«دیزباد وطن ماست»- نزدیک به 70 درصد از دیزبادی ها از زندگی شان در شهر راضی نیستند و این سوال که چه زمانی شاهد بازگشت این عده به دیزباد خواهیم بود یکی از سوالات مهم است که باید مدیران دیزبادی از خودشان بپرسند؟
اینکه چرا علیرغم این همه فشارهای زندگی در شهر، در سال های گذشته دیزباد همچنان خالی از سکنه بوده است و اینکه چه مواردی برای حضور دیزبادی ها در دیزباد مورد نیاز است؟
تا کنون بسیاری از امکانات حداقلی شهر نیز در دیزباد موجود نبود اما امروز که تلاش های شورای اسلامی و دهیاری دیزباد جواب داده است و شاهد کیفیت بهتری از زندگی در دیزباد هستیم، آیا باز هم دلیلی برای عدم حضور دیزبادی ها در دیزباد وجود دارد یا نه؟
طی ماه های گذشته پیام های زیادی دریافت کرده ایم. پیام هایی که به انواع مختلف آسیب های شرایط دیزباد را بیان می کرد. خیلی از پیام ها گویای شرایط بحرانی در دیزباد بود. پیام هایی که می گفتند: «دیزباد امروز در اختیار دیزبادی ها نیست و X و Y، برای ما تصمیم گیری می کنند.»
اگر چه همیشه وسوسه این وجود دارد که مشکلات به گردن افرادی خارج از جامعه انداخته شود، اما نفوذ این افراد در دیزباد نیز انکار ناپذیر است.
دیزباد محلی است که در اختیار کسانی قرار دارد که در آن زندگی و کار می کنند و این در شرایطی که دیزبادی ها خود را از دیزباد بیرون کشیده اند و دیگر تمایلی به بازگشت نشان نمی دهند، طبیعی است که افراد دیگری از این شرایط استفاده کنند.
ما نیز نمی توانیم به این گونه مسائل دامن بزنیم. زیرا باید از X و Yبرای ایجاد جریان اقتصادی و پول در دیزباد تشکر کنیم.
قطعا حضور X و Y باعث پویایی اقتصادی در دیزباد شده و هرگونه جبهه گیری در مقابل این افراد به معنای ناسپاسی از فعالیت هایی است که از مردن دیزباد جلوگیری می کند.
اما در عین حال این شرایط برای دیزباد و دیزبادی ها ایده آل نیست.
وقتی این قبیل پیام ها را مطالعه می کنم، به یاد عیدی امین دیکتاتور اوگاندایی می افتم. او می گفت: «اوگاندا برای اوگاندایی ها» و همین شعار که ظاهرا در این پیام ها مطلوب به نظر می رسد، باعث شد که اوگاندا تمام مهاجرین غیر اوگاندایی خود را که غالبا مسلمانان هندی بودند از این کشور اخراج کرد.
این کار به هیچ عنوان باعث توسعه اوگاندا نشد، بلکه سبب شد که کشور با بحران های جدی بیشتری مواجه شود.
عیدی امین می گفت: «این هندی ها اقتصاد اوگاندا را در اختیار دارند و باعث ایجاد شکاف طبقاتی در میان ملت اوگاندا شده اند.» اما داستان عدم توانایی دولت در برقراری عدالت اجتماعی بود و نه تلاش و کوشش مهاجرین خارجی اوگاندا.
ما نیز باید از این داستان درس بگیریم و تلاش کنیم که در کنار X و Y در جهت توسعه دیزباد تلاش کنیم.