دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

قجغر، قوچگل، قجقر یا قشقر دیزباد؟

روستای دیزباد بالا در میان دو کوه مرتفع قجغر و لوکه قرار گرفته است. دوستان نظرات متفاوتی در مورد وجه تسمیه قجغر دارند. امروز متن جالبی در مورد قجغر پیدا کردم. لطفا پس از خواندن مقاله «قلعه منصور» و یادداشت « وجه تسمیه قجغر» در مورد متن ذیل که از کتاب «نقض» صفحه 753 اخذ شده نظر خود را برایم ارسال کنید.

تعلیقه ۳۳

امیر قشقر

این‏که مصنّف رحمه اللَّه علیه گفته: «و برى در عهد قشقر و امیر عبّاس که اصحاب بوحنیفه را به محفل پادشاه حاضر کردند به کرّات...» تا آخر، و نیز گفته (ص ۱۳۲ - ۱۳۳): «و امیر قجقر بفرمود تا بندارى هنار فروش که قصد بوالقاسم عبدویه کرده بود، از طاق باجکى - یا: تاجکى - در آویختند»؛ و نیز گفته (ص ۴۵۸): «و امیر اتابک قشقر و سنقر کفحل...» تا آخر؛

و ابن اسفندیار در قسم سومِ تاریخ طبرستان (ص ۳۵) گفته: «و در آن تاریخ، قلعه استوناوند، در دست ملاحده اسماعیلى بود و قلعه منصوره کوه به دامغان همچنین. اتّفاق را حشم ملاحده از منصوره کوه، به دامغان آمده بودند. قجغر بر ایشان تاختن برد و حرب افتاد، بسیارى از ملاحده بکشت و از آن‏جا به علاء الدّوله على پیوست و پیش‏کارىِ او بر دست گرفت که حقوق نعمت حسام الدّوله بر او بود و چند نوبت پناه به خدمت او کرده بود و در رکاب اصفهبد به اصفهان شد...».

و «قشقر» از اعلام بسیار معروف ترکى است. و یکى از اُمراى نامى سلطان جلال الدّین، موسوم به این نام بوده است، چنان‏که در جلد دوم جهانگشاى جوینى به تصحیح علّامه قزوینى رحمه اللَّه علیه (ص ۱۷۲) آمده: «سلطان، قشقر را پیش خواند و یکتا نان و قدرى نمک به او داد و نزدیک قفجاقان فرستاد».

در هر صورت، معلوم شد که این شخص مذکور در نقض، معاصر امیر عبّاس والى رى و سلطان سنجر بوده است و در رى، ولایت و امارت داشته است. و این مقدار در این‏جا کافى است، طالب تفصیل، خودش به مظانّ دیگر رجوع کند.


در متن دیگری در سایت عبدالعظیم آمده است:


11. ابو القاسم عبدویه


صاحب بعض مثالب النواصب درباره وى چنین نوشته:


در شهر رى رستم خادم و بلقسم عبدویه و بلقسم شواء و غیرهم که امیر قجقرشان به طاق باجکى برآویخت همه رافضیان شتّام بودند.(3)


و صاحب نقض در رد وى مى‏گوید:

اما ابوالقاسم عبدویه (رحمة اللّه‏ علیه) اصولى مذهب و شیعى بود. پادشاه وقت او را به سبب فتنه و غوغاى برآویخت و چون او را معلوم شد که طالویه خاک‏روب و دگران از حنفى و شفعوى در حقّ وى خوابهاى نیک دیدند و معتمدان طوایف بر


1. نقض، ص 420.


 2. نقض، ص 217.

3. نقض، ص 118.


(294)

ایمان او گواهى دادند پشیمان شد و رخصت داد که او را در مقابل تربت سید عبدالعظیم حسنى (رضى اللّه‏ عنه) دفن کردند در داخل مشهد و امیر قجقر بفرمود تا بندارى هنار فروش که قصد بو القاسم عبدویه کرده بود از طاق باجکى درآویختند.(1)

در دیگر مصادر یادى از وى نیامده است.

نظرات 2 + ارسال نظر
کاوه چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:53 ق.ظ

اسم اصلی این قله قوچگر است عزیز من

نظر شما بسیار محترم. اما لطف کنید و مستدل رای صادر کنید.

mita دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:20 ق.ظ

jaleb bod

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد