توسعه فضای مجازی در چند سال اول خود در ایران بویژه در میان بلاگرها شاهد تغییرات اساسی بوده است. این تغییرات عموما در جهت علمی شدن و تخصصی عمل کردن است. اما هنوز هم در رخی جاها ثبات در نحوه اداره، محتوا و شکل یک تارنما دیده می شود. اما هر چه باشد، شیرینی اش در غیر علمی بودن و احساسی عمل کردن است. (اگر چه بنده سخت طرفدار عقلانیت هستم.)
این موضوع در مورد «دیزبلاگ ها» یا به تعبیری وبلاگ هایی که با عنوان دیزباد شروع به کار کردند نیز صادق است.
برای من که از سال 1380 در فضای وب در مورد دیزباد وبلاگ به روز می کنم، این چیز تازه ای نیست که وبلاگ های دیزباد عموما حاوی محتوایی غیر مرتبط با دیزباد هستند.
«فقط یک نام» و همین کافی است تا یک دیزبادی عشق خودش را به روستای پدری که شاید هرگز زندگی در آن را تجربه نکرده باشد، پیوند دهد.
نشان دهد که دیزباد بالا، دیزباد علیا، دیزباد مشهد یا دیزباد نیشابور و هر نام دیگری که بر روی آن بگذارید، تنها یک نام نیست. بلکه یک هویت است. هویتی که به دلیل برجستگی آن هنوز مایلیم خودمان را به آن منتسب کنیم و با افتخار بگوییم: « که ما یک دیزبادی هستیم.»
من شخصی هستم که «قجغر» را لمس کرده ام. «لوکه» و بلندای آن همواره روبروی من بوده است.
شاید این احساس ریشه در حسی دارد که با خون منتقل شده است!
با این حال دوست دارم از دوستان عزیزی که در هر شرایطی همواره به یاد روستای خودشان هستند تبریک بگویم و آنها را تشویق کنم که بیشتر کار کنند.
«دیزبادی ها» در هر جایی که هستند مردمانی پر تلاش و خوشنام اند.
پس می توانیم به دیزباد افتخار کنیم و نام آن را بر روی هرچه در اطرافمان می بینیم بنهیم. شاید اثری بر هویتی باشد که نسل های آینده را قادر به لمس آن نماید.