دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

آیا دانش بومی دیزباد نابود می شود؟

«دیزباد وطن ماست»- موضوع دانش بومی روستا یکی از مسائل بسیار مهم در توسعه پایدار است. این زمانی است که ما ابزارهای نو را وارد کشاورزی می کنیم، از سموم شیمیایی استفاده می کنیم و درختان جدید را در دیزباد جایگزین می کنیم و کم کم روش های تجربی پیشینیان را فراموش می کنیم.

البته این تنها یک شق از دانش بومی در کشاورزی است. دانش بومی می تواند در بخش های دیگری نیز وجود داشته باشد. مثلا در معماری و استفاده از مصالح برای ساخت بنا یا در شیوه قضاوت و سایر موارد. 

متاسفانه فعالیت های مردم شناسی در دیزباد بسیار کم صورت گرفته است و غیر از یک پایان نامه در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه SOAS انگلستان که توسط یک دیزبادی انجام شده است، کار مردم شناسی برجسته دیگری را برای حفظ دانش بومی انجام داده باشد نمی شناسم.

رسانه های اجتماعی نظیر فیسبوک نیز باب جدیدی را برای این مساله باز کرده اما حرکت ها ضعیف و بیمارگونه دنبال می شوند.

برای آشنایی با مقوله دانش بومی روستایی این مساله را از وبلاگ جلال یوسفی با عنوان «مباحث نظری دانش بومی» مطرح می کنم. می توانید مقاله را در ادامه مطلب مطالعه کنید تا درکی عمیق تر از این مقوله بسیار مهم دریافت کنید.



مباحث نظری دانش بومی


مقدمه


امروزه ابداع فن آوری های کاربردی در زمینه های مختلف گسترش قابل توجهی دارد. ارایه این فن آوری به کشاورزان و بهره برداران روستایی نیز روند فزاینده ای یافته است. علی رغم نیاز روز افزون جوامع روستایی و کشاورزی به توسعه و کاربرد تکنولوژی جدید،"در بررسی های به عمل آمده در نقاطی از دنیا چنین بر می آید که علم و معرفت دانشمندان غربی رو به تحلیل رفته است


 "(چمبرز ،98) و تجربه های موجود بیانگر این واقعیت است  که فن آوری های ارایه شده به جوامع روستایی عموما” کاربرد قابل قبولی نداشته واز نرخ عدم پذیرش بالایی برخوردارند( راجاسکاران.ب ، 1380  ،62).از آنجا که این تکنولوژی خارج از روستا به وجود می آید و از نظرشرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی واقلیمی تفاوت زیادی با شرایط جامعه روستایی دارد، از این رو پایین بودن نرخ پذیرش این تکنولوژی و ناکارایی ضمنی آنهااجتناب نا پذیر است.به نظر می رسد برای افزایش کارایی و تقویت جنبه های  کاربردی فن آوری های ارایه شده به جوامع روستایی، استفاده از دانش بومی این جوامع راه گشاه باشد.اگر این نوع دانش که سالیان متمادی و از طریق تجربه های متعدد مردم بومی شکل گرفته  و در طول قرنها با کار بر روی آن مورد آزمایش قرار گرفته است، با محیط و فرهنگ بومی سازگاری دارد و بر پایه تجربه استوار است...، در فرایند تحقیقات روستایی و اختصاصا" کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد در تکنولوژی ایجاد شده ، افزایش نرخ پذیرش وتقویت جنبه های کاربردی آنها بسیار موثرخواهد بود: چون1-دانش بومی با فن آوری ها و شیوه های بومی آشنا و مانوس است و درک و نگهداری از آن شیوه ها برای مردم از فن آوری ها و شیوه های وارداتی بهتر است.2- از منابع محلی برخاسته است.مردم به منابع بیرونی که هزینه ساز، کمیاب و دسترسی به آنها نامنظم باشد وابستگی کمتری دارند.دانش بومی در هنگام برنامه ریزی طرح ها برای مردم محلی و مجریان طرح های توسعه حق انتخاب بیشتری فراهم می آورد. شیوه های بومی از شیوه های بیرونی ارزانتر هستند و بیشترشان به سرمایه گذاری بسیار اندکی نیاز دارند.

  

1-1 اهمیت موضوع


در طول دهه های 1950 و 1960 به دانش بومی به عنوان یک مانع ناکارآمد و مطلق برای توسعه می نگریستند.با این همه در حال حاضر دانش بومی به طور فزاینده ای به عنوان زیر منبع اساسی با ارزشی به رسمیت شناخته  شده است.در واقع این دانش به عنوان پاسخ به شکست تئوری های بزرگ توسعه توسط کشورهای بزرگ دیده می شود و راه حلهای فنی گرا برای چشم انداز تغییر از دهه های قبل مربوط به اکثریت دهقانان و کشاورزان کوچک در جهان است (Agrawall,1995,413 ) .


دانش بومی اولین بار به طور رسمی در کنفرانس «ریو« به عنوان عاملی ارزشمند در توسعه پایدار شناخته شد.ازآن ببعد بسیاری از مؤسسات نشان دادند که در این دانش افزایش بهره وری وجود دارد. (Аhmad,1994.13&warren,1993.3)


دانش بومی نسبت به دانش فنی دارای دو مزیت است.


· بدون هزینه است وبه سادگی در دسترس می باشد(Ahmad,1994,13 )


· از نظر اجتماعی مقرون به صرفه،سازگار با محیط زیست و شامل حداقل خطر به کشاورزان و تولید کنندگان روستایی است.( 1991, 55، Appleton)


در نتیجه فقدان دانش بومی دقیق از شیوه  های بومی در بسیاری از فن آوری ها در کشورهای در حال توسعه منجر به شکست می شود.بنا بر این توجه به دانش بومی به عنوان دانشی که حاصل تجربیات چند هزار ساله است و در روند زمان با عمل عجین گردیده است در توسعه روستایی مهم است. مصلحین روستایی به عنوان  کسانی که در امر توسعه روستایی دخیلند اگر بتوانند  در فرایند برنامه ریزی روستایی جهت توسعه آن به این دانش که ریشه در محل دارد و با ساختار های روستا عجین می باشد توجه نمایند می توانند گامهای مؤثری در توسعه روستایی بر دارند. دانش بومی جنبه های مختلفی دارد. از این جنبه ها می توان به بهداشت و درمان، گیاه پزشکی، زبان شناسی، دامداری و کشاورزی، صنعت و حرفه و امور غیر حرفه ای اشاره کرد.


مردم  بومی  از استعداد ها و توانایی های خاصی در خصوص شناخت و نحوه استفاده از این جنبه ها برخوردارند و این دانش را طی سالیان دراز و با آزمایش عملی به دست آورده اند. به عنوان مثال می توان از دانش مردم در استفاده از داروهای گیاهی نام برد. یا در خصوص کشاورزی به استعداد و توانایی مردم بومی در استفاده از طبیعت با توجه به محیط اشاره کرد. در بعد زراعت  مردم روستایی سالیان طولانی بدون استفاده از تکنیک های نوین به تناسب محیط از زمین خشک نهال سبز بیرون می آوردند.  درزمینه باغداری نیز مردم دانش خاص خود را دارا بوده اند. بعنوان مثال شناخت حساسیت نهال گیاهان موقع کاشت مجدد.  روستایی در جواب محققی که چرا نهال گردوهای ما پس از جابجا شدن خشک شده یا خوب رشد نمی کنند جواب میدهد: آیا قبله اش را زده اید ؟ محقق بنا را بر این می گذارد که دانش فرد روستایی با خرافه آ غشته است . ولی پس از مصاحبه با کارشناسان مربوطه متوجه می شود که گیاهان هرکدام از یک اندازه ای از حساسیت برخوردارند و گردو از آن دسته ای است که حساسیتشان بسیاربالا است و موقع جابجا کردن نهالان و کاشت مجدد بایستی شمال و جنوب آنرا بر مبنای منطقه رشد اولیه قرار داد و قبله روستایی همان جنوب کارشناسان است.[1]


1-2 مفهوم دانش بومی [2]


تعاریف متعددی به وسیله صاحب نظران در مورد دانش بومی ارایه شده که هر کدام از زاویه ای بدان نگریسته اند. هریک بر دیدگاه و منظر نگرش موضوع، بر ابعاد خاصی از دانش بومی تاکید داشته اند.


فرهنگ آکسفورد واژه دانش بومی را چنین تعریف می کند« خلق یا تولید شده به صورت طبیعی در یک سرزمین یا منطقه که مربوط به و مختص به اهالی آن است» (ازکیا و ایمانی، 1387 ،285 به نقل از فرهنگ انگلیسی آکفورد).


تالا وسینگ[3](1994) :دانش بومی به دانشی اطلاق می شود که مدتی طولانی تکامل یافته و از نسلی به نسل دیگر به شکل موروثی منتقل شده باشد (کرمی و مرادی، 1381، 23).


آت (1992): [4]دانش بومی  را در تمام فرهنگهای محلی عنوان می کند که از تعامل میان مردم و محیط در زمینه های مانند کشاورزی، صیادی، طبابت، مدیریت، منابع طبیعی و مهندسی حاصل می شود.نظامهای دانش محلی بیانگر گذشته و تجارب مردم، روابط اجتماعی و نظامهای تبادل اطلاعات میان آنها بوده که می تواند بیشترین نقش را در نظامهای تولیدات کشاورزی ایفا کند (همان، و رضوی،1384 23) .


ویلیامز و موجینا : ویلیامز و موجینا به نقل از« مک کلور»دانش بومی را اینگونه تعریف کرده اند. دانش بومی همانا شیوه های یادگیری، فهم، نگرش به جهان است که نتیجه تجربه و مسئله گشایی بر اساس آزمون و خطا به وسیله گروههایی از مردم در حال فعالیت می باشد که منابع در دسترسشان را در محیط خود به کار برده و تجربه کرده اند.


ر اجا اسکاران ب [5]: درتعریف دانش بومی می گوید: دانش بومی پیکر منظم دانش به دست آمده به وسیله مردم محلی  از طریق انباشته شدن تجربه ها ، آزمایشهای غیر رسمی و درک معنی در محیط و فرهنگ موجود است.)مجله جهاد225-224، 63).


پال آ.جی، ماندی و جی لین کامپتون[6]:در تعریف از دانش بومی عقیده دارند:بیشترین تعریف ارایه شده در باره دانش بومی به نوعی بر گرد آوری تجارب و انتقال اطلاعات ازنسلی به نسل بعد در درون یک جامعه اشاره دارند.) مجله جهاد  227-226 ،63 به نقل از ونگ1982 وکیکارو 1988)


کروما[7] : دانش بومی دانش محلی است که ازتأثیر متقابل بین مردم و محطیشان بر می خیزد. دانش بومی ویژگی های تمام فرهنگ ها ست و کلیه تجارب بشری چون تاریخ، زبان، سیاست، هنر ، اقتصاد، اداره امور مدنی و روان شناسی را در بر می گیرد و نمونه های فنی این دانش را  در کشاورزی، طب، مدیریت منابع طبیعی، مهندسی و صیادی می توان مشاهده کرد.


چمبرز[8]، با تاکید بر نقش مردم در فرایند توسعه، معتقد است که عبارت دانش مردم روستایی از سایر عبارتهایی چون بوم شناسی قومی، علم قوم شناسی، طبقه بندی قومی و... رساتر است. وی می افزاید دانش بومی در اصطلاح به دانشی اطلاق می شود که از حوزه جغرافیایی سرچشمه گرفته و بطور طبیعی تولید شده باشد(چمبرز ،1376 ،  108).


منظور از مردم روستا  که توسط چمبرز بکار برده شده  کشاورزان تولید کننده کوچک و بزرگ،خریداران نهاده ها و فروشندگان محصولات کشاورزی و...است. کلمه مردم نیز در این عبارت  بر این نکته تاکید دارد که این دانش در سینه مردم وجود دارد و کمتر مکتوب شده است. کلمه دانش نیز به کل نظام دانش که مفاهیم، اعتقادات، نگرشها و فرایندهای کسب ذخیره و انتقال دانش را شامل می شود، اطلاق می گردد.


مردم بومی چه کسانی هستند؟


آی ال او(آی ال کنوانسیون169 ) [9]: مردم  قبیله ای در کشورهایی که از نظر ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مستقل بوده و شرایط آنها از بخش های دیگر جامعه ملی، متمایز است و موقعیتشان طوری است که امورشان تماماً یا بعضاً به وسیله آداب و رسوم، سنت ها،قوانین خاص و یا تنظیم مقررات خود قبیله نظارت می شود.


آر. دیستروفی آلن و همکاران: [10]مردم در کشورهای مستقل به عنوان بومی کسانی هستند که تبار خود راساکنان اصلی جمعیت کشور یا منطقه  جغرافیایی در نظر می گیرندکه کشور به آنها تعلق دارد و در زمان حمله اعراب و یا استقرار استعمار در مرزهای دولتی بدون در نظر گرفتن وضعیت حقوقی آنان، این گروه به حفظ برخی یا تمامی نهادهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی همت گمارده اند.


جی برگر(1990)[11]: مردم بومی ریشه در فرهنگ ، دین و مذهب و سازمان اجتماعی و اقتصادی متنوع دارند.با این حال امروزه رفتار کلیشه ای و آرمانی آنها با جهان در خصوص شکار در خارج از جوامع  یا برخی از آنها به عنوان تجسم آرمانی و ارزشهای معنوی هستند و آنها توسط دیگران به عنوان یک مانع برای پیشرفت اقتصادی بد نام شده اند.در عین حال آنها کسانی هستند که فرهنگهای متفاوت را گرامی داشته و در مورد قربانیان گذشته و حال  با استعمارمصمم به زنده ماندن در در عصر حاضر هستند. برخی زندگی خود را بر اساس سنت ها،  برخی در کارخانجات ، ادارات حرفه دیگران  از رفاه برخوردار می کنند.


علاوه بر تنوع آنها، برخی از ارزشهای مشترک و تجربیات در میان فرهنگهای بومی  وجود دارندکه رابطة نزدیک در آن اشتراکات، احترام زمین و حیات و نگهداری آن پشتیبانی است که وجود دارد، اما یکی از گونه های بسیاری از این نگرش، حیات و درک واقعیت است.


وارن [12] : دانش بومی را دانش محلی می داند که منحصر به یک فرهنگ مشخص و یا جامعه معین است. دانش بومی با دانش علمی که توسط دانشگاهها و مجامع علمی و تحقیقاتی ایجاد شده، تفاوت دارد. این دانش مبنایی برای تصمیم گیری های محلی در زمینه کشاورزی، بهداشت، تهیه و تبدیل مواد غذایی، آموزش، مدیریت و منابع طبیعی و فعالیت های متعدد دیگری در سطح جوامع روستایی است»


ازکیا و ایمانی(1387): آنها پس از بررسی تعاریف مختلف از دیدگاه صاحبنظران می نویسند: «رویهمرفته دانش بومی را می توان دانش دقیق و حساب شده روستاییان در مورد مسایل مختلف اطرافشان دانست که بهترین دانش در هماهنگی با اوضاع و احوال آنها ست».


رولینگ(1987)[13]: معتقد است که واژه نظام دانش بر تسهیم یا تهیه  مجموعه ای از معانی، مفاهیم و سایر محصولات ذهنی توسط گروهی از مردم، برای کنترل و یا سازگار شدن با محیط پیرامون خود دلالت دارد.به اعتقاد وی اجزاء وعنصر " نظام دانش"2 مردم  یامؤسسه ها نیستند، بلکه نگرشها، شناختها، ارزشها، باورها و نظایر آن هستند)پاپ زن،1381،  20 )


ماندی و اسکامتا (1991)[14] :دانش بومی دانش محلی است، دانشی که در ایجاد فرهنگ و جامعه منحصر به فرد است) همان، 20).


لیونبرگر و گوین [15]: دانش بومی را دانشی می دانند که کشاورزان آن را به کمک تجربه خود آموخته  و از نسلی به نسل دیگر منتقل می کند. این دانش به تدریج رشد کرده ، در طول زمان مورد آزمایش قرار گرفته و با محیط سازگار شده است(عمادی و امیری اردکانی، 1383، 13).


شریف زاده و دیگران: مجموعه ای از معانی، مفاهیم ، نظریه ها و دیگر محصولات ذهنی و تابعی مشترک است که توسط گروهی از مردم که  در یک زیست بوم زندگی می کنند برای کنترل تطبیق و توسعه حیات بکار گرفته می شود( شریف زاده و دیگران، 1382،  43).


اردکانی و شاه ولی(1382): آنها اظهار می دارند که در اغلب جوامع روستایی، در هر منطقه دانش ژرف و دقیقی وجود دارد که شناختن آن تا حد زیادی به شناختن موقعیتهای فرهنگی و محیط های اجتماعی این جوامع مرتبط می شود. مردم این جوامع راههای موثر و مطمئن برای بکارگیری این نوع دانش و منابع موجود در محیط خود را می دانند.


در واقع این دانش را می توان دانشی دانست که قبل از دستیابی به دانش نوین جهت شناخت محیط، درمان و بهداشت آبیاری، کشاورزی و مدیریت و... استفاده می شده است.


آن تراپ[16](1383) :دانش بومی را مهارتهای مناسب و سازگار کشاورزان که در همکاری با عوامل طبیعی و در واکنش به آن رشد و تکامل یافته است ، می داند .از نظر او دانش بومی نسل به نسل توسط اعضای خانواده آموزش داده شده و منتقل گردیده است و با تمام ارزشهای فرهنگی، ملاحظات اجتماعی و شرایط عجین گردیده است.شیوه های تصمیم گیری و استفاده روستاییان از این دانش بر پایه سنجش های دقیق علمی و محاسبات متداول در غرب مانند«تحلیل هزینه- فایده» نیست بلکه در برخی موارد بر شناخت شناسی، فلسفه، ابهامات و اصول اخلاقی استوار است. وی معتقد است دانش بومی یک مجموعه ایستا و تغییر ناپذیر نبوده بلکه شامل آگاهی ها و فنونی است که در طی زمان همگام با تغییرات محیطی، اجتماعی و اقتصادی از طریق آزمایش و نوآوری تکامل یافته است.


بروکنشا وارنر و وارنر[17](1980): می نویسد که نظام های دانش بومی باید به مثابه جزئی از منابع ملی مورد توجه و ملاحظه قرار گیرند. اگر چه تا بحال تقریباً تمام ملل، این دارایی ملی بالقوه را به فراموشی سپرده اند.( پاپ زن،1381 ،  10)


مرکز دانش بومی سریلانکا:[18]  دانش بومی را  دانشی می داندکه: 1- دانش محلی  منحصر به فرد یک جامعه است که پایه و اساس فرهنگ، کشاورزی، مراقبت های بهداشتی، تهیة غذا، حفاظت از محیط زیست، آموزش و پرورش و انبوهی از فعالیت های دیگر است.2-  این فرهنگ توسط افراد، معمولاً به صورت شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد.3- بخشی از این دانش قابل قبول نیست . 4-  بخش وسیعی از مردم با  تطبیق زندگی خود با شرایط زیست محیطی راههای مطمئنی برای یک زندگی قابل تحمل پیدا کرده اند. بنا بر این، این دانش حاصل انباشت  قرن ها تجربه ا ست و لذا پتانسیل با ارزشی برای توسعه پایدار است.5- این دانش قابل یاد گیری افراد دیگر است که چگونه برای پایداری خود را با محیط زیست هماهنگ سازند ( Alan.R,1997, 7-8) .


عمادی و عباسی(1378): دانش بومی را بخشی از سرمایه ملی هرقوم می دانند که باورها، ارزش ها، دانسته ها و ابزار زندگی آنان را در بر می گیرد و این دانش همان دانشی است که به کمک آن در طی قرون ، اقوام جهان روزی خود را از محیط اطرافشان جسته اند، پوشاک خود را تهیه کرده اند، خود را اسکان داده اند، فرزندان خود را تربیت کرده اند و سلامت خود را و حیوانات خود را حفظ کرده اند. از دیدگاه آنان دانش محلی هرقومی ، مردم آن دیار را به تأمین نیازمندی های خود از منابع طبیعی کرده است، بدون اینکه این منابع را تحلیل ببرد. بنابراین مجموعه دانش بومی جهان، گنجینه ارزشمندی از روش ها و ابزارهای زمان آزموده ای است که در توسعه پایدار در تمام جوامع به کار خواهد آمد.


به نظر نویسنده دانش بومی دانشی است که طی زمان در یک جامعه با توجه به فرهنگ خاص آن شکل گرفته و مبتنی بر تجربه، آزمون عملی و غیر رسمی  است که به صورت شفاهی و سینه به سینه به نسل حاضر منتقل شده است.


1-3 ویژگیهای دانش بومی


ویژگیهای دانش بومی نیز همچون مفهومش توسط صاحب نظران مختلف به طرق گوناگون بیان گردیده است که در زیر بطور مجمل اشاره خواهد شد.


· بر پایه تجربه قرار دارد:دانش بومی حاصل تجربیات قرنهای طولانی انسانهاست که با این دانش سرو کار داشته اند.


· در طول قرنها با کار بر روی آن مورد آزمایش قرار گرفته است.


· با محیط و فرهنگ بومی سازگاری دارد: دانش بومی از درون جامعه محلی تراوش کرده و با توجه به نیازهای محلی شکل گرفته است و در طی زمان آنچه که با محیط بومی سازگاری نداشته حذف شده است.از اینرو آنچه بر جای مانده با محیط و فرهنگ حاکم بر آن سازگار است.


· پویا و در حال دگر گونی است:همزمان با تغییر فرهنگ بومی، دانش بومی نیز دچار تغییر و تحول گردیده است(زارع و یعقوب، 1381  ،52 ).


ببینگتون[19](1383 ): خصوصیات زیر را برای دانش بومی برمی شمارد:


1-                     دانش روستاییان صرفا فنی نیست ، این دانش طیفی از آرزوها، ارزشها و اولویتهای روستاییان را دربر می گیرد.


2-                     دانش روستاییان ایستا نیست. این دانش در رهگذر تاریخچه های فرهنگی و اجتماعی- اقتصادی که مردم در آن به سر می برند، شکل گرفته است. تاریخچه هایی که با دست نقش آفرینان«مستقر» روستایی تألیف شده است که اعمال آنان در تغییر آن شرایط مؤثر بوده است.


3-                    دانش روستاییان هرگز کافی نیست. روستاییان شاید زیاد بدانند ولی دوست دارند خیلی بیشتر بدانند، تادر مذکرات خود با نیروهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که دیری است بیش از فناوری موجب فقر آنان شده است، قدرتمند تر باشند.


4-                    دانش روستاییان در درون اقتصاد سیاسی و بافت وسیع تری از سیاست ریشه دارد.امتیازی که روستاییان می توانند از دانش بومی به دست آورند، همان دانشی است که به صورت محلی ایجاد و عرضه شده و در اختیار آنهاست و به عوامل« بافتی» در اقتصاد سیاسی منطقه ای (توزیع اراضی، روابط بازاریابی، پیوندهای عمودی و غیره) بستگی دارد. از این رو بهبود معیشتها تا حدود زیادی به مداخله هایی بستگی دارد که برای نفوذ در این عوامل« بافتی»صورت می گیرد.


اولین(1955)[20]:ویژگیهایی را به شرح زیر برای دانش بومی بر شمرده است.


1-اغلب مردم روستایی عمومی گرا[21] هستند:آنها غالبا" در مورد چیزهای بسیار زیاد، اطلاعات بسیار سطحی دارند و این دقیقا" بر عکس تحصیلات دانشگاهی است. در دانشگاهها افراد متخصص در حوزه  های کوچکی دانش عمیقی کسب می کنند ( البته برخی افراد محلی خود متخصص هستند).


2- نظامهای دانش بومی کل نگر هستند:مردم محلی معمولا" مجموعه ای از مشکلات مربوط به هم را در یک جا می بینند و بر آن هستند که در یک قالب کل نگر اقدام به حل این مشکلات با بکار گیری دانش خود نمایند.

3- نظامهای دانش بومی فرهنگ و اعتقادات دینی را باهم تلفیق می کنند:اعتقادات دینی به عنوان بخشی از دانش بومی جدای از دانش فنی نیست و این اعتقادات بر روی بایدها و نبایدهای مردم تاثیر می گذارند.

3-نظامهای دانش بومی کمترین خطر پذیری را با بیشترین سود دهی ترجیح می دهند:گریز از خطر پذیری  برای مردم محلی مهم است مثلا" یک فرد بومی ممکن است تعدادی بز یا میش برای موارد احتمالی بیماری خود و فرزندانش نگهداری کند و انتظار درآمد در این موارد را ندارد.

لوئیس گرنیر(1988)[22]:خصوصیاتی چون انباشته بودن[23] و پویا بودن[24]، همه گیر بودن، عجین بودن با فرهنگ ، را برای دانش بومی بر شمرده است.


1-انباشتی بودن: نظامهای دانش بومی انباشتی بوده و نمایانگر تجارب، مشاهدات دقیق، آزمایشات و آزمون و خطای چندین نسل هستند.


2- پویایی: به طور مداوم بر دانش جدید افزوده می شود و علاوه بر ایجاد نوآور ی از درون خود، دانش بیرونی را نیز برای تناسب با وضعیت عملی جذب می کنند، مورد استفاده قرار می دهند و سازگار می نمایند.


3-همه گیر بودن: همه اعضای جامعه روستایی، اعم از سالخوردگان، زنان، مردان و کودکان، دانش اکولوژیک سنتی دارند، هرچند کیفیت و کمیت دانش بومی اشخاص مختلف، باهم متفاوت است. سن، آموزش، جنسیت، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، تجارب، نفوذهای بیرونی، نقشها و مسئولیتها در خانه و جامعه روستایی، حرفه و تخصص، استعداد فکری وذهنی، سطح کنجکاوی و ابتکار، مهارتهای مشاهده، توانایی مسافرت و درجه استقلال و کنترل بر روی منابع طبیعی از عوامل مؤثر در این زمینه است.


4- عجین بودن با فرهنگ: دانش بومی در فعالیت ها و حافظه مردم ذخیره می شود و در داستانها، سرودها، آداب و رسوم، ضرب المثلها، رقصها، افسانه ها، ارزشهای فرهنگی، باورها، آئین های مذهبی، قوانین اجتماعی، زبان، طبقه بندی عملی، رویه های کشاورزی، تجهیزات و مواد، گونه های گیاهی و نژادهای حیوانات اهلی تجلی پیدا می کند.دانش بومی از طریق فرهنگ و با مثالهای ویژه به طور شفاهی مبادله و تهیه می شود. اشکال بومی ارتباطات و سازمان در فرایندهای تصمیم گیری عملی و نیز محافظت، توسعه و انتشار دانش بومی مهم و حیاتی است.(پاپ زن،1381 ، 24)


از ویژگیهای دیگری که برای دانش بومی  برشمرده اند می توان به آینده نگری، سازمان دار بودن، همه پسندی، مشارکتی بودن، استفاده از پتانسیل عمومی، سازگاری عملیاتی با طبیعت، متقابل بودن و خود تنظیمی اشاره کرد.(همان،25)


شریف زاده و دیگران


پیرامون ویژگی های دانش بومی، می نویسند: دانش بومی دارای ویژگی هایی به شرح زیر است:


1-محلی بودن: ریشه دار بودن در اجتماع محلی خاص، متناسب بودن با رسوم فرهنگی گسترده تر مجموعه ای از تجارب کسب شده از سوی مردمی که در اجتماعات  محلی زندگی می کنند.  در این زمینه مجزا ساختن اجزا فنی از غیر فنی و زمینه های منطقی از غیر منطقی به عنوان مسئله ای در جریان انتقال دانش بوم در بین جوامع مختلف وجود دارد.


2- ضمنی و غیر مدون بودن: دانش بومی به عنوان منابع معرفت و دانش، چگونگی ، چرایی و چنینی ضمیمه و متفق با فعالیتها و پدیدها ی اجتماعات محلی است و چنین خاصیتی مدون ساختن دانش بومی را تا حدی مشکل می سازد.


3-انتقال سینه به سینه و شفاهی، یا از طریق مشاهده نمودن و تقلید نمودن: چنین خاصیتی باعث می شود که مدون سازی دانش بومی منجر به از دست رفتن برخی از اجزاء و خواص گردد.


4-دانش بومی دانشی است تجربی تا تئوری: تجربه و آزمایش و خطا در محل های سخت ولی واقعی، عدم کنترل عوامل متعددتاثیر که در تحقیقات آکادمیکی مطرح است ، از طریق پیمایش  در اجتماعات محلی، بطور پیوسته باعث تقویت دانش بومی می شود و این امر منجر به سازگاری بالای دانش بومی می گردد."( شریف زاده و دیگران، 1382).


عمادی و عباسی(1378): ویژگی های زیر را برای دانش بومی برمی شمارند:


1- دانش بومی کل نگر است.دانش بومی به وسیله حواس پنجگانه و نیروی الهام کسب می شود و به وحدت معلومات می انجامد. برخلاف دانش رسمی که سمعی، بصری و جزء نگر است.


2- دانش بومی شفاهی است.نگارش و مستند سازی دانش بومی اگر با فعالیتهای کاربردی همراه نباشد، آن را از دسترس روستاییان که می توانند به آن بیفزایند خارج می کند.


3- دانش بومی عملی است. در باره دانش بومی می توان نوشت یا آن را توصیف کرد اما آموزش و آموختن آن از طریق کتاب و مجله ممکن نیست. تنها راه فراگیری دانش بومی مشاهده نزدیک و پیروی از استاد است.


4-دانش بومی توضیحی نیست. نمی توان از استاد یک فن(برزگر، مقنی، عطار، بنا) انتظار داشت که دلیل کارایی روش خود را به زبانی که ما( باسوادان) می فهمیم توضیح دهد.


5- دانش بومی محلی است. دانش روستاییان در چارچوب محیطی و اقلیمی خود پدید آمده است. دانش بومی مؤثر در یک نقطه جغرافیایی، لزوماً در همه جا کارگر نیست.


6- دانش بومی مردمی است. درحالی که تأکید دانش رسمی بر صرفه جویی در وقت و حذف نظرات و نیز انحصار دانش در دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی است، دانش بومی، پذیرا، مشوق و نیازمندبه مشارکت هرچه بیشتر مردم در یادگیری ، اشاعه و افزودن بر آن است. به علاوه در فرهنگهای شفاهی، علم را از عالم نمی توان جدا کرد و در کتاب و رایانه گنجاند. در دانش بومی تک تک افراد مهم اند.


7- دانش بومی به سرعت در حال نابودی است. با مرگ هر پیر بومی ، گنجینه عظیمی از دانش بومی از میان می رود. با چیرگی فرهنگ کتبی بر جهان، از تعداد این پاسداران فرهنگ شفاهی به تدریج کاسته شده است لذا هر اقدامی برای گردآوری دانش بومی اضطراری است.


5-فراگرفته شده از طریق تکرار:انجام تکرار درجهت حفظ و تقویت منابع دانش بومی و فراگیری از طریق ( Lerning by doing   )  در محیطهای عملیاتی واقعی، از خصوصیات دانش بومی به شمار می رود.


6-تغییر مداوم: «دانش بومی علیرغم آنکه از سوی برخی مشاهده گران(External Obserers) خارجی تا حدی ایستا پنداشته می شود ولی فرایندی در جریان بوده و همچنان تولید و کشف می گردد»(همان،  42).

بروکنشا (1986):به تعدادی از ویژگی هایی که دانش بومی را برای توسعه پایدار مناسب و ضروری می سازد، اشاره کرده و چنین بر می شمارد:


سازگاری با نیروی کار فراوان و تقاضای کم برای سرمایه، پویایی، سازگاری کامل محلی، پذیرش نظامهای تولید متنوع، تأکید بر بقایای منابع  و پرهیز از ریسک، تصمیم گیری منطقی، راهبردهای انعطاف پذیر برای موارد اضطراری( مثل خشکسالی و قحطی)،زراعی ساده، مبتکرانه و هوشمندانه مناسب برای کشت همزمان چند محصول، آمیزش و استخراج کامل روشهای تولیدی با نهادهای اجتماعی، انعطاف پذیری و قابلیت آفرینی بالا( پاپ زن، 1381 ، 25)


هم چنین آینده نگری، سازمان دار بودن، همه پسندی، مشارکتی بودن، استفاده از پتانسیل عمومی، سازگاری عملیات با طبیعت، متعادل بودن، خود تنظیمی از ویژگی های دانش بومی است( همان).


  ویلیام  و موشینه(1991)[25]

از لحاظ مفهومی مؤلفه های ذیل را برای دانش بومی تعین نموده اند:

1- نظام یک پارچه از شناخت ارزشها، عقاید و عملکردهای محلی.

2- نظام اطلاعات محیطی. 

3  - جامعیت در ابعاد کاربرد.(همان، 41)

 


1-4 گونه شناسی[26] دانش بومی

دانش بومی را از زوایای مختلف طبقه بندی کرده اند.اگر از منظر دانش بومی فنی به پدیده دانش بومی نگاه گردد، ابعاد گوناگون فنی و عملیاتی مورد نظر است که مردم از آن بهره می برند. اگر از چشم انداز اجتماعی و فرهنگی بدان توجه گردد، مقوله هایی چون مدیریت، ارتباطات ، ساز و کارها و سازمانهای بومی و...را در حیطه خود دارد.


اولین(1995)[27]:مفاهیم مترادفی چون دانش فنی محلی، دانش محلی و دانش سنتی[28] را به کار می برد.


آلتیری(1996)[29]:جهت توصیف این دانش واژه هایی چون دانش سنتی، دانش بومی [30]، دانش روستایی[31] و علم مردمی[32] را به کار می برد( جزوه دانش بومی دکتر ازکیا، 1382، 27-26 ).

طبقه بندی دیگر دانش بومی را فراتر از فن آوری ها و عملیات لحاظ کرده و بدین شکل مواردی را بیان می کند.


· اطلاعات: شامل درختان و گیاهانی که با یکدیگر خوب رشد می کند، گیاهان شاخص( گیاهانی که نمک خاک را نشان می دهند با گیاهانی که با شکوفه دادن در ابتدای فصل بارندگی شناخته شده اند).


· شیوه ها و فن آوری ها: روشهای ذخیره و تیمار بذور، روشهای استفاده از گیاهان دارویی، تیمار بیماری( مقابله با بیماری ها).


· عقاید: عقاید در خط مشی مردم و حفظ سلامتی و محیط می تواند نقش اساسی داشته باشد. جنگلهای مقدس به دلایل مذهبی حفاظت می شوند، همچنین چشمه ها و منابع آب ممکن است به همین دلیل مورد حفاظت قرار گیرند.


· ابزار: تجهیزات مورد استفاده برای کشت وزرع و وسایل پخت و پز


· مواد( عناصر): مواد لازم برای ساختمان، مواد لازم برای صنایع دستی

· آزمایش: تکامل گونه های جدید درختان درون سیستمهای کشاورزی موجود، آزمون درمانی گیاهان دارویی جدید.


· منابع بیولوژیک( زیستی): نژاد حیوانات، گونه ای درختی ومحصولات ملی


· منابع انسانی: متخصصان همانند آشنایان به داروهای گیاهی ، سازمان محلی همانند گروههای خویشاوندی، شوراهای سالمندان یا گروههایی که در مبادله نیروی کار همکاری می کند یا سهیم هستند.


· آموزش:روشهای آموزش سنتی، نوآموزی/کار آموزی، یاد گیری از طریق مشاهده.


· ارتباطات: داستانها و پیامهای نوشته شده بر روی برگهای نخل، رسانه های گروهی، کانیسما(روشها)ی سنتی تبادل اطلاعات.


· هرکسی چیزی می داند: دانسته های افراد مسن نسبت به جوانان متفاوت است.زنان و مردان، کشاورزان وتجار، افراد تحصیل کرده و بیسواد دارای دانشهای متفاوتی نسبت به یکدیگر هستند.بیشتر مردم جامعه از دانش عمومی برخوردار هستند بعنوان مثال تقریبا" همه طرز پخت برنج ( یا غذای اصلی محلی) را می دانند.دانش مشترک که بسیاری از افراد جامعه از آن برخوردارند نه کل جامعه.مثلا" روستاییانی که دارای اطلاعات پرورش حیوانات نیز می باشد.دانش ویژه که تعداد اندکی از افراد جامعه دارا هستند( بواسطه گذراند آموزش خاص یا دوره کار آموزی). مثلا"ممکن تعدادکمی از روستاییان نسبت به استفاده از داروهای گیاهی یا قابله گری یا آهنگری آشنایی داشته باشند( یوسفی، 1383).


مواردی که در بالا ذکر شد در کارهای توسعه ای کاربردهای زیادی ارند


·  مرکز دانش بومی سریلانکا  (1997):  مردم در نقاط مختلف دنیا طریق چهار روش از دانش بومی برای خود زندگی را قابل تحمل می کنند.


1-    بهداشت و درمان2- سازگاری با محیط زیست کشاورزی3- سازگاری با محیط زیست و مدیریت منابع 4- سازگاری با محیط زیست روابط اجتماعی


روهانا آلو وشیوا(1993)[33] : در خصوص  زندگی قابل تحمل(پایداری دانش بومی) در مقاله ای به بررسی ارتباط و سازگاری مردم  دو منطقه «پنان[34] « و« کدایان»[35] در برونئی می پردازد. او بیان می دارد که مردم «پنان« برای جنگلها اهمیت خاصی قایل هستند و آن را برای نسلهای آینده حفظ می کنند. آنان در برداشت از جنگل به میزان نیاز خود قانع هستند. او هم چنین می نویسد: تا چند دهة گذشته مردم«کدایان« یکی دیگر از مناطق روستایی برونئی در زمینه های زمین، حیات وحش، شکار، فعالیت های کشاورزی از منابع جنگل جهت مصرف خود بهره برداری می کردند. آنها با استفاده از یک سیستم پیچیده و بسیار سازگار با محیط مانند کشت آبی و تپه ای برنج( غذای اصلی خود) تولید و از روشهای مختلف کشاورزی استفاده می کردند. امروزه سوء استفاده از جنگل ها  ضمن تخریب آنها، سیستم سنتی را نیز تضعیف کرده است(Rohana,1993,11-13).


1-5 دانش بومی و جنسیت


عامل جنسیت در دانش بومی از جایگاه خاصی برخوردار است. زنان به عنوان نیمی از جمعیت، در مناطق روستایی و عشایری در دنیا بخصوص در کشورهای آفریقایی و آسیایی نقش به سزایی در انجام بسیاری از امور خانه و اقتصاد آن دارند و دستیابی به توسعه پایدار روستایی بدون توجه به این قشر غیر ممکن است. در زیر به برخی دیدگاهها پیرامون  ارتباط جنسیت ودانش بومی پرداخته می شود.


 


بوزرجمهری(1382 ): دانش بومی مختص مردان نیست. وی بیان می کند که توجه به عامل جنسیت و آگاهی از نقش های متفاوت زنان و مردان و استفاده از دانش های بومی خاص زنان فعالیتهای توسعه روستایی را مؤثرتر خواهد کرد. او به برخی از پژوهشها که در زمینه دانش و فناوری های بومی زنان در سطح بین المللی انجام گرفته اشاره دارد.

1-    فرناندزباکا[36]: در پژوهش در زمینه کشاورزی بومی زنان دره «مانتاروی» کشور پرو، به این نتیجه رسیده است که زنان غالباً در سیستمهای کشاورزی مخلوط و کوچک مقیاس و مردان در کشتهای تجاری، تک کشتی ها و بزرگ مقیاس فعال هستند.(ازکیا و ایمانی1378،  به نقل ازفرناندز،1994 ، 1-2).


2-    زنان نقش مهمی در تولید محصولات معیشتی جهان ایفا می کنند.


 زنان در آسیا 50تا60 درصد غذای مورد نیاز جمعیت را تولید می کنند (ازکیا و ایمانی، 1387، 290).


3-    گایر[37](1980): پژوهش او در کامرون نشان می دهدمردان در مزارع بزرگ جنگلی به کشت نیشکر ، کاکائو و زنان در مزارع کوچک به کشت ذرت و سیب زمینی و غذای روزانه خود می پردازند.


4-    هوسکینز[38](1980): در بورکینافاسو به این نتیجه رسیده است که زنان دانش عمیقی از ارزشهای غذایی و دارویی و سوختی گونه های گیاهی منطقه دارند زیرا مسئولیت تغذیه ، درمان و سوخت برعهده آنهاست.


5-    باستر[39](1984):پژوهشهای باستر در پرو نشان می دهدکه زنان قبیله«آگواروناجیوارو» به زراعت و مردان به شکار می پردازند.


6-    اشبای[40](1987): در پژوهشهایی در کلمبیا به این نتیجه رسیده است که معیار انتخاب بذر برای مردان کشاورز ، بازده و بازارپسندی ولی برای زنان، مزه و خوش پز بودن آن است.


7-    اندرسن[41](2001):در تحقیقاتی در قبیله«یوریابی» نیجریه دریافته است که زنان دانش کشاورزی متفاوتی از مردان دارند.(همان، به نقل از اندرسن2001 ،2 )


8-    رایانا.ک.دیوییس[42](1995):وی در زمینه دانش بومی جنسیتی پشتوی افغانستان به این نتایج دست یافته است که زنان بیماری های دامی چون «ماستیتیس»(نوعی بیماری عفونی که از طریق عفونت شیر و تولیدات لبنی سرایت می کند)را بهتر از مردان می شناسند.(همان)


1-5-1مشارکت زنان در دانش بومی برداشت از جنگل


منابع طبیعی تجدیدشونده، امروزه درابعاد مختلف زندگی بشر نقش بسزایی را ایفا می کند. دراغلب کشورهای در حال توسعه دراثر رشد فزاینده جمعیت، گسترش بی رویه شهرها و عدم آگاهی مردم به اهمیت منابع طبیعی و فقدان برنامه ریزی اصولی، سطح منابع طبیعی شدیداً کاهش یافته و به واسطه تخریب کمی و کیفی، منابع طبیعی درخطر نابودی قرار گرفته است. از طرفی به منظور دستیابی به توسعه پایدار و حفظ منابع طبیعی، جلب مشارکت آحاد مردم و مخصوصا زنان به عنوان نیمی از جمعیت بهره بردار منابع طبیعی امری ضروری می نماید( Govind Kelkar and Dev Nathan .Eds. 2003).


1-5-2 جنبش های تشکل یافته زنان درحفاظت از منابع طبیعی


بودن ارتباط عمیق بین زنان و محیط زیست و نقش اساسی آنها در بهره برداری از جنگل مورد قبول همه است. بنابراین اگر بگوییم که تشکلهای ایجاد شده با محوریت زنان که در دهه های اخیر گرایش آنها برای حفاظت از محیط زیست رو به فزونی است، بر دانش و آگاهی ( تجربه) آنان به وجود می آید، توانایی حفاظت و احیای جنگها را در سطح خویش داراست.


هند و کنیا از جمله کشورهایی هستند که به بهره گیری از مدیریت و توانمندی های زنان  دست یافته اند. جنبش «چیپکو»درهند و «کمربند سبز» درکنیا بر نیرو و دانش زنان عادی به ویژه در روستاها تأکید کرده و پایه کار خود را بر بهره برداری از این نیروها گذارده اند. این جنبش ها به طور خودجوش به وجود آمده اند هرچند  که از برخی حمایت های دولتی هم تاحدودی برخوردار شده اند. این جنبش ها بر عوامل فرهنگی و دانش بومی زنان هر منطقه تأکید دارند و بر اساس نیازها، مسائل و مشکلات ملی ـ


منطقه ای خود شکل گرفته اند.این جنبشها در پی یافتن راهکارهایی برای همسو کردن نیازهای مردم خود با طبیعت هستند (UNESCO,1995,134) .


خانم دکتر اسمیت میسرا[43] دانشیار و داوطلب مرکز مطالعات آسیایی تکنولوژی توسعه جنسیت بانکوک تایلند[44]،  در مقاله ای تحت عنوان«پدر سالاری و روابط نابرابر جنسی در  جنگلهای آسیا»[45] دانش بومی زنان در جوامع قبیله ای در «اوریسا»[46]ی هند را مطالعه وبه بیان اهمیت سهم زنان در اقتصاد سنتی، انتقال سطح زیر کشت، جنگل، تولید اقتصادی، اجتماعی و... پرداخته است. او در این مطالعه بیان می کند که زنان در شناخت گیاهان دارویی و خوراکی و استفاده از جنگل و ایفای نقش در آماده سازی زمینهای قابل کشت از مردان جلوترند. در منطقة«ولسوالی» در شمال  و اوریسا، در شرق هند زنان به جمع آوری میوه ها و دیگر فراورده هایی چون ریشه ها و غده ها، عسل، میوة انبه، قارچ، ذرت، درمنه، انبه، خیار، کدوتنبل، ریشه گیاهان، سبزه ها و خردل، غلات، گل ، میوه و.... می پردازند.آنان به صورت گروهی به پیاده روی در جنگل پرداخته و علاوه بر مصرف سوخت خانواده، از فروش چوبهای تهیه شده در نزدیک محل خود می پردازند. تولید الیاف طناب، کشت ارژن، حبوبات، دانه های روغنی، برنج و... از کارهای دیگر زنان خصوصاً در جنگل است.


دراجرای یک پروژه جنگلی درسنگال، تعدادی از زنان و مردان روستا مورد مشورت قرار گرفتند. زنان به ترکیبی از تغییرات تدریجی و علوفه رسانی علاقه مند بودند و مردان به کارهای درآمد زا توجه داشتند.به دلیل  فعال تر بودن زنان درتقسیم کار سنتی  در امر آب رسانی بقای درختان این روستا طولانی تر از روستاهای همجوار بود(Mishra,2003).


در مناطق عشایری بویراحمد و شهرستان رستم فارس زنان درشناخت گیاهان( اعم از دارویی، خوراکی و تا حدودی صنعتی) از مردان جلوترند. در این مناطق معمولاً کار جمع آوری گیاهان( اعم از دانه ها، پوست، ریشه، گل و دیگر اجزاء) به وسیلة زنان و دختران و به صورت دسته جمعی و احیاناً با خواندن اشعار صورت می گیرد .شناخت زنان از قدیم تا کنون نسبت به شناسایی گیاهان گوناگون بیشتر از مردان بوده است. و از طرفی زنان نسبت به بهره برداری صحیح از فرآورده های جنگلی از مردان دست پیش گرفته اند. زیرا مردان معمولاً به پایداری گیاهان توجهی کمتر از زنان دارند.


1-5-3 همیاری ها و مشارکت در امر استفاده ، احیاء و توسعه جنگل و مرتع


مردمان روستاییان( و عشایری) از قدیم الایام تا کنون در انجام کارهای مختلف با هم مشارکت و همیاری داشته اند. از جمله مشارکت در کارهای کشاورزی، آبیاری، تمیز کردن جوی ها، برداشت محصول، کاشت وداشت و...   که در تمام نقاط روستایی ایران این همیاری ها به تناسب نوع منطقه وجود داشته است.(فرهادی،1373).


در امور جنگلداری و استفاده از جنگل و مراتع باهم همیاری داشته اند.به عنوان مثال برای جلوگیری از تخریب مراتع و جنگلها، قانون قرق و یک سری محدودیت هایی بین مردم وجود داشت که جز با رعایت همگان و همکاری مردم اجرای آنها امکان پذیر نبوده یا به سختی و ناقص اجرا می شد.در آبیاری مناطق مردم دشتبان داشتند که با همکاری مردم مراتع را نگهداری می نمود.


در روستا های ایران برای برداشت چوب از جنگل قوانین نانوشته خاصی وجود داشت و موقع حمل چوب به آبادی بدون کمک مردان روستا به یکدیگر، این امر امکان پذیر نبود. مردان روستاها در روز خاصی جمع شده و به کمک فرد موردنظر می رفتند. با شور و هلهله و با شوخی و مزاح کردن چوب های سنگین را به طور دسته جمعی و برخی چوبهای سب را در سراشیبی با طناب می کشیدند و در جاهای بدون شیب هم آن را حمل می نمودند. این افراد ظهر غذا را در خانه فرد صاحب کار صرف می کردند. در مواقعی که یکی دیگر از جمع حاضر می خواست احتیاج پیدا می کرد، مجدداً جمع مردان اقدامات فوق را انجام می دادند. معمولاً یک نفر ریش سفید فقط به صورت سمبلیک با آنان به میان جنگل می رفت و گاهی تذکرات لازم را به افراد می داد( یوسفی ،1383).


استفاده از مراتع  در اغلب  روستاهای ایران برای مردم به صورت مشاع بود و هر روستا دارای بخش خاصی از جنگل و مرتع  بودند. البته در موارد نادری هم افرادی از برداشت برخی فراورده مرتعی و جنگلی در اراضی زراعی خود ممانعت به عمل می آورند. با این حال بر داشت از جنگل به صورت مشاع بوده است(مولف).


زنان در برداشت گیاهان جنگلی در  منطقه زاگرس به ویژه در ییلاق  به صورت دسته جمعی و گاهی اوقات که می خواستند فاصله دوری را طی کنند ، با یک یا چند مرد جوان از روستا راهی مناطق مورد برداشت می شدند. هرکس برای خود برداشت می نمود. اما افراد خانواده ( مثل خواهر  و برادر، یا خاله زاده ها و عمه زاده ها) به صورت مشارکتی اقدام به جمع آوری فراورده ها نموده و موقع رفتن به روستا یا آبادی آن را تقسیم می نمودند(همان).


در خصوص احیاء و برداشت از جنگل و مرتع و جلوگیری از تخریب جنگل در جای خود سخن به میان خواهد آمد.اما سخن آخر اینکه  حفظ و نگهداری و حمایت از منابع طبیعی بدون مشارکت مردم امکان پذیر نمی باشد که  دراین خصوص نقش زنان به عنوان نیمی از بهره برداران این منابع از اهمیت خاصی برخور است. که برای زمینه سازی  این امر، باید این موضوع درقالب انجمن ها، تشکل ها، سازمان های مردم نهاد و تعاونی های خاصی برای منابع طبیعی ایجاد و ساماندهی گردد.در حقیقت بایستی  عرصه های فعالیت در منابع طبیعی به شیوه مشارکت مردمی برنامه ریزی گردد.


1-5-4  ایلات و عشایر ایران : در ایلات و عشایر ایران به ( بخصوص عشایر زاگرس نشین)  علاوه بر امور مشترکی بین زنان و مردان، نوعی تقسیم بندی جنسیتی نیز در دانش بومی وجود دارد. امان اللهی بهاروند(1367) تقسیم کار بین زنان و مردان را در ایلات و عشایر به سه دسته کارهای مردانه، زنانه و مشترک تقسیم می کند.


1-5-4-1 کارهای زنانه


· بچه داری: مواظبت از بچه ها( شستشو، تغذیه، تعویض لباسها و جز اینها) به عهده زنان است.


· پخت و پز: تهیه خمیر و پخت نان، تهیه غذاهای مختلف


· نظافت خانه: جارو کردن و تمیز نگه داشتن داخل سیاه چادر، مرتب کردن رختخواب ها و ظرفشویی


· ریسندگی ، رنگرزی و بافندگی


· تهیه انواع مشک، کیسه پوستی


· تهیه فراورده های لبنیاتی چون روغن، پنیر و کشک


· دوخت ودوز و وصله کردن لباس ها


· فراهم کردن آب و هیزم


· گردآوری بعضی سبزی های خوردنی در فصل بهار


1-5-4-2 کارهای مردانه


از کارهای مردانه می توان به مرواردی چون:


چوپانی، زراعت،کارگری،فعالیت سیاسی،دادو ستند،کشیک شبانه و محافظت از خانه و دامها وشکار، اشاره کرد.


1-5-4-3 کارهای مشترک بین زنان و مردان


· شیردوشی: شیردوشی از فعالیت زنان است اما مردان در نگه داشتن دام ها به آنان کمک می کنند


· پشم چینی: این کار از وظایف مردان است ولی زنان آنها را کمک می کنند


· باربندی و بارگیری: بارهای سنگین را مردان بر دوش حیوانات می گذارند ولیکن زنان آنان را یاری می کنند.


· زراعت:  زنان در بافه کشی، جمع آوری مردان را کمک می کنند.(امان اللهی بهاروند،1367، 142-141)


1-6 جنبه های منفی دانش بومی


با تمام مزایایی که برای دانش بومی بر شمرده اند باید گفت: در تلاش برای یک برداشت متعادل از این دانش به این نکته هم باید اشاره داشت که نبایستی آنرا به قول چمبرز خیلی مهم جلوه داد ونه آنرا کم اهمیت پنداشت. از افراد جامعه روستایی نیز نباید دهقانانی عقل گرا ساخته شود که کلیه اعمال و رفتارشان بطور متناسب و مطلوب مورد داوری قرار گیرد. اینان نیز مثل هر گروه یا طبقه ای دچار خطا و اشتباه می گردند.از طرفی این دانش همیشه معتبر و قابل استفاده نیست.در بعضی جاها این دانش با یک سری اعتقادات و باورها عجین شده که جنبه خرافه دارند. گرچه که جنبه روحی و روانی آن را هم نباید فراموش کرد.مثلا" بومیانی که قبل از ماهیگیری ساعتها در حالت خاصی به سر می برند.


پس چه باید کرد؟ آیا باید این دانش را رها کرده و برای فرایند توسعه روستایی دست به دامن دانشهای نوین شد؟


امروزه ثابت شده است که روشهای نوین در مناطق روستایی از کارایی لازم برخوردار نیستند.پس باید این دانش را بدون کم و کاست به کار برد؟که با توجه به جنبه های منفی این گونه دانشها که ذکر مختصری در اینجا از آن نیز رفت و عدم دسته بندی صحیح و نیز پراکندگی آن این کار مشکل می نماید. پس چه باید کرد؟( یوسفی،1383)


با توجه به آنچه مذکور افتاد در زیر پیرامون آن نوع از دانش بومی می پردازیم که به کار گیری اش مناسب  است.


1-7 بکار گیری دانش بومی در توسعه


 معمولا" طرح های توسعه با شناخت مشکلات و بحث در باره چگونگی حل آنها آغاز می شود.مثلا" اگر مشکل فرسایش خاک باشد، اقدامهای حفاظتی مورد نیاز است. اگر کشاورزان برای خرید و مخارج مزرعه به پول احتیاج دارند، در این رابطه یک برنامه اعتباری می تواند راهگشا باشد.در چنین طرحهایی چگونه می توان از دانش بومی استفاده کرد؟ برای این منظور می توان 4 مرحله اساسی را مشخص کرد(راجاسکارن.ب،1380 ، 54).


1-7-1 تعیین وجود دانش بومی مرتبط:اعضاء و دست اندر کاران توسعه ، همه دانشی بومی موجود را درجامعه که به مشکل مشخصی ارتباط دارد را ثبت و مستند سازی می کنند.اگر محدودیت مالی و زمانی از مستند سازی و ثبت کامل جلوگیری می کند، روشهای دیگری وجود دارد  که از طریق آن می توان قسمتی از دانش بومی را ارزیابی کرد. اگر دانش بومی و محلی مرتبطی وجود نداشت، سنجش، انطباق و بهبود دانش خارجی مورد نیاز خواهد بود.این دانش می تواند دانش غربی یا دانش بومی مناطق دیگر یا ترکیبی از هردو باشد (یوسفی،1383) .


1-7-2 ارزیابی اثر بخشی و پایداری دانش بومی:اگر دانش بومی متناسب موجود باشد،مردم محلی و دست اندرکاران توسعه می توانند باهم بحث کنند و یافته های خود را بررسی کنند تا به آن دانش بومی دسترسی پیدا کنند که برای طرح برنامه ریزی مفید باشد. لازم به یاد آوری است( چنانکه ذکرش رفت) همه عناصر دانش بومی به یک اندازه مفید نیستند یعنی ممکن است برخی غیر مؤثر یا مضر باشند. هنگام ارزشیابی دانش بومی دلایل و روشها یا ایده های خاصی دریافت می شود مثلا” ممکن است سؤال شود چرا فلان کشاورز یک دیوار سنگی در این مکان ساخته و آن را همانگونه که در دانشگاه تدریس می شود پایین تر از شیب ساخته است؟ ممکن است اگر دیوار در جای دیگری ساخته می شد بوسیله بارانهای شدید شسته می شد و لذا دانش بومی می تواند کاملا” صحیح باشد، حتی اگر کاملا“ با آموزشهای بیرونی متناقض باشد.اگر دانش بومی پایدار و مؤثر باشد می تواند بدون اصلاح و تغییر زیاد بهبود یابدمثلا” ارتقاء و افزایش درمانهای محلی مؤثر، استخدام افراد محلی که به دارو های گیاهی آشنایی دارند.(همان)


1-7-3 آزمونی که دانش بومی می تواند ترقی کند: آیا دانش محلی می تواند بهبود یابد یاخیر؟ دانش بومی اثر بخش می باشد و می تواند بهبود یابد. مثلا" یک نظام زراعی سنتی ممکن است بتواند با وارد کردن یک گونه گیاه جدید یا یک رقم محصول اصلاح شده، تولید بیشتری داشته باشد.یا اصلاح مختصر یک اجاق سنتی می تواند علاوه بر حفظ ویژگیهای مثبت آن مصرف سوخت را کاهش دهد.این پیشرفتها می تواند از راههای مختلفی حاصل شود که عبارتند: پژوهشهای نظری در آزمایشها و مزارع پژوهشی،  در سطح مزرعه که توسط دانشمندان اداره می شود، توسعه فن آوری مشارکتی که توسط کشاورز اجرا می شود.


یادانش بیرونی که می تواند دانش غربی یا دانش بومی متعلق به مکانهای دیگر باشد. در برخی موارد دانش بومی نیز نمی تواند پیشرفتی حاصل نماید یا منطبق گردد که در چنین مواردی بهتر است آن را با الگوی ارائه شده  منطبق سازیم .(همان)


1-7-4  بکارگیری و ارتقای دانش بومی(رشد یافته): دانش بومی می توان ارتقاء داشته باشد و از طریق خدمات ترویج، تروج کشاورزی محور و دیگر ارتباطات و رهیافتهای آموزشی به کار گرفته شود.رهیافتهای مشارکتی برای توسعه  فن آوری سودمند است، زیرا مردم محلی را در سنجش و ارتقای دانش بومی رشد یافته در گیر می سازد.بنابراین آنها بیشتر علاقمند می شوند تا از دانش خود استفاده کرده و آن را بهبود بخشند که این نسبت به رهیافتهای کلی به جزئی است.پس بطور خلاصه نتیجه بحث این است که: مردم در هنگام برنامه ریزی به جای جستجوی فن آوریهای بیرونی، می توانند از دانش بومی با ترکیبی از فن آوریهای بومی و بیرونی استفاده نمایند همان) .


1-8 بی توجهی به دانش بومی و آثار آن در برنامه های توسعه


شواهد زیادی وجود دارد که شکست برنامه های عمرانی به ویژه در روستا ها این است که برنامه ریزان توسعه از توجه به دانش بومی و بکار گیری آن در توسعه غفلت نموده اند. این افراد که اغلب از روستا و روستایی بیگانه بوده اند عمدتاً توجه اشان به سمت و سوی برنامه های نوسازی غرب بوده است و در این راستا ضمن بکارگیری نوع توسعه  از نوع نو سازی هرچه سنتی بوده را نابود کردند.


چمبرز معتقد است که دلیل فراموشی و خوار انگاشته شدن دانش مردم روستایی، همراه بودن دانش امروزی با با ثروت و قدرت از یک سو وویژگی های حیثیتی متخصصان توسعه از سوی دیگر است. همین ویژگی متخصصان است که تعیین می نماید چه نوع دانشی باید خلق شود.علاوه بر این، متخصصان بر جریان اطلاعاتی که از مراکز به مناطق روستایی پیرامونی سرازیر می شوند نیز کنترل دارد و این باور را به وجود آورده اند که دانش جدیدتنها دانش موجود است.


روستاییان نیز شاهد هستند که این نوع دانش در مدارس آموخته می شود و باعث دور شدن آنها از زندگی روستایی می گردد و همین دانش است که امکان دستیابی به فرصت های شهری و منابع اقتصادی ناشی از آن را فراهم می کند.به این ترتیب، تمام متخصصان چه در کشورهای ثروتمند و چه در کشورهای جهان سوم، همه به این باور مشترک رسیده اند که دانش علمی مرکز، پیچیده، پیشرفته و معتبر است و بر عکس هرآنچه مردم روستایی دارندنامنظم، سطحی و اغلب نادرست است.این طرز تفکر باعث می شودتا مصلحین و برنامه ریزان روستایی و آنانکه دستی در توسعه دارند، در بکار گیری ابزارها و درک آن به اشتباه افتاده و به انحراف بروند(چمبرز،1376).


چمبرز می گوید: بیرونی ها آموخته اند که باورکنند، روستاییان نا آگاه هستند. آنها چوب به دست و با اشاره های انگشت به طور سرزنش آمیز برایشان سخنرانی کرده اند.یا اینکه با پرسشهای سریع، قطع کردن صحبت های آنها و گوش ندادن به آنچه در ورای پاسخ های فوری آنان قرار دارد، با آنها مصاحبه کرده اند. بنابرین نا آگاهی ظاهری روستاییان، بنحوی تصنعی محصول نا آگاهی بیرونی ها نسبت به چگونگی فرصت دادن به آنان برای انتقال و بسط دانش خود است.نگرش لازم برای حسن تفاهم وجود ندارد.


چمبرز چنین استدلال می کند: هدف نه بهبود تحلیل و یا حتی یادگیری آنها است.


بنابراین باید مصلحین و برنامه ریزان توسعه روستایی به منظور اجرای برنامه های توسعه به دانش و آگاهی محلیان توجه نموده و آن را در توسعه دخالت دهند. آنان نه تنها چنین نکرده اند، بلکه همواره سعیشان بر آن بوده است تا با استدلالهای خود چنین وانمود کنند که دانش بومی آنها همگون و هماهنگ با دانش رسمی و نوین نیست.


مصلحین روستایی و آنانکه در برنامه های توسعه دخیلند با این اعتقاد که تنها دانش نوین یا رسمی می تواند به رفع مشکلات جامعه روستایی و بومیان بپردازد، با آنان برخورد می کنند و در عمل به دلیل بها ندادن به آموخته ها و تجربیات مردم محلی با عدم پذیرش و یا عدم موفقیت روبرو می شوند. جوامع در حال توسعه که اغلب به پیروی از سیاستهای توسعه جهانی مشغولند، به دلیل عدم انطباق با نیازها و دانش مردم بومی خود در اکثر موارد با شکست طرح ها و برنامه های خود مواجه می شوند و این رابطه با بسیاری مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی وزیست محیطی دست و پنجه نرم می کنند (همان) .


1-9 توجه برنامه ریزان توسعه به دانش بومی


شکست علوم و تکنولوژی های نوین در زمینه تحقق توسعه بعد از سالها فعالیت تحقیقی و ترویجی در زمینه توسعه روستایی و کشاورزی در کشورهای در حال توسعه سبب شد تا اکثر صاحب نظران، متخصصان، دانشمندان به این واقعیت معترف شوند که تحقق توسعه و همه جانبه بودن آن بدون در نظر گرفتن دانش بومی جوامع محلی و دخالت بومیان و روستاییان در فرایند توسعه غیر ممکن است.سابقه پژوهش در نظامهای بومی و کاربرد دانش بومی به وسیله غربیان به سالهای نخستین قرن گذشته بر می گردد.از دهه های نخستین قرن بیستم عده ای از پزشکان و گیاه پزشکانب  جسته غربی در پی مطالعه روشهای بومی در کشاورزی و تغذیه به میان اقوام بومی جهان رفتند.


 اف اچ کینگ[47]رییس بخش مدیریت خاک کشاورزی ایالات متحده در سفرخود به چین ، ژاپن و کره و برخورد با شیوه های بومی این کشورها، از جمله«کودورزی» اقدام گوناگون این ملل را در کتابی با عنوان کشاورزان چهل قرن به رشته تحریر درآورد (عمادی و عباسی، 1378، 101-100) .


همچنین اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی در گزارشی به نام»استراتژی حفاظت جهان» که در سال 1980 منتشر ساخت، چنین اعلام کرد که جوامع سنتی اغلب از دانش عمیق و مشروح در مورد اکوسیستمها و گونه هایی که با آنها در تماس هستند،برخورد دارند و روشهایی مؤثربرای حصول اطمینان از پایداری این منابع در اختیار دارند (ازکیا و ایمانی،1387 ،293) .


محققان پی برده اند که دانش بومی مردم گاه از آنچه در دانشگاهها تدریس می شود وسیع تر و جامع تر است و پی بردند که بومیان در واکنش به تغییرات محیطی به آزمایش و نوآوری دست می زنند. عمادی(1380) معتقد است که محققین پی برده اندکه در بیشتر موارد دانش روستاییان از آنچه در دانشگاهها قابل دستیابی است وسیع تر و جامع تر است.


بنا بر این چنانکه ماندی و کامپتون[48](1378) عقیده دارندلازم است با متخصصان روستایی به عنوان کارشناسانی برخورد کرد  که از حقوق خاص خود برخوردارند و ضروری است برنامه های آموزشی به دنبال راهی باشند،که به جای اینکه دانش فعلی این متخصصان را با آداب و تجارب بیگانه جابجا کنند، آنان را باز سازی نمایند.از این کارشناسان باید به عنوان مشاورانی که به برنامه ریزی و اجرای تلاش های توسعه، توصیه می کنند، استفاده بهینه به عمل آورد.


فلدمن و وش[49](1383) معتقدند که برای رسیدن به کشاورزی پایدار باید در نظام آموزش کشاورزی تحول به وجود آورد و به نظراتی توجه شود که به دانش کشاورزان اهمیت می دهند.


آنها چنین می گویند که دانشی که کشاورزان از طریق تجربه در موقعیت های واقعی کشاورزی کسب می کنند، کیفیت بالاتری نسبت به آموزش های رسمی محققان، کارشناسان و تکنسینها دارد و اغلب جامع تر از آنهاست.


 لائوتسو[50] نیز برای یادگیری از مردم ارزش خاصی قایل شده است. او در جمله مشهور خود می گوید:« به نزد مردم بروید، با آنها زندگی کنید و به آنها عشق ورزید.با دانسته های آنها آغاز کنید و با داشته های آنان سازندگی کنید» (عمادی و امیری اردکانی،1383 ) .


چمبرز نیز در این رابطه توصیه می کند که متخصصان و مروجان کشاورزی باید قبول کنند که از مردم عامی هم می توان مطالب با ارزشی آموخت.آنان باید قشری را که روزی جاهل و زیر دست می انگاشتند به عنوان آموزگار بپذیرند و به جای ایستادن و موعظه کردن، بنشینند و گوش فرادهند و بیاموزند(چمبرز، 1378).


مصلحین روستایی به عنوان کسانی که در برنامه های توسعه روستایی دخیلند باید بپذیرند که علم مردم طی هزاران سال از طریق آزمون و خطا  مورد آزمایش قرار گرفته و سپس سینه به سینه و به صورت شفاهی  به نسلهای بعدی رسیده و انباشته گردیده  و غنی شده است و آنان باید بپذیرند که تنها نمی توان به علوم رسمی و دانشگاهی اکتفاء نمود بلکه بایستی با تلفیق این دو علم و کمک گرفتن از آگاهان محلی در توسعه، نسبت به برنامه ریزی اقدام نمود.


1-10 دستیابی به توسعه پایدار از طریق دانش بومی


شکست الگو های دیکته شده از سوی کشورهای توسعه یافته غربی به کشورهای جهان سوم در برنامه ریزی  این کشورها نشان داد که برای رسیدن به توسعه، دانش بومی از جمله ضروریاتی است که مردم جهان برای دستیابی به توسعه به آن نیاز دارند.


آن تراپ(1383)کار برد دانش محلی را در توسعه مؤثر و سودمند می داند، با این توضیح که پژوهشگران دانش بومی معتقدند که به منبع مهمی برای نوآوری در شیوه های کشاورزی و دستیابی به تولید زراعی بهتر و در نتیجه بهبود زندگی روستاییان فقیر دست یافته اند. از نظراو برخی از محققان ، دانش بومی را جایگزین و یامکمل خوبی برای فن آوری و دانش رسمی می دانند، تلاشهایی را در جهت ادغام و گسترش کاربرد این دانش در نقاط مختلف دنیا انجام داده اند. این طرح ها به عنوان«پژوهش مشارکتی با کشاورزان» و یا«اول کشاورز» مطرح می شود. در این شیوه پژوهش سازمانهای غیر دولتی و گروههای محلی نقش عمده تری برعهده دارند و برخلاف طرح های پژوهشی متداول آزمایش ها با حضور کشاورزان در مزرعه آنان و نه در مراکز تحقیقاتی و بدور از شرایط محیطی انجام می شود. هرچند در نگاه اول نمی توان متوجه شد ، اما روشهایی که کشاورزان و بومیان محلی برای مدیریت محیط زندگی خویش به کار می برند، نشان دهنده روشهایی است که از اصول علمی پیچیده بهره مند است.


اشرقی(1377) بیان می دارد که با مطرح شدن مدل توسعه پایدار و یا الگوی زیست محیطی توسعه ، بنا بر نظر سازمان خواربار جهانی(فائو) توسعه پایدار زمانی حاصل خواهد شد که فناوریهای بکارگرفته شده در توسعه روستایی ، ابتدا با سطح دانش روستائیان تناسب داشته و سپس مورد پذیرش آنان باشد. همچنین او بیان می کند که یکی از راهکارهای عمده نیل به توسعه پایدار در جامعه روستایی، توجه کافی و لازم به دانش بومی یا دانش محلی روستاییان است. از سویی باید عنوان کرد که توجه به این دانش ، شناخت کاملی از روستاییان و دانش آنها را می طلبد تا از طریق گردآوری این دانش غنی راهی درست  و صحیح برای دست یابی به توسعه ای پایدار و همه جانبه به دست آوریم و به این مسئله توجه داشته باشیم که حرکت به سوی توسعه پایدار بدون بهره گیری درست از دانش بومی ممکن نخواهد بود، به طوری که بسیاری از صاحبنظران توسعه نیز پایداری این مفهوم را در مردمی شدن توسعه و مطالعه و الهام گرفتن از این دانش غنی می دانند.در واقع دانش بومی با خصوصیات کل نگر خود روابط بین اجزای طبیعت را بهتر شناخته و راه را برای پایداری توسعه هموارتر خواهد کرد.


زمینه های کاربردی دانش بومی در امر توسعه را می توان به این ترتیب خلاصه نمود:


1-    حفظ و نگهداری از منابع طبیعی از افتخارات پیشینه سنتی ماست.شیوه های بومی مدیریت منابع طبیعی الگوی مناسبی برای مدیریت منابع طبیعی در توسعه پایدار خواهد بود.


2-    موفقیت طرح های توسعه پایدار در گرو مشارکت روستائیان در کلیه مراحل طراحی، برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی طرح هاست.نیاز به مشارکت روستائیان ، استفاده از دانش بومی راجتناب ناپذیر می کند.


3-    با توجه به وضعیت فعلی دنیا ، در بسیاری از موارد، راه حل را می بایست در آمیزشی از دانش بومی و رسمی جست، چرا که با توجه به ابعاد نیازهای کنونی و نیز آسیب پذیری منابع طبیعی باقی مانده ، هیچ یک از دو دانش ، به تنهایی قادر به رفع نیازها نیست.


4-    برای شناسایی نیازهای توسعه ، می بایست امر«مسئله یابی» ازدیدگاه روستاییان انجام گیرد. شناسایی درست مسائل و ارتباط مؤثر با روستاییان از طریق دانش بومی میسر است.


5-    درکشورهای صنعتی، بر اثر تسلط کامل دانش رسمی در فرایند تولید، روشهای بومی کاملاً فراموش شده است.برای دست یابی به اهداف توسعه پایدار در این کشورها، «واردات» روشهای بومی مناسب تر از دیگر کشورهاو تلاش برای احیای دانش بومی محلی ضروری است (عمادی و عباسی، 1378 ، 100-99) .


آنچه گذشت به ما می آموزد دانش بومی (که یک سرمایه گرانقدری است) را نه تنها فراموش ننماییم بلکه در طرح ها و برنامه ریزی های توسعه ای آن را به کار بندیم.جای دادن این دانش  در برنامه ها و طرح های توسعه ای ، به توسعه پایدار در روستاها کمک خواهد کرد. بنابراین کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته که سالیان زیاد دل مشغولیشان الگوی توسعه غربی بوده است، بایستی به دانش محلی و بومی خود که حاصل انباشته شدن هزاران سال تجربه است، روی آورده و با کمک آن ، طرحها و برنامه های توسعه ای خود را به سمت پایداری سوق دهند.


1-11مقایسه دانش بومی و رسمی(نوین)


1-11-1 دانش رسمی: دانشی که توسط دانشگاهها، موسسه های پژوهشی و شرکتهای خصوصی توسعه یافته و از یک روش علمی نظری استفاده می کند.


(یوسفی، 1383 )دانش رسمی همان دانشی است که همه انسانها پس از رسیدن به سن خاصی شروع به فراگرفتن آن از مراکز رسمی می کنند.


.ماهیت«معلم-محور» این آموزش سبب قطع ارتباط میان والدین و کودکان می شود به نحوی که والدین ، آموزش فرزندان را به مراکز رسمی واگذار کرده وهمین، مانع از آموزش تجربیات و دانش والدین به کودکانشان می شود(ازکیا و ایمانی، 1387 ،296).


جدایی دانش آموزان از والدین و پیوستن به شهرها منجر به فراموشی و در نتیجه نابودی دانش بومی می گردد.


چمبرز(1376) دانش علمی یا رسمی را که با ثروت و قدرت و همچنین ویژگیهای حیثیتی متخصصان توسعه همراه است، عاملی می داند که موجب فراموش شدن و خوار و حقیر انگاشته شدن دانش مردم روستایی می شود، به نحوی که برتری این دانش حفظ و اثباط شده است.واز آنجایی که تحصیلات و آموزش رسمی مؤلفه ای است که نشان دهنده شایستگی فردی برای ورود به نظام است، مصلحان توسعه روستایی نیز مانند سایر افراد تحصیل کرده به این باور رسیده اند که مردم روستایی نا آگاه بوده و جریان دانش را تنها در یک جهت و آن هم از بالا به پایین یا از سوی دانش رسمی به طرف دانش بومی می دانند( ازکیا و ایمانی ،1378 ، 297 ).


گرچه دانش بومی و نوین یا رسمی در بعضی جهات با هم تفاوتهایی دارند ولی این امر بدان معنا نیست که این دو دانش در مقابل هم بوده و در تضاد با یکدیگر باشند. برخی از ویژگی هایاین دو دانش به شرح زیر است:


· دانش رسمی «جزء نگر» ، دانش بومی »کل نگر»


عمادی(1380 ) می نویسد دانش رسمی دانشی است که حوزه تمرکز آن بر مطالعه اجزای طبیعت است، به طوری که پژوهشگران این دانش،هرجزء از طبیعت را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داده و به گونه ای تخصصی در مورد آن عمل می کنند. برعکس دانش بومی کل نگر بوده و طبیعت را به شکلی یکپارچه و در ارتباط با دیگر اجزای آن مورد بررسی قرار می دهد به طوری که این دانش در پی کشف رابطه بین اجزای طبیعت است.


· دانش بومی «خردنگر« و دانش رسمی »کلان نگر»


امیری اردکانی و شاه ولی(1382)دانش رسمی و دانشگاهی را دانشی می دانند که با استفاده از تجربه در یک محدوده خاص، سعی در تعمیم دادن و گسترش آن در منطقه ای گسترده را دارند. اما دانش بومی، تجربه های به دست آمده در یک محدود وسیع را در منطقه و محدوده خاص و مشخصی به کار می گیرد.به این ترتیب دانشی رسمی در سطح کلان و دانش بومی در محدوده ای خرد عمل می کند.


· دانش بومی راهی برای رسیدن به کشاورزی پایدار است ودانش رسمی فاقد این خصوصیت است.


فلدمن و ولش(1995) معتقدند که دست یابی به کشاورزی پایدار و موفق منوط به بهره گیری از دانش بومی و توجه به دیدگاههای بدیل کشاورزان و روستاییان است. حال آنکه دانش رسمی یا همان دانش کارشناسان، تکنیسینها و محققان از نظر کیفی با دانش بومی تفاوت دارد و بدون بهره گیری از دانش بومی، دست یابی به کشاورزی پایدار توسط دانش رسمی ممکن نخواهد بود(امیری اردکانی و شاه ولی، 1382).


· دانش بومی  بی اعتبار شناخته شده از سوی دستگاههای دولتی و دانش رسمی مورد حمایت نهادها و مؤسسه های علمی


عمادی و امیری اردکانی(1383) دانش رسمی را دانشی گسترش یافته از طریق ارتباطات و آموزش و پرورش می دانند بنحوی که مورد حمایت جدی نهادها، مؤسسه های علمی و دستگاههای دولتی می باشد در صورتی که دانش بومی با وجود سازگاری با طبیعت و شرایط مختلف اقلیمی، اجتماعی و اقتصادی جامعه روستایی بی اعتبار قلمداد می شود.


 ر. دیکستروفی. آلن و همکاران(1997) مقایسه ای بین دانش بومی و دانش علمی( رسمی) انجام داده اند.از تفاوتهای دیگر این دو دانش پذیرش یا عدم پذیرش آن توسط روستاییان است.


روستاییان دانش بومی را که حاصل سالها تجربه و انباشت علم می باشد، به راحتی مورد پذیرش واقع گردد و دانش رسمی به دلیل داشتن هزینه های فراوان و وارد شده از بیرون مورد پذیرش واقع نمی گردد.


· دانش بومی در دسترس روستاییان و دانش رسمی دور از دسترس آنها


عمادی و امیری اردکانی(1382) آنها در این رابطه می نویسند، این دانش همواره در دسترس روستاییان است ودر زمان احتیاج به آن، می توانند به سرعت آن را مورد استفاده قرار دهند اما دانش رسمی  همواره در دسترس نیست و استفاده و کاربرد آن توسط روستاییان مستلزم صرف هزینه و زمانی معین و پیمودن مراحلی است.


همین ویژگی ممتاز این دانش است که ضرورت ترکیب و تلفیق این دانش را با دانش رسمی ایجاب می کند، زیرا اگر برنامه های توسعه با دانش روستاییان همراه شود، مهمتر از تمام مزیت های آن،سبب مقبولیت برنامه های توسعه از سوی روستاییان  و مردمانی خواهد شد که مورد نظر طرح های توسعه است.اما باید به این نکته نیز توجه داشت که هیچ متخصص و کارگزاری دارای این ویژگی نیست(ازکیا و ایمانی،1387 ،299). لذا از تلفیق این دو دانش می توان به توفیقی دست یافت که تاکنون به دلیل فاصله این دو دانش از آن فاصله گرفته بودیم. اگر این دو دانش باهم تلفیق شوند مورد پذیرش روستاییان قرار خواهد گرفت. بنا براین در طرح های توسعه ای دانش بومی بایستی در جایگاه والایی قرار گیرد.


ر.دیستروفی آلن و همکاران در خصوص مقایسه دو دانش بومی و نوین(علمی) از سه رویکرد افتراق این دو علم را بیان کرده اند که در سه جدول 1-1و 1-2 و1-3 آورده شده اند. چنانکه مشاهده می شود در جدول شماره 1-1 به طور عموم هر دو علم با هم مقایسه سده اند.در جدول شماره1-2 از نظر سیستم طبقه بندی با هم مقایسه شده و در جدول شماره 1-3 از چهار منظر از جنبه دانش شامل در محدوه، وضعیت حقیقت، هدف و نهایتاً روشهای تدریس و یادگیری مقایسه شده اند.


جدول شماره1-1 مقایسه دانش بومی و دانش علمی(رسمی)


دانش علمی

دانش بومی

حقیقت تقریبی فرض می شود

حقیقت واقعی فرض می شود

تنها دنیوی است

اعتقاد به دنیا و ماوراء الطبیه

یاد گرفتنی است           

آموزش از طریق قصه گویی

آموزش توسط آموزش و پرورش رسمی

انجام آموزش از طریق تجربه

نوشته شده و مکتوب است

شفاهی و بصری است

تحلیلی- بر اساس زیر مجموعه ای از کل

مبتنی بر سیستمهای کل نگراست

مبتنی بر مدل یا فرضیه

حسی است

تقلیل گرایانه

جامعه گراست

واقعی است

ذهنی است

اثبات گراست

تجربی است

دستیابی سریع به دانش از طریق اکتساب

اکتساب در طولانی مدت

پیش بینی کوتاه مدت

کسب دانش در درازمدت[51]

قدرت در قابلیت اسناد اصول طبیعی(اعتبار منطقی)

قدرت مند در استفاده از دانش محلی

ضعف در استفاده از دانش محلی

ضعف در استفاده از دانش مناطق دور[52]

طرح ریزی مدلهای تقریبی خطی از ابتدا

مدل ها مبتنی بر مدل سازی سمبولیک[53](چرخه ای)

تعاریف بر اساس فرضیه، نظریه ها و قانون

تعاریف  بر اساس مثال ، حکایات و داستانها


منبع: Alan, R. Emery and Associates (1997)


جدول شماره 2 مقایسة سیستم  طبقه بندی دانش بومی و دانش علمی


سیستم طبقه بندی(دانش علمی)

سیستم طبقه بندی(دانش بومی)

بر اساس روابط  تکامل نژادی وخویشاوندی[54]

استفاده از ترکیب زیست محیطی

افتراق سلسله مراتبی[55]

افتراق غیره سلسله مراتبی[56]

دوری از ماوراء الطبیعه [57]

شامل چیزهای طبیعی و ماوراء الطبیعی[58]


منبع: همان


جدول شماره 3 مقایسة بین دانش بومی و علمی از جنبه های مختلف دانش


دانش علمی

دانش بومی

از جنبه دانش

1- تنها دنیوی است

2- تحلیلی بر اساس زیر مجموعه ای از کل

3- ذخیره شده در کتابها و کامپیوتر

1-  شامل چیزهای طبیعی و ماوراء طبیعی

2-جامعه گرا و یکپارچه و سیستم مبتنی بر کل

3- ذخیره به صورت شفاهی

1- در محدوده

1- بهترین تقریبی از حقیقت فرض می شود
    2- بر داشت استدلال انسانی از حقیقت 
   3-  تعاریف بر اساس فرضیه تعاریف ، نظریه ها و قانون

1-فرض به حقیقت

2- فهرست موضوعی

    3- یافت حقیقت ، در طبیعت و ایمان 
4- شرح بر اساس نمونه ، تجربه و تمثیل و داستان

2-وضعیت حقیقت

1-  پیش بینی کوتاه مدت

    2- صدورخلاصه امتحانات و آزمونها[59]

   3- قدرتمند در قابلبت اسناد در اصول طبیعی (اعتبار منطقی)

4-  ضعیف در استفاده از دانش محلی

1- اکتسابی در طولانی مدت

2-  زندگی عملی و بقاء( توسعه پایدار)

3-  قدرت قابلیت استناد در مناطق محلی (اعتبار زیست محیطی)

    4-  ضعیف در اصول مولد، در مناطق دور

3-هدف

1- اکتساب سریع دانش

2- آموزش توسط آموزش و پرورش رسمی
 3- اصول تدریس  آموزشی [60]

   4- آزمایش شده مصنوعی در امتحانات[61]

1-  مدت زمان طولانی فراگیری( دانش آهسته)  
    2-  یادگیری از طریق زندگی ، تجربه و انجام کار عملی

3-  آموزش از طریق مثال ، مدل سازی ، و داستان سرایی

4- آزمایش شده در شرایط زندگی عملی


منبع:Ibid


1-12 تلفیق دانش بومی و رسمی(نوین)


به اعتقاد بیشتر صاحب نظران توسعه، شرایط حاضر ایجاب می کند که در راستای مصالح توسعه پایدار، دانش بومی و دانش جدید بایکدیگر تلفیق شوند.امروزه تلاشهایی به منظور بهره گیری از دانش بومی صورت گرفته است، اما بخش عمده ای از این تلاش ها صرف«استخراج» و «علمی کردن» آن شده است.


به اعتقاد امیری اردکانی و شاه ولی(1382)پیامدهای نامطلوب توسعه بر روی مردم و محیط های روستایی نتیجه تکیه دانشمندان بر علوم جدید است و از بین بردن این معضل منوط به آمیختگی و برقراری ارتباط میان دانش رسمی و دانش بومی است.


به اعتقاد میلار[63] ادغام دانش بومی و نوین عاملی است که به ایجاد اعتماد در بین پژوهشگران وروستاییان می انجامد زیرا از این طریق روستاییان و پژوهشگران خود را مانند شرکایی می دانند که مسئولیت یک فرایند و محصول مشترک هستند.میلار این اعتماد را عامل ایجاد شالوده ای استوار برای توسعه آینده می داند.به عقیده او استفاده از کشاورزان آزمایشگر ذخیره ای است برای دیگر کشاورزان و از طرفی سبب می شود تاپژوهشگران به درک فرایندهای آزمایش آنان نائل شوند.همچنین از طریق تلفیق این دو دانش ،کشاورزان و روستاییان نیز می توانند منطق نهفته در پس طرح های تولید شده توسط متخصصان را بفهمند و از این طریق به غنی کردن دانش خود دست یابند(میلار ،1383 ).


به نظر راجا اسکاران و همکاران تلفیق دانش بومی و نوین عاملی برای از بین رفتن شکاف موجود در ارتباط بین«افراد بروئنی» و بومی است.این عامل نقش بنیادی کشاورزان بومی را در ایجاد فناوری های مناسب روشن می سازد و بیرونی ها را با شرایط محلی آشنا می کند و مهمتر از همه کشاورزان را به سمت استفاده سودمند از امکانات سوق می دهد.


صاحبنظران بالاتفاق هم عقیده هستند که برای رسیدن به توسعه پایدار راهی جز ادغام دانش بومی و نوین وجود ندارد.


دانش بومی و دانش رسمی زمانی تلفیق خواهند شدکه:


1-    موانع ساختاری اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مرتفع شوند.


2-    تفکر و معرفت شناسی حاکم بر نظام های آموزشی از طریق تأکید بر فرایندیادگیری و تفکر و همچنین معرفت شناسی حاکم بر نظام های پژوهشی از طریق تأکید بر نیاز مخاطبان و بهره برداران اصلاح گردد.


3-    موانع ارتباطی که عملاً باعث رکود فرایند دوسویه ارتباط و جریان دائمی و پویای دانش میان کشاورزان، کارشناسان و محققان می شود، مرتفع گردد.(عمادی و امیری اردکانی، 1383 ، 32)


آنچه گذشت، پیرامون مباحث نظری دانش بومی ( تعاریف، ویژگیها،گونه شناسی و تلفیق آن با دانش بومی و ارتباط آن با زنان) بود .به منظور بررسی تجربی دانش بومی به ویژه در روستاهای ایران در فصل دوم کتاب به بررسی دانش بومی مردم در خصوص زراعت  پرداخته می شود.


خلاصه و نتیجه گیری فصل


دانش بومی به عنوان دانشی که طی زمان  در یک جامعه با توجه به فرهنگ خاص آن شکل گرفته و مبتنی بر تجربه، آزمون عملی است و به صورت سینه به سینه به نسل حاضر منتقل شده ، و حاصل عمر بشر است، در دهه های قبل و با پیاده شدن سنت  نوسازی بویژه در روستاها رو به تحلیل رفته و متاسفانه بخشهایی از آن از بین رفته است.


دانش نوین(علمی، رسمی یا امروزی) [64]: دانشی که توسط دانشگاهها، موسسه های پژوهشی و شرکتهای خصوصی توسعه یافته و از یک روش علمی نظری استفاده می کند.


امروزه صاحبنظران در اکثر نقاط دنیا استفاده مجدد از این دانش را مورد بررسی قرار داده و استفاده مجدد از آن را در توسعه پایدار به صورت مشروط پذیرفته اند. شرط پذیرش این دانش ، زدودن جنبه های منفی از دانش بومی و تعیین وجود دانش بومی مرتبط، ارزیابی اثر بخشی و پایداری این دانش و ارتقا آن و بکارگیری دانش بومی رشد یافته در محیط بومی می باشد.به تعبیری برای استفاده از دانش بومی در توسعه پایدار بایستی تلفیقی از این دو دانش با توجه به مؤلفه های فوق صورت پذیرد.


 


 


منابع  فارسی فصل اول


1- از کیا ، مصطفی- ایمانی، علی- توسعه پایدار روستایی- انتشارات اطلاعات، تهران1387


2- ازکیا، مصطفی-  دانش بومی - جزوة درسی  در رشته توسعه روستایی دانشگاه تهران( پلی کپی)


3- اشرقی، چنگیز- دانش بومی و برنامه ریزی توسعه، مجله جنگل و مرتع شماره40 ، سازمان جنگلها ،مراتع و آبخیزداری کشور، پاییز1377


4-      امان الهی بهاروند، سکندر- کوچ نشینی در ایران، پژوهشی درباره عشایر و ایلات- چاپ دوم، تهران ، انتشارات آگاه، 1367


5- امیری اردکانی، محمد و عمادی، محمد حسین- دانش بومی در دامپروری، ناشر دفتر مطالعات و تلفیق برنامه ها، معاونت ترویج و نظام بهره برداری، تهران، پاییز 1382


6- امیری اردکانی،محمد و شاه ولی، منصور- مبانی، مفاهیم و مظالعات دانش بومی کشاورزی«سلسله انتشارات روستا و توسعه شماره34، چاپ دوم1382


7-      بوزرجمهری، خدیجه- دانش کشاورزی بومی جنسیتی و نقش آن در توسعة روستایی فصلنامة مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران(پژوهش زنان)1382


8- پاپ زن، عبدالحمید- طراحی تلفیقی دانش بومی و رسمی به منظور دستیابی به رهیافتی رسانه ای مشارکتی در استان کرمانشاه- پایان نامة دورة دکتری دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران1381 به راهنمایی مصطفی ازکیا و سید محمود حسینی


9- چمبرز،رابرت- توسعه روستایی، اولویت بخشی به فقرا ( حمایت از اقشار آسیب پذیر)، ترجمه مصطفی ازکیا، انتشارات دانشگاه تهران1376


10- راجا اسکارا، ب- مترجمین صفا فرخی و جعفر یعقوبی- توسعه فناوری از طریق نظامهای دانش بومی با تحقیقات کشاورزی- مجله جهاد ، سال بیست و یکم شماره 224-225  ، 1380


11- زارع ، حشمت و یعقوبی ، جعفر- نگرش به دانش بومی- مجله جهاد، سال نوزدهم شماره 231-230، 1381


12- رضوی، سید محمد- دانش بومی کشاورزی و منابع طبیعی و تلفیق آن با دانش نوین- مجله جهاد، سال بیست و پنجم، شماره 269، 1374


13- شریف زاده و دیگران- ساخت دهی چارچوبی برای ارتقای کاربری  و توسعه نظامهای دانش بومی در توسعه پایدار- مجله جهاد، سال بیست و سوم، شماره  260-261، آذر و دی 1382


14- فرهادی ، مرتضی- فرهنگ یاریگری در ایران، جلد اول  ، مرکز نشردانشگاهی ، تهران 1374


15- عمادی ، محمد حسین و امیری اردکانی، محمد- تلفیق دانش بومی و دانش رسمی، ضرورت دستیابی به توسعة پایدار کشاورزی- انتشارات روستا و توسعه شماره54،1383 ،گردآورنده: محمد حسین عمادی و اسفندیار عباسی


16- عمادی، محمد حسین- پروژه شناخت، جمع آوری، دسته بندی و توسعه ای در قالب یک بانک اطلاعات کامپیوتری، سازمان مجری، مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی1380


17-    عمادی، محمد حسین- عباسی، اسفندیار- دانش بومی و توسعة پایدار روستاها، دیدگاهی دیرین در پهنه ای نوین، روستا و توسعه شماره33، 1378


18- ماندی پال.آ و لین کامپتون. جی- مترجمان مسعود پیرو شعبانی و غلامحسین حسینی نیا- ارتباطات بومی و دانش بومی- مجلة جهاد سال نوزدهم شماره226-227، 1379


19-  مترجمین کرمی، رؤیا- مرادی ، خدیجه- جایگاه تحقیقات، آموزش و ترویج در صیانت از دانش بومی- مجله جهاد، سال بیست و یکم شماره255 ، 1381


20- مجله جهاد- مترجمان جعفر یغقوبی و حشمت زارع- نگرش به دانش بومی- مجله جهاد سال نوزدهم شماره231-230 بی تا


21- میلار،دیوید- کشاورزان آزمایشگر در شمال غنا، در کتاب فراسوی رهیافت کشاورزی، نخست، سلسله انتشارات روستا و توسعه، شماره56، وزارت جهاد کشاورزی 1383


22- نوروزی  -  عباس و الهه آل آقا -  دانش بومی مقوله ای نوین در پژوهش توسعه روستایی- مجله جهاد سال نوزدهم شماره 223-222، 1378


   23-    یوسفی، جلال- حاجی کوهی" مطالعه ای پیرامون ساختهای مختلف یک روستا" پایان نامه کارشناسی علوم اجتماعی، بخش برنامه ریزی و جامعه شناسی دانشگاه شیراز- اردیبهشت1372


24 - یوسفی، جلال- دانش بومی استفاده از بلوط در شهرستان ممسنی- پایان نامة دورة کارشناسی ارشد در رشتة  توسعه روستایی، زیر نظر مصطفی ازکیا – دانشگاه تهران1383


منابع  انگلیسی فصل اول


 


25- Agrawal. A, ( 1995)²Dismantling the Drivide Between Indigenous and scientific knowledge ²Development and change vol26.No3


26- Ahmed, M.M. 1994. Indigenous Knowledge for Sustainable Development in the Sudan. Khartoum, Sudan. Khartoum University Press.


27- Alan,R. Emery and Associates(1997) Guidelines for Environmental Assessments and Traditional Know-ledge. A Report from the Centre for Traditional Knowledge of the World Council of Indigenous People (draft) Ottawa.


28- Appleton, H., Jeans, A. 1991 "Technology from the People: Technology Transfer and Indigenous Knowledge". Science, Technology and Development. 9, Nos. 1 and 2.*


29- Burger, J. (1990) The Gaia Atlas of First Peoples: A Future for the Indigenous World, Penguin Books, Ringwood.


30- Gender and Culture,unesco,1995,p:134


31-Govind Kelkar and Dev Nathan (Eds.) 2003 , Article based on information from: “Patriarchy at Odds: Gender Relations in Forest Societies in Asia”


32- Rohana Ulluwishewa (1993) Indigenous Knowledge, National IK Resource Centres and Sustainable Development, Indigenous Knowledge and Development Monitor, 1(3), 11-13.


33- Smita Mishra,(2003)  Women's indigenous knowledge of forest management in Orissa (India)


http://www.gendermainstreamingasia.org/img/b1.PDF


 http://www.wrm.org.uy/bulletin/96/mangroveap@olympus.net34-


 http://www.wrm.org.uy/bulletin/96/mangroveap@olympus.net


 


35- Sri Lanka, Centre for Indigenous Knowledge University of Jayewardenapura1996, p. vii-viii.


36-Warren, D.M., Brokensha, D. and Slikkenveer, L.J., eds. (1992) Indigenous Knowledge Systems: The Cultural Dimensions of Development, Kegan Paul International, London.



[1] - مصاحبه با دکتر رزاقی کارشناس سازمان جنگلها  بهار 1382


[2] -context of Indegenous knowled


2 - Tala and sing


 3- Att


4- Rajaseharan B


 


5-  Mundy and Comptan


 


[7] -Koroma


[8]- Chambers


[9] - ILO (ILO Convention 169)


[10] - Alan R. Emery and Associates (1997)


[11] - Burger, J.


[12] - warren


[13]- Roling


 


[14]- Mundy &Ccamta


[15] -Lionberger and Gwin


[16] -Untrop


[17] - Brokensha ,warner  & warner


[18] - Sri Lanka Centre for Indigenous Knowledge, University of Sri Jayewardenapura


[19] Bebington


[20]- Evelyin


[21]- Generalist


[22]-Loues Greneir


[23]- Cumulative


[24]- Dynamic


[25]- Muchena   and Williams


2-Typology


[27]- Evelyn


2-Traditional Knowledge


3 -Altieri


[30] -Indegenous Knowledge


[31] -Rural Knowledge


[32] - humanity Knowledge


[33] - Rohana Ulluwishewa


[34] -Penan


[35] - Kedayan


[36] -Fernandez Baca


[37] Gaier


[38] - Hoscinz


[39] -Baster


[40] -Ashbay


[41] -Andersen


[42] -Davis.D.K


[43] - Smita Mishra


[44] -Center of  Gender Studies, Asian Development Technology Bangkok, Thailand


[45] - Patriarchy at Odds: Gender Relations in Forest Societies in Asia


[46] - Orissa


[47] -f.H.King


[48] -Mandy and Kampton


[49] -Feldman  and Welsh


[50] -Laotso


[51] - Long-term wisdom


[52] -Weak in predictive principles in distant areas


[53] -Models based on cycles


[54] - Based on phylogenetic relatioships


[55] - Hierarchical differentation


[56] - Non-hierarchical differentiation


[57] - Excludes the supernatural


[58] - Includes everything natural and supernatural


[59] - Abstract; to pass examinations


[60] - Teaching is didactic


[61] - Tested artificially in examinations


[62] -Tested in practical life situations


[63] -Millar


[64]- Formal Knowledge = Scientific Knowledge


 




نظرات 1 + ارسال نظر
anahita یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:22 ق.ظ

Shayed daneshe bomi 70 sal pish dizbad amroz be chesh neyad ,
vali nesel 50 sal gozeshte bishter mishe goft almi bode va amroze
besorete tejrobi in danesh kar bord pedakerde dar bein dizbadi ,
jaleb ine ke man feker nemikonem in danesh az bein bere.chera?
dizbadi ha dar zemene reften be bagh dar mesir rah,refight rah
mishen nakhoda ga ser sohbet be amraz derkhta va miveha ke
akseren tejrobiyat be digeri monteghl mishe in mesele vase man
omidvar konede bod dar gozeshte ,hala akseren mashin daren
afrad kamter ba ham berkhord mikonen baz in kami mayos konedes
in nezere mane.

in soal vase man pish omade dar tasavir pishin didem ke ash va nezri
amade mikonen . aya reshte va sebzi va hobat in ash az khode dizbad
ya az shar kharidari mishe.
on zaman mishe goft ke dizbad khod kefas ke in no ajnas ma sader konim be sharha.
movefegh bashid

چقدر اینکه نظر می دهید مرا خوشحال می کند.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد