«دیزباد وطن ماست»- سابقه فرهنگی و کار گروهی برای بهبود کیفیت زندگی افراد در دیزباد بسیار طولانی است و بالغ بر نیم قرن از آن می گذرد.
بنابراین امروز نیز اینکه بتوانیم از تمام پتانسیل های موجود برای توسعه پایدار دیزباد استفاده کنیم یکی از مهمترین راهبردهایی است که باید در نظر داشته باشیم.
در کنار این هدف ایجاد ساختارهای سازمانی و سازماندهی مبتنی بر ضابطه از اهمیت بسزایی برخوردار است. دیزباد هنوز تا آن اندازه درگیر آلودگی های زیست محیطی ناشی از ورود توریست نشده است و می توان با یک ساختار سازمانی مناسب شرایط را کنترل کرد.
پیشنهاد ما در دیزباد وطن ماست طراحی یک پروژه برای پاکسازی دیزباد است. در این پروژه ستاد اجرایی متشکل چند عضو از شورای مشورتی به کمک شورای اسلامی و دهیاری می آیند و برنامه ریزی هایی را برای پاکسازی مرتب دیزباد و فرهنگ سازی در این زمینه انجام می دهند.
«دیزباد وطن ماست»- صادرات گیلاس دیزباد به کشورهای شمال و جنوب یکی از مباحث مورد علاقه ژورنالیست ها در سال گذشته بود.
امیدواریم که این اخبار در سال جاری نیز همچنان ادامه داشته باشد و پوشش خبری در روزنامه هایی نظیر روزنامه رسالت داشته باشیم.
قطعا حضور در روزنامه های سراسری می تواند در تنویر افکار عمومی و بخشیدن تشخص به روستای دیزباد نقش زیادی داشته باشد.
«دیزباد وطن ماست»- امسال در روز 4 تیر ماه 1394 چهاردهمین سال راه اندازی «دیزباد وطن ماست» را جشن گرفتیم.
این مناسبت را به همه دیزبادی ها تبریک عرض می کنم و امیدوارم که دیزباد وطن ماست در سال های آینده نیز همچنان به کارش ادامه دهد و به مردم دیزباد و علاقه مندان خدمت کند.
وسوسه نوشتن در این مجال بسیار زیاد است اما سعی می کنم بحث امروز خودم را خلاصه عنوان کنم:
من هیچ وقت برای بیش از یک هفته در دیزباد اقامت نداشته ام.
اما همیشه دیزباد برایم الهام بخش بوده است، چون وقتی می خواستم هویت خودم را بشناسم، نام دیزباد به عنوان روستای پدری و مادری برایم الهام بخش بوده است.
دیزباد برای من جایگاهی مقدس است، جایی که برای سالیان سال اجداد من را در دل خود جای داده است که بتوانند در امنیت و آرامش زندگی کنند و در آن فرهنگی را بپرورند که امروز با گذشت سالیان دراز همچنان بی بدیل است.
فرهنگی که به اعتقاد من دیگران باید بیایند و از ما یاد بگیرند.
در عین حال هیچ نگاه کمال گرایانه ای به دیزباد ندارم. بله ما نیز کمبودهایی داریم و باید برویم از دیگران یاد بگیریم.
دیزباد به اعتقاد من مکانی است که در آن قومیت های مختلف برای یک زندگی مسالمت آمیز بین خودشان پل زده اند و امروز ما تکثری بی بدیل را در دیزباد می بینیم که در عین حال این تکثر با نوعی هارمونی در کنار هم جلوه ای زیبا به دیزباد بخشیده است.
مردمانی که خود گلچینی از تمام ایران هستند و هر طایفه ای بخشی از فرهنگ زیبای دیزباد را شکل داده است و این دیزباد را در ایران بی بدیل می کند.
دیزباد از نگاه من مانند یک دست بزرگ است که همه انسان های درونش را به هم نزدیک کرده است و این در معماری دیزباد متجلی شده؛ یک معماری پلکانی که افراد تا نهایت ممکن همسایگی نزدیک را تجربه می کنند.
دیزباد یک روستا و یک ده نیست، که مردمش بخواهند اصالتشان را در لوای نام شهری گم کنند، من بسیار خوشوقتم که می بینم حتی در رده های بالای تحصیلی و اقتصادی، دیزبادی ها همیشه خودشان را به عنوان «دیزبادی» قلمداد می کنند.
در عین حال معتقدم که دیزبادی ها مدیران بسیار قدرتمندی هستند و آنها در واقع مدیر زاده می شوند.
دیزبادی ها ریشه های عمیقی دارند و داشتن این ریشه ها باعث می شود که آنها شناخت عمیق تری نسبت به هم پیدا کنند.
دیزباد امروز برای اولین بار در تاریخ خودش دارد قدری از پتانسیل های نهفته خودش را علنی می کند و این تنها به دستان توانمند اعضای شوراها، ممکن شده است. در نتیجه می بینیم که دیزباد در کارهای مدیریتی مشارکتی بسیار قوی عمل می کند.