چندی پیش دوست عزیزم جناب آقای حسین رحمانی در تارنمای پر سابقه و جذاب «کافه شب های دیزباد» گزارش آماری بسیار زیبایی از پیشبینی آب و هوای دیزباد ارائه کرده بود.
دوست دیگری نیز در سایت «پیش بینی دقیق آب و هوا»، صفحه ای را به دیزباد اختصاص داده و علاوه بر پیش بینی آب و هوا، آسمان شب دیزباد را نیز بلحاظ نجومی پیش بینی می کند.
مسلما گزارش کافه شب های دیزباد غنی تر و طولانی تر است. اما پیش بینی دومین سایت را نیز پیشنهاد می کنیم.
وب سایت توریسم و گردشگری «مشهد شهر بهشت» در یک مطلب کوتاه از قدمت یک قرن برای دیزباد یاد کرده است. راستش من فکر می کنم برخی اوقات خبرنگارها کم لطفی می کنند و بهتر است کمی از آگاهان جویا شوند و منابعی را که به صورت مکتوب موجود است را مطالعه کنند. سپس مطلبی در شان موضوع بنویسند. دیزباد وطن ماست ضمن تشکر از نویسنده محترم وب سایت توریسم و گردشگری «مشهد شهر بهشت»، این نکته را تکذیب می کند.
پیران ما به خاطر دارند که در حین کشیده شدن راه کوهستانی دیزباد به سنگ قبرهایی از با قدمت قبل از اسلام برخورد کرده اند. من خود سنگ قبرهایی را دیده ام که حد اقل مربوط به قرون 3 و 4 هجری قمری بوده اند.
و اما مطلب این چنین آمده است:
روستای دیزباد علیا از توابع بخش زبرخان شهرستان نیشابور، در ۷۰ کیلومتری جنوب شرقی نیشابور و ۹۰ کیلومتری مشهد قرار گرفته است. این روستا حدود یک قرن قدمت دارد.این روستای ییلاقی در دامنه کوه استقرار یافته و از سطح دریا ۱۹۷۰ متر ارتفاع دارد. آب و هوای آن در زمستانها سرد و در تابستانها معتدل است.مردم روستای دیزباد علیا به زبان فارسی با لهجه نیشابوری سخن میگویند. آنان مسلمان و پیرو مذهب اسماعیلیه و شیعه جعفری هستند. فعالیت اصلی مردم روستای دیزباد علیا باغداری است، که به دلیل شرایط مساعد اقلیمی رونق خاصی دارد. گروهی از مردم در امور خدماتی، زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند.گیلاس، هلو، زردآلو، گردو و بادام مهمترین محصولات باغی روستاست. گندم و جو نیز به شیوه آبی و دیم در روستا کشت میشود.دامداری سنتی و محصولات دامی به طور محدود و به منظور مصرف داخلی تولید میشود. روستای کوهپایهای دیزباد علیا بافت مسکونی نیمه متمرکزی دارد که به صورت زنجیرهای امتداد یافته است.
نام گذاری دیزباد و وجه تسمیه آن گویای ویژگی اقلیمی است که دیزباد در آن واقع شده است. دژی که در آن باد می وزد! اما سوال اینجاست که چرا برخی می گویند نام دوم روستای دیزباد بالا پاریس کوچولوست؟
ارزش های اسلامی ما در ایران اسلامی خیلی نگاه ها را عوض کرده و من فکر نمی کنم این بحث امروز جای طرح داشته باشد؛ اما تعدد وبلاگ ها و سایت هایی که به این موضوع پرداخته اند سبب شد تا این موضوع را مورد بررسی قرار دهم.
دیزباد روستایی است که در آن اقلیت مسلمان شیعه اسماعیلی در کنار برادران دوازده امامی شان در صلح و صفا زندگی می کنند.
اسماعیلیان دیزباد بقایای اسماعیلیان دوره الموت ایران هستند که توانسته اند از دست مغولان جان سالم بدر برند و در دره امن دیزباد زندگی را ادامه دهند.
البته دیزبادی ها همه اصالتا دیزبادی نیستند. دیزباد دره ای امن بود که بعد ها پراکندگی اقلیت های کوچک اسماعیلیان را پوشش داد. اسماعیلیان دیزباد در واقع جامعه متکثری از اسماعیلیانی هستند که از مناطق اراک، کرمانشاه، محلات، ری، منطقه قهستان یا قائنات و... در دیزباد ساکن شده اند.
آنها اقلیت بوده اند و به همین دلیل اتحاد بی بدیلی دارند و این اتحاد را میان خودشان و برادران دوازده امامی شان توسعه دادند و همین اتحاد سبب شد که همچون خانواده ای بزرگ با یکدیگر زندگی کنند.
خانواده ای متشکل از خواهران و برادران که با یکدیگر می زیند. شاید نمونه این خواهر و برادری در میان عشایر دیده شود.
این روحیه خواهری و برادری که البته سبقه آن در جهان اسلام و سیره پیامبر اعظم (ص) وجود دارد در دیزباد شکل گرفته است.
در این میان افرادی از خارج از دیزباد که حس کنجکاوی شان آنها را به بازدید از دیزباد می کشاند، به دیزباد می آمدند و دیزبادی ها را در حالی می دیدند که در فضایی متفاوت با آنچه در شهر ها تجربه می شود، قرار گرفته اند.
نگاه آنان به دیزباد همچون بهشتی بود که در آن زنان آزادانه در کنار مردان به کار مشغول اند و سادگی و بی آلایشی مردم دیزباد برای افراد فرصت طلب، مجالی پدید می آورد تا به خیانت و کارهایی که هرگز در شان دیزباد و دیزبادی نبوده است دست بزنند.
آنان که مکان های دیگر را تا این اندازه آزاد نمی دیدند بساط مطرب و می و رقص و آواز را در دوران طاغوت در دیزباد وارد کردند و خود به دنبال بهره گیری از این فضا بودند.
مردم دیزباد هم به دلیل سعه صدرشان با این مسائل برخوردی نکردند و تنها به نظاره نشستند افراد فرصت طلبی را که غرایز و شهواتشان آنها را از حد خارج کرده بود.
خوشبختانه با وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی (رحمه الله علیه) پای این افراد از دیزباد کوتاه شد و دیزباد از این فساد که ناشی از ورود افراد سودجو و فرصت طلب بود رها شد.
تنها چیزی که بعد از انقلاب باقی ماند نام پاریس کوچولو بود که به نظر من استفاده از آن بسیار زشت و زننده است. این نام متاسفانه به بسیاری از شهرهای ایران نظیر بجنورد، ارومیه و بروجرد هم داده شده که کار نابخردانه است.
اما در اینجا بد نیست که اشاره ای داشته باشم به خاطره ای که یکی از دوستان برایم نقل کرده است. او می گفت: در نیشابور زنی زنبیلی پر از ماست و قره قروت بر بالای سرش گذاشته بوده و با یک دست هوای آن را داشته و در دست دیگرش دبه ای از روغن زرد.
این خانم در آن حالت باید از ایستگاه اتوبوس تا محل بساطش پیاده طی می کرده و در این مسیر نمی توانسته چادرش را سفت نگه دارد.
در این میان رندی به او می گوید: خانم چرا چادرت را درست نگرفته ای که همه عورتت پیدا نباشد؟
زن می گوید: تو که وضعیت مرا می بینی چرا چشمان هیزت را فرو نمی گیری؟
دیزباد سرزمین مردانی است که چشمانشان هرگز به روی ناموس دیگران هیز نمی شود.
اینجا دیزباد است که وطن ماست!