«دیزباد وطن ماست»- برنامه شورای اسلامی برای اتحاد دیزبادی ها در راستای پاکیزه کردن محیط دیزباد یکی از رویکردهای مهمی بود که در دوره جدید شورای اسلامی شاهد و ناظر آن بودیم.
کاری که به گفته دهیار سابق دیزباد، تنها یک بار آن هم با حمایت بسیار ضعیف دیزبادی ها در حدود 8 سال پیش انجام شده، این بار با حضور حداکثری مردم دیزباد شکل گرفت و این یعنی یک کار بزرگ.
اما این کار بزرگ به تنهایی فایده زیادی ندارد، چه با ورود توریست ها و گردشگران داخلی و خارجی به دیزباد، آلودگی محیط زیست را خواهیم دید.
مساله اینجاست که آیا می خواهیم که دیزباد آلوده شود یا خیر؟
در صورت آلودگی محیط زیست دیزباد، این آلودگی به آب ها نیز سرایت خواهد کرد و منابع زیر زمینی و طبیعت زیبایمان را دستخوش تغییرات منفی خواهد کرد.
لذا باید برای این مهم فکری بکنیم.
تاریخ به دیزبادی ها نشان داده که هر جل منفعل عمل کرده اند، چوب آن را خورده اند.
ما باید در قبال تمیزی روستا فعالانه عمل کنیم.
فکر کنید اگر کسانی که به دیزباد می آیند بدانند که دیزباد تمیزترین روستای کشور است. آنوقت قطعا رویکرد آنها نسبت به رعایت بهداشت در دیزباد متفاوت با زمانی خواهد بود که فکر کنند که حالا در محیط زیست بکر دیزباد می توانند هر کاری انجام دهند.
بنابراین به نظر می رسد، طرح مساله «روستای دیزباد؛ پاکیزه ترین روستای کشور» می تواند دیزباد را از حالت انفعال در بیاورد.
البته ما برای اجرای چنین طرحی نیازمند بسترها و ابزارهای لازم هستیم.
برخی از این ابزارها عبارتند از:
فرهنگ سازی خود فرآیند پیچیده ای است، اما عموما زمانی که اطلاع رسانی را درون افراد درونی می کنیم، نوعی فرهنگ سازی را انجام داده ایم.
این کار می تواند با برگزاری جلسات آموزشی و نمایش فیلم و نصب تابلو و... انجام شود.
مهمترین مساله در فرهنگ سازی، تداوم فعالیت اطلاع رسانی است. فکر نکنیم که اگر یک بار چیزی را به مردم گفتیم، این برای آنها نهادینه می شود.
ما بایستی برنامه ای برای اطلاع رسانی به طور مداوم داشته باشیم و این اطلاع رسانی سبب می شود که جریانی در روستا شکل گیرد و به هیچ وجه نباید اجازه داد که این جریان ولو به طور موقتی متوقف شود.
ایجاد و مدیریت این جریان اطلاعاتی بر عهده روابط عمومی است و بایستی با انتشار خبرنامه و سایر اقداماتی که اینک نیز به شکل بسیار مطلوب در حال اجرا است، این برنامه اطلاع رسانی اجرا شود.
شاید
قشنگ ترین دیالوگ دنیا آنجاست
که پدر ژپتو به پینوکیو گفت:
پینوکیو...
چوبی بمان،
آدم هاسنگی اند،
دنیایشان قشنگ نیست
می ترسم از نبودنت…
و از بودنت بیشتر!!!
نداشتن تو ویرانم میکند…
و داشتنت متوقفم!!!
وقتی نیستی کسی را نمی خواهم.
و وقتی هستی” تو را” می خواهم.
رنگهایم بی تو سیاه است ،و در کنارت خاکستری ام
خداحافظی ات به جنونم می کشاند…
و سلامت به پریشانیم!؟!
بی تو دلتنگم و با تو بی قرار….
بی تو خسته ام و با تو در فرار…
در خیال من بمان
از کنار من برو
من خو گرفته ام به نبودنت.......
آپم نظرات ب من امید میده منتظرتم.....