«دیزباد وطن ماست»- جشن و چیدمان یلدایی بچه های مدرسه دیزباد
«دیزباد وطن ماست»- در بخش دهم ادامه مباحث مربوط به دیزباد را از نگاه مهندس محمود کردی با هم مرور می کنیم.
64. در زمینه توسعه فضاهای ورزشی در دیزباد اتفاقات میمونی رخ داد. سالن ورزشی و وسایل ورزشی مانند میز پینگ پنگ در دیزباد از این قبیل موارد بود. آیا هنوز این موارد مورد استفاده اند. وضعیت ورزش در حال حاضر به چه شکل است و چه تغییراتی در سال های اخیر رخ داده است؟
وسایل ورزشی شامل سه میز تنیس، فوتبال دستی و تشک کشتی و..... را گرفته و در محل مرکز بهداشت و مدرسه برای استفاده قرار داده شده اند.
65. گیاهان دارویی دیزباد یکی از موضوعات بسیار مهم در دیزباد بوده که با برنامه حفظ محیط زیست دیزباد، گیاهان دارویی نیز در دیزباد حفظ و گسترش یافته است. برخی طرح توسعه گیاهان دارویی در دیزباد را به عنوان یک صنعت مطرح می کنند. آیا این شدنی است؟ در حال حاضر برنامه حفظ گونه های کمیاب و گیاهان دارویی در دیزباد چه ثمراتی دارد؟ و چه آینده ای را می توان برای آن پیش بینی کرد؟
تنوع و کیفیت گیاهان داروئی در دیزباد بسیار عالی است و ما سعی در حفظ و نگهداری آنها داشته ایم و به مردم و گردشگران توصیه کردیم در حد مصرف خانواده خود جمع آوری کنند.
66. کارگروه کشاورزی دیزباد آموزش های خوبی را به دیزوندان ارائه می دهد. آیا در این حوزه دستاوردی داشته ایم؟ آیا کارگروه های دیگری نیز در این راستا تشکیل شده است؟ و اینکه ما در چه حوزه هایی نیاز به تشکل های تخصصی داریم که در حال حاضر آنها را نداریم؟
کار گروه کشاورزی در کارش موفق بوده است، همچنین کار گروه ورزشی، بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی و ... نیز برنامه های خوبی را اجرا کرده اند.
67. نهادهای مدنی در دیزباد یکی دیگر از موضوعاتی است که با تقویت شورای اسلامی دیزباد می توانستند در دیزباد رشد کنند. آیا ما در این دوره غیر از دیزپاک و شرکت کوه و دشت، نهادهای مدنی دیگری در دیزباد داشته ایم؟ وضعیت این نهادها چه بوده و چه اقداماتی انجام داده اند؟
علاوه بر نهادهای نام دار، تشکل های دیگری نیز داشته ایم که برنامه های خوبی اجرا کرده اند و بهترین نهاد ما که در سطح کشور مطرح است شورای مشورتی است.
68. برنامه های فرهنگی در دیزباد برای همه دیزبادی ها روشن است. اما بعد از کرونا چه اقداماتی در راستای فرهنگ سازی در دیزباد انجام شده است؟ در باب فرهنگ سازی امروز تا چه اندازه موفق بوده ایم؟
برنامه های فرهنگی ما در سطح استان و کشور الگو بوده است، بعد از کرنا اهم فعالیت ما در حوزه آموزش ، پیشگیری و خدماتی بوده که باز هم در سطح کشور الگو بوده ایم که باعث شد در نیمه دوم اردیبهشت امسال نماینده سازمان هلال احمر جهانی و دبیر کل هلال احمر کشور از دیزباد بازدید کنند.
69. مدرسه شقایق های دیزباد یکی از مدارس موفق روستایی است. این مدرسه امروز در چه وضعیتی قرار دارد؟ شاگردان آن چه می کنند؟ آیا این دانش آموزان از نقش خود در آینده دیزباد اطلاع دارند؟ وضعیت تحصیلشان چطور است؟ و چه آینده ای را می توان برای آنها متصور شد؟
همانگونه که اطلاع دارید اولین برنامه و فعالیت این شورا در سال ۹۲ راه اندازی مدرسه به از ۸ سال تعطیلی بود از آن تاریخ به بعد از طریق بودجه مردمی آنرا مرمت و تجهیز کردیم به نحوی که هم اکنون هیچ گونه کمبودی ندارد.
70. هر ساله خبر سرمازدگی و مشکلاتی که باعث می شود محصول باغ های دیزباد تحت تاثیر قرار بگیرد منتشر می شود. آیا این مسائل راه حل دارند؟ آیا محصولات دیزباد برای مکان دیزباد مناسبند یا اینکه شرایط اقلیمی جهاد در حال تغییر است؟ توسعه کشاورزی در دیزباد مستلزم یک درآمد پایدار است که با این شرایط شکننده می شود، آیا راهکاری برای برون رفت از این شرایط وجود دارد؟
برنامه الگوی کشت را پارامترهای مختلفی تعیین می کند، ازجمله شرایط اقتصادی، اجتماعی، عرضه و تقاضا، صادرات و واردات، میزان آب، وضعیت خاک، شرایط آب. و هوائی و خلاصه اینکه تابع مارتیس می باشد. خوشبختانه در دیزباد آدم های تحصیلکرده و برنامه ریز کم نیستند و آنها همیشه در تعیین نوع گونه گیاهی سازگار و اقتصادی در تلاشند.
71. تجربه تولید ماسک در دیزباد برای توسعه صنایع دستی به نظر الگوی مناسبی می رسد. آیا برنامه ای برای توسعه فعالیت های زنان که تولید اشتغال و درآمد زایی کند انجام شده است؟
تولید ماسک در دیزباد، برنامه ای موقت بود که در اوائل کرنا در دیزباد شکل گرفت و تولیدات آن به صورت رایگان بین مردم توزیع شد.
72. شرایط سال های اخیر برای بسیاری از خانواده ها وضعیت اسفبار اقتصادی ایجاد کرده است. آیا در دیزباد نیز فقط ریشه دار شده است؟ در حال حاضر برای بهبود کیفیت زندگی دیزبادی ها چه اقداماتی در حال انجام است؟
برای برخی خانواده های ساکن در دیزباد بویژه زنان بیوه مشکل ایجاد شده است، ما در این ارتباط با برخی افراد برخوردار در داخل و خارج از کشور ارتباط بر قرار کردیم و کمک های خوبی گرفتیم و بین افراد ضعیف جامعه در چندین مرحله توزیع کردیم.
73. محمد درویش کیست و چطور به دیزباد آمد؟ آیا ما در این سالها با شخص دیگری نیز همانند درویش ارتباط گرفته ایم؟ آیا سخنان درویش در مجامع مختلف بر وضعیت دیزباد اثر گذار بوده است؟
محمد درویش یکی از شخصیت های بین المللی در ارتباط با محیط زیست است. ایشون پس از بازدید معصومه ابتکار معاون رئیس جمهور در سال۹۴ به دیزباد آمدند و یکی از طرفداران مهم برنامه های زیست محیطی دیزباد هستند. هم اکنون افراد بسیاری از شخصیت های بلند پایه زیست محیطی کشور با ما در ارتباط هستند و ما از نظرات و برنامه های آنها بهره می بریم.
74. مساله اعتیاد در میان دیزبادی ها یکی دیگر از چالش های مهم در دیزباد است. آیا امروز شرایط از گذشته بهتر شده است؟ چه اقداماتی برای جلوگیری از این وضعیت فرهنگی اجتماعی در دیزباد انجام گرفته است؟
متاسفانه موضوع اعتیاد در دیزباد نیز وجود دارد ما سعی کردیم آنها را از جامعه دور نکنیم و در طرح های عمرانی آنها را به کار گرفتیم، کمک های مالی نیز به خانواده آنها داشته ایم.
75. مساله ریزش کوه در دیزباد هر ساله صدمات زیادی به جاده دیزباد می زند. شاید بتوان با استفاده از راهکارهای مهندسی جلوی این ریزش را گرفت. آیا در این زمینه امکانی وجود دارد؟
ما همه ساله در چند نقطه جاده آسفالته دیزباد ریزش کوه داریم و مجبور هستیم با دستگاه های سنگین و نیروی انسانی پاک سازی کنیم، متاسفانه دولت نیز بودجه ای برای رفع مشکل ندارد.
«دیزباد وطن ماست»- محمد میرشاهی (استاد) یکی از مدیران و رهبران دیزبادی است که در پیامی به نامگذاری 22 دیماه به عنوان روز طلیعه خردورزی پرداخته است.
وی در این پیام می نویسد: دیروز خبر دار شدم که شورای محترم اسلامی دیزباد در یک اقدام شایسته و قابل تقدیر روز 22 دیماه را به عنوان "روز طلیعه خردورزی" نام نهاده است، که بایسته است سپاس گزاراعضا محترم شورا باشیم و این تصمیم را به غایت ارج نهیم. این تصمیم خردورزانه این حقیر را بر آن داشت تا جهت ارتقا آگاهی خوانندگان، چگونگی بنای مدرسه خسرو دیزباد، داستان فرمان ساخت و تاسیس آن را به شرح ذیل به اطلاع برساند.
فرمان تاسیس مدرسه دیزباد
موضوع صدور فرمان تاسیس مدرسه دیزباد را به دفعات از افراد مختلف و با روایت های گوناگون شنیده ایم و این گونه به ما القا شده است که گویا فرمانی مستقل در خصوص ساختن و تاسیس مدرسه دیزباد از جانب مولانا سلطان محمد شاه شرف صدور یافته است، در حالی که واقعیت امر این گونه نیست که دستوری منحصر و یگانه خطاب به جماعت دیزباد و به نام فرد خاصی در این خصوص صادر شده باشد. داستان از این قرار بوده است که در سال 1314شمسی فرمانی عام و نسبتاٌ طولانی، با خط زیبای نستعلیق و با املا و انشای معمول آن زمان، خطاب به جماعت ایران و اعطای ماموریتی به ملا محمد الله گلون آبادی، که گویا ریاست گروهی از جماعت را در شرفیابی به حضور مولانا سلطان محمد شاه بر عهده داشته است صادر می گردد ( تصویر این فرمان نزد نگارنده موجود است). البته در سال های بعد فرامین دیگری در همین زمینه و جهت پیگیری موضوع، برای افراد دیگری نیز صادر شده است ولی اولین فرمانی که مردم شریف دیزباد در تبعیت از آن و بدون فوت وقت نسبت به انجام آن اهتمام می ورزند همانی است که برای "ملا محمد الله گلون آبادی" در سال 1314انشا شده است، که مقارن بوده است با زمان حکمرانی رضا شاه پهلوی و آغاز رفورماسیون و تحولات عمیق اجتماعی و فرهنگی در ایران.
فرمان ابتدا به تحولات ایران در آن زمان می پردازد و سپس به تصمیمات دولت در خصوص مقررات اقتصادی و بازرگانی خارجی اشاره ای دارد و در ادامه، فراز هایی از فرمان این چنین می گوید: "و بعداٌ چون عزیز اول ملا محمد الله را امر عودت ایران فرمودیم به صدور این فرمان مرحمت عنوان بجمع آن مخلصان امر و اعلام می فرماییم که هر دولت و ملتی که در تحصیل علوم کوشش های صادقانه نمودند از خاک ذلت و جهالت بدر و به علیای عزت و شرافت دین و دنیا نایل و کامیاب شدند و به همین منظور دولت ایران هم ملت را از عقاید و عادات کهنه منع داشته و به تحصیل علوم و فنون جدیده اجباراٌ مصروف داشته است، پس به جمیع المومنان واجب است که عادات و خیالات کهنه خود را عوض نموده مطابق احکامات دولت علیه جمیع رسوم زندگی و آداب معاشرت اقدام نمایند و در هر قریه مکتب خانه( مدرسه) تشکیل نموده اطفال خود را کلیه در تحصیل علوم مقرر نمائید و برای مخارج لوازم درسی مالیه واجبی را بعد از آنکه کلیه فراهم نمودید از صدی بیست همان جدا نموده مابقی هشتاد آنرا در لوازمات درس اطفال صرف نمائید"...الخ
و در ادامه می فرمایند: " باید کلیه اطفال خود را به تحصیل علوم مقرر نموده از هر امری که خلاف رای دولت علیه باشد اجتناب نمائید و در تحصیل علوم هم مطابق قاعده مقرره دولت کتب درسیه جدید را که فعلاٌ در تمام مدارس ایران مروج اند برای درس اطفال بخرید و برای سرانجام مهمات جماعت و مکتب خانها چند نفر اشخاص امین از میان جماعت انتخاب نمائید تا در جمیع امر توجه و رسیدگی نمایند"...الخ
و باز هم در ادامه و درسطور بعدی می آید که: " هر سال بعد از فراهم شدن مال واجبی اولاٌ حساب کلیه آنرا به دفتر سرکاری فرستاده و بعد از آن از صدی بیست همان را ......." الخ
پس از تعیین تکلیف 20 درصد، در ادامه می فرمایند که: " مابقی ( یعنی80 درصد مال سرکاری) در لوازمات درسیه اطفال خرج نمائید و کلیه مصارف پول برای اشخاصیکه برای سرانجام امور جماعت انتخاب می شوند تعلق دارند و نظر به این حکم که مال واجبی در آنجا برای درس اطفال صرف می شوند مبادا در دادن مال سرکاری اهمال ورزید و ...." الخ
و بالاخره این فرمان متحول کننده که همچون نوری بر سرنوشت نسل جدید اسماعیلیان ایران تابید و سوادآموزی و اندوختن علم را برای آنان از سطح یک ضرورت اجتماعی به مرتبت یک تکلیف ایمانی ارتقا داد، با این جملات خاتمه می یابد.
" امید که همگی آن مومنان خالص الایمان اوامر و نواهی فرمان جمع المطاع مبارک را از دل و جان اذعان نموده و بسمع قبول اصغا نمایند و کلیه مترصد ظهور فیوضات و فتوحات و خیر و برکات بوده در عهده شناسند". مورخه شهر 1 ذوالقعده 1354.
پرواضح است که مرحوم محمد الله پس از بازگشت از سفر، این فرمان را به طریق مقتضی به جماعت روستاهای مختلف ابلاغ می نماید و جماعت را در مقابل یک تکلیف جدید قرار می دهد. خوشبختانه در راستای اجرای این فرمان بسیار مهم، جماعت دیزباد بدون فوت وقت به فرمان لبیک گفته و بنا بر دستورالعمل متن آن، هیئتی را مرکب از سید سلیمان بدخشانی، محمد میرشاهی ملا آقبابا( حاجی آقا)، ملا حسنقلی میرشاهی، کربلایی غلامحسین میرشاهی، ملا شیرعلی میرشاهی، حاجی عباس میرشاهی، محمدحسین میرشاهی کربلایی نجمنشاه (شیخ)، عباس کردی کربلایی علی بیک را به عنوان هیئت اجرایی منصوب و مامور اجرای فرمان و ساختن مدرسه می کنند. با توجه به میزان سواد، قدرت مدیریت و توانایی بیشتر مرحوم سید سلیمان بدخشانی، ایشان به عنوان سرپرست گروه تعیین می گردد، ضمن اینکه ایشان معلم مذهبی و در واقع کارمند دستگاه سرکاری هم بوده است و لاجرم فعالیت و مسئولیت بیشتری متوجه ایشان می گردد. به دنبال تعیین گروه اجرایی، محل ساخت مدرسه تعیین می شود و در زمینی که بیشتر آن متعلق به مرحومه بی بی شاه میرشاهی همسر کربلایی غلامحسین میرشاهی بوده است شروع به ساختن بنای مدرسه می کنند. تمام روستا را جوش و خروش و بشاشیت بی نظیری در بر می گیرد که البته این تکاپو و سرزندگی فرهنگی که محصول وجود این مدرسه نازنین بود تا آخرین لحظات عمر پر برکت او باقی می ماند و در واقع ساختمان مدرسه همواره نماد معرفتی و مظهر هویت دیزباد و دیزبادی بوده است. به جز تعداد بسیار معدودی که البته با ساخت مدرسه هیچ مشکلی نداشته ولی به نحوه مدیریت پروژه اشکالاتی را وارد می دانسته اند، تمام جماعت با شوق و ذوق در این کار خیر اهتمام می ورزند و کار بی وقفه و با شتاب ادامه می یابد، زیرا که آن را فرمانی لازم الاطاعه می دانستند و اجرایش را واجب شرعی و موجب قربت و نشانه اطاعت بر می شمردند. بالاخره مدرسه همچنان که بانی و صادر کننده فرمان آن خواسته بود ساخته می شود و پس از چندی که به صورت غیر انتفاعی اداره می شود. بالاخره در سال 1320 خورشیدی کلیه ابنیه و امکنه آن رایگان به دولت واگذار می شود و اداره فرهنگ نیشابور مدیریت آن را بر عهده می گیرد.
خداوند به تمام آنانی که در ساخت مدرسه ای که دیگر "تنها یاد او حلال است و دیدار او حرام" قدمی برداشته اند و انگشتی بدر کرده اند تا اجری بجویند و خیری برسانند را در وادی ابدیت کنجی آرام و روحی دلارام عطا فرماید.
این بود قصه فرمان مراد و لبیک مرید. داستان مختصر و موجز از صدور فرمان و ساخت مدرسه دیزباد، همان مدرسه ای که روز افتتاحش را امروز، روز طلیعه خردورزی نام نهاده اند، نامی زیبا و بسیارهوشمندانه.
«دیزباد وطن ماست»- در دل داستان ها حقایقی نهفته است که باید مورد مطالعه قرار بگیرند و آنگاه که ادراک شوند می توان به انگیزه ها و نحوه اندیشه یک نسل پی برد.
در دیزباد مدرسه دیزباد همراه با نوستالوژی هایی است. در این یادداشت داستانی را از فرخ میرشاهی می خوانیم که از مدرسه دیزباد روایت می کند:
زنگ مدرسه زده شد. بچه ها شروع به مرتب کردن دفتر و کتابهای خود شدند. آقا معلم گفت: راستی یادتون نره شعر کتاپ رو فردا حتما به نثر بنویسید. من از اینکه میرفتیم خونه خوشحال بودم. چون قرار بود مهمان بیاد خونمون. مهمان داشتن یعنی غذاهای خوشمزه. بالاخره از کلاس که بیرون رفتیم طبق معمول هر روز باید یک صف درست می کردیم .
داستان ما در سالهای ۴۷-۴۸ در مدرسه دیزباد می گذره. من کلاس دوم دبستان بودم. موقعیت کلاس ما جوری بود که وقتی از کلاس می امدیم بیرون نسبت به بقیه کلاسها به در مدرسه نزدیکتر بودیم. در نتیجه جز اولین بچه هایی بودیم که از مدرسه بیرون می امدیم. بالاخره ما رو به صف کردند. میدونین اون زمانها خیلی همه چی رو انضباط بود. برای اینکه بچه ها هنگام رفتن به خو نه هاشون از تو باغها نروند و خرابی به بار نیارند بچه ها رو بعد از خروج از مدرسه به صف می کردند.
کار ندارم صف درست شد و ما شروع به حرکت کردیم. بچه های پایین ده مخصوصا کسانی کوچه پایین «ته ده» زندگی می کردند همانجا از صف اصلی خارج شده و یک صف دیگر درست کرده و به خونهاشون می رفتند. من که بچه بالاده بودم. هنوز خیلی راه داشتم. صف همنطور به طور مرتب و منظم حرکت می کرد. همیشه تو صفها مبصرهای کلاس های مختلف موظف بودند که بچه ها از صف بیرون نرفته و شلوغ نکنند. از زیر دالون خانه عمو حسنعلی که رد شدیم. دو سه تا از بچه ها جیم فنکی زدند. از صف در رفته زدند تو باغها. از کنار خانه لطفعلی و سردار که رد شدیم چندتایی دیگه از قسمت چپ خانه عمو نزارعلی زدند به چاک تا از طریق جوی حمام برن خونه هاشون. بالاخره از زیر جماعتخانه هم رد شدیم. چند نفری در دکان امامقلی جمع شده بودند.
همین جوری که می رفتیم بچه ها در صف های کوچلو جدا می شدند. مثلا بچه های پی حصار بعد از اینکه از زیر خانه اقای فرخ شاه و دایی حسین رد شدیم رسیدیم به کوچه اصلی تا اینجا نصف بیشتر بچها جدا شده بودن ولی صف همچنان مرتب و منظم بود. از موده که رد شدیم تقریبا بعد از خانه پلنگ کوجه باغ بود. بعد از رد شدن از زیر خانه عمو علیشاه و خانه مسلم و خانه عباس اقا (زمانی که چراغ برق امده بود یک مهتابی سبز داشت که من خیلی دوست داشتم ) به بالاده رسیده بودیم. بعد از رد شدن از زیر خانه سیدها و محمد علی قرقچی به یک دو راهی میرسیدیم که بالاده را به کوچه بالا و ته تقسیم می کند که خانه محمد خان و برادرش علی خان در قسمت پایین همین دو راهی است. بچه های کوچه ته از ما جدا شده و ما که تعدادمون انگشت شمار بود به راه خود ادامه دادیم.
بعد از گذشتن از خانه اقای علی بک قلی و جماعتخانه بالاده و اقای خافی به کوچه دروازه رسیدیم. سرتون را به درد نیارم رفتیم خونه، بعد از کارهای روزمره که شامل رسیدن به گاو و گوسفندها و اوردن اب از سر غرغاب بود(البته این کارها بین خواهر و برادرها تقسیم می شد) شروع کردیم به نوشتن مشق ها. هنوز مشق ها تموم نشده بود که میهمانها رسیدند. ما هم که از صبح برای این لحظه ساعت شماری می کردیم از خدا خاسته شروع به بازی کردن کردیم بعد از شام خسته و کوفته بدون اینکه تکلیفها رو تموم کنیم خوابمون رفت.
فردا شده بود ما همه سر کلاس نشسته بودیم که عمو علی بک(علی بک قلی) که معلم ما بود (البته نمی دانم در ان لحظه ایشان بود یا نه؟ بعد از خط زدن مشقها پرسید کی شعر کتاب را به نثر نوشته حالا در این لحظه یک سکوت وحشتناکی فضای کلاس رو فراگرفته بود و صدای هیچ کسی در نمی امد من در ته دلم یک کم خوشحال شدم که تنها نیستم واز قرار معلوم هیچکسی ننوشته.در همین فکرا بودم که یک هو دست پروین عمو حسنعلی بلند شد و گفت: من، معلم دوباره پرسید کسی دیگر ننوشته ولی از قرار معلوم هیچکس ننوشته بود. یهو با عصبانییت جیغی زد و گفت همه به غیر از پروین باید برن زندان. همینو که گفت بیشتر دختر و پسرهای کلاس زدن زیر گریه. کاری ندارم اقا معلم همه رو به صف کرده تا ببرمون به زندان. در این لحظه جیغ و داد بچه هاکه بیشتر شده بود. پدر(نورالدین عباس) و عمویم که جلو دفتر که طبقه بالا بود ما رو ببینند پدرم علت را پرسید و عمویم(محمد حسین عباس) امد طبقه پایین و به معلمون کمک کرد که بریم زندان.
زندانی که میگفتند یک اتاقی بود که زیر پله ها قرار داشت و مملو از صندلی و نیمکت. بالاخرههمه مون با گریه و زاری وارد اتاق نسبتا تاریک شدیم حا لا که همه مون توی اتاقیم و صدای ناله از بعضی از دخترها میاد. چند تا از پسرهای شیطون کلاس یک داستانها از این اتاق می گفتند که جیغ و داد دخترها رو در بیارند. مثلا می گفتند که زیر نیمکتها یک چاهی وجود دارد که پر از مار و اژدهاست.
این خاطره را تقدیم می کنم به تمام معلمها و دیزبادیهای عزیز ک شرایط مساعد را برای رشد فرزندانشان فراهم کردهاند و مخصوصا تقدیم می کنم به تمام همکلاسیهای عزیز.
«دیزباد وطن ماست»- مدرسه دیزباد خود به تنهایی گویای حرف های ناگفته ای است که طی سالیان متمادی در ذهن و اندیشه بسیاری از مردم وجود داشته است.
به گزارش دیزباد وطن ماست، ورود مدرسه در ایران با سختی تمام میسر شد چراکه مردم ایران در بسیاری از مناطق آن را علم کافری دانسته و از آن احتراز می کردند اما در دیزباد مدرسه با دستان توانمند دیزبادی ها و با کمترین مشکل بنیان گذاشته شد.
امروز مدرسه دیزباد که از سال 1312 تاسیس شده، 85 ساله می شود. ساخت مدرسه ی دیزباد سبب شد مردم این دیار فرهنگ و اقتضائات متفاوتی نسبت به سایر افرادی که در روستا زندگی می کردند، پیدا کنند.
این افراد پس از فارغ التحصیلی به شهرها آمدند و برخی اوقات نیز از ایران مهاجرت کردند و دنیایی متفاوت از آنچه در واقع از یک روستایی انتظار می رفت را تجربه کردند.
مدرسه ناصر خسرو دیزباد ثمره اندیشه ای است که ریشه در عقلانیت دارد. عقلانیتی که توسط حضرت علی (ع) پرورده شده و به عنوان میراث به ما رسیده است.
در سایه این عقلانیت است که امروز دیزبادی ها در کنار همدیگر به توسعه روستای خود می اندیشند. در سایه این عقلانیت است که می توان در آینده شاهد ترقی و توسعه روزافزون دیزباد بود. و حتی روستاهایی چون پیوه ژن و قاسم آباد علم و پیشرفت خود را مدیون این حرکت اجتماعی میدانند فقط کافی است که امروز نگاهمان، رویکردمان و حرفمان همه در جهت توسعه باشد. توسعه ای که از توسعه فرهنگی شروع شده و به توسعه اجتماعی و توسعه اقتصادی ختم می شود.
مدرسه ی دیزباد درختی بود که ثمره اش را داد و هر درختی عمری دارد ....
پس زاویه ی دیدتان را نسبت به این موضوع مثبت کنید . (نوشته دیزباد وطن ماست)