصد داریم نظر دیزبادی ها را به آن جلب کنیم این است که شورا باید بودجه داشته باشد تا بتواند کارهای اساسی برای دیزبادی ها انجام دهد.
3. نوشته اید که دیزبادی ها زیرآب همدیگر را می زنند. اولا باید تاکید کنم اگر موردی را دیده ایم نمی توانیم آن را ویژگی مردم یک منطقه بدانیم و دوم اینکه دیوانسالاری و بروکراسی (به معنای مثبت کلمه) دقیقا به منظور جلوگیری از زیر آب زنی و موارد مشابه عمل می کند و باز هم باید عرض کنم که ضعف ضوابط گاهی اوقات باعث می شود که این اتفاقات بیافتد و اگر ضوابط دقیق باشد و افراد مبتنی بر آن عمل کنند، هیچ گاه چنین مسائلی پیش نمی آید.
نکته دیگر نیز این است که آیا عمل زیر آب زنی تنها در دیزباد انجام می شود؟ جواب خیر است. بنابراین باز هم غیر منصفانه است که آن را به مردم و خصلت مردم دیزباد نسبت دهید.
4. در مورد القاب دیزبادی ها باید عرض کنم که همه دیزبادی ها از این موضوع ناراحت هستند اما در شرایطی که فامیلی اغلب یکسان است و اسامی نیز «علی، محمد، حسن، حسین و ...» انتخاب می شود، گاهی این لقب ها گریز ناپذیر است اما باز هم این ویژگی مردم دیزباد نیست، بلکه ضعف در اداره ثبت احوال و نماینده آن بوده که در هنگام ارائه نام خانوادگی به این مساله دقت نکرده اند.
باید بگویم که مردم دیزباد مردم بسیار محترم و با احترامی هستند و این را می توانم در متن شما که با «جناب آقای» شروع شده به عنوان نمونه اشاره کنم.
بسیاری دیزبادی ها در نیشابور، معلم بوده اند و به قول آقای مهندس کردی، «همیشه نان قلمشان را خورده اند» و برخی هم به کارهای دیگری اشتغال دارند. و شما می دانید که بهترین نیروهای هر شرکت، سازمان و موسسه در شهر ها و مناطق دیگر، همین دیزبادی ها هستند و این چیزی است که در قسمت نظرات بارها و بارها به آن از زبان غیر دیزبادی ها اشاره شده است.
من به آینده دیزباد خوش بین هستم و مطمئنم که شورای منتخب فعالیت ها و برنامه هایی را در دست اقدام دارد که به زودی مشکلاتی که شما و سایر دوستان به آن اشاره کرده اند رفع می شوند.
پس باید صبر کرد و تلاش...
و بیایید بی انصاف نباشیم.
مهندس عزیز
اگر شماپرورش یافته مدرسه ناصر خسرو دیزباد هستیدخوب است این دو بیت شعر زیبای ناصر خسرو را همیشه به یاد داشته باشید:
هم امروز از پشت بارت بیفکن------میفکن به فردا این داوری را--------
چوتو خود کنی اختر خویش رابد-----مدار از فلک جشم نیک اختری را
درود بر شما.
از اینکه متن مرا منعکس کردید سپاسگزارم چون با نگاه مثبتی که از شما می شناختم فکرشو نمی کردم که منعکس شود.
از ا ک هم متشکرم.
خواهش می کنم مهندس جان.
امیدوارم که از پاسخم ناراحت نشده باشید. دیگران هم این فرصت را دارند که به شما پاسخ دهند و این بار اصلا قصد ندارم نظرات را سانسور کنم.
مهندس ف هم دل پری داشته
من نمیتونم بگم که راسته یا دروغ
ولی همون حرف شما که یه کمی بی انصافی کرده
بعد دو ماه بروز شدم
خوشحال میشم از حضور ونظرت
درود، فقط چون نام من در متن ذکر شده بود خواستم بگویم که من قبل از هر صحبتی با جناب میرشاهی یا هر نفر دیگر به دیزباد سفر کردم و سعی کردم با اهالی ارتباط برقرار کنم... در این سرزمین و با این مردمان زندگی و کار کرده ام و اندوخته ای از تجارب مختلف دارم. به طور قطع ملاک تصمیم گیری من تنها حرف و نوشته و از این دست چیزها نیست.
از دید باز جناب عادل میرشاهی و انعکاس یادداشت این دوست خوب، سپاسگذارم.
امید است در یک فضای انتقادی و سازنده مردم این بوم و خاک روزهای شادتر و زندگی دلنشین تری را تجربه کنند...
دوست داشتن های مان از آسمان بر ما نازل نمی شوند، ما خود باید آن را بسازیم.
متشکرم.
جوابش همین بود چون واقعا به قول شما بی انصافی کرده بود.
متشکرم.
Dr. Joooooooonam be Mohandes bayad ye Big Like Bedim Baraie Mozakhrafati ke Neveshteh.
دقیقا متوجه نشدم منظورتان را؟
درود بر شما.
به او گفتم:دوستم داری؟
گفت :بله
گفتم :چقدر؟
گفت:به اندازه های ستاره های آسمان
وقتی به آسمان نگاه کردم
ستاره ای در آسمان نبود