دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

گل گاوزبان Borage؛ چایی در کوهستان دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- گل گاوزبان Borage یکی از گیاهان دارویی است که در کوهستان دیزباد بالای نیشابور یافت می شود.

به گزارش دیزباد وطن ماست، نام علمی Borage Offcinalis می باشد و در حال حاضر می توانید آن را در گوشه کنار دیزباد یافت کنید.

کلیات گیاه‌شناسی:

- گیاهی است علفی که ارتفاع آن تا 60 سانتی‌متر می‌رسد. ساقه آن شیاردار و خاردار می‌باشد. برگ‌های این گیاه ساده و پوشیده از تارهای خشن است، گل‌های آن به رنگ آبی و سفید، بنفش است.

ترکیبات شیمیایی:

گل گاوزبان و برگ‌های آن دارای لعاب فراوان بوده و دارای پتاسیم، کلسیم، منیزیم، اسید فسفریک می‌باشد.

خواص دارویی:

- حواس پنج‌گانه را تقویت می‌نماید.

- شکم را نرم و کیسه صفرا را باز می‌کند.

- سینه را نرم، و در التیام گلودرد مؤثر است.

ـ جوشانده آن با عسل جهت تنگی نفس تجویزمی شود.

ـ گل گاوزبان و برگ‌های آن تصفیه‌کننده خون است.

ـ آرام‌کننده اعصاب می‌باشد.

ـ سرماخوردگی را تا حدی برطرف می‌کند.

ـ برای ازبین‌بردن سرفه از دم‌کرده گل گاوزبان استفاده کنید.

ـدر رفع دربی اختیاری ادرار مفید می‌باشد.

ـ برای درمان برونشیت مؤثر است.


چای کوهی، St. johns Wort نام علمی Hypericum Perfratum ، گیاهی دیزبادی

«دیزباد وطن ماست»- چای کوهی،  St. johns Wort با نام علمی Hypericum Perfratum شناسایی می شود. 

این چای یکی از گیاهان دارویی است که در دیزباد به میزان قابل توجهی وجود دارد و توسط یگان حفاظت از آن محافظت می شود. 

کلیات گیاه‌شناسی:

چای کوهی به مقدار زیاد در دامنه کوه‌ها می‌روید. این گل‌ها کمی معطر و دارای بوی مخصوص می‌باشد.

ترکیبات شیمیایی: مهم‌ترین ماده شیمیایی هایپرین Hyperin و ماده قرمزی بنام هایپریسینHypericin  و دارای اسید نیکوتینیک نیز می‌باشد

خواص دارویی: 

ـ ضد درد خوبی بشمار می‌رود.

ـ برای کم‌خونی مفید است.

ـ درمان بی‌خوابی می‌باشد.

ـ در درمان سرماخوردگی مؤثر خواهد بود.


گل بنفشه Vialet Viola در دیزباد

«دیزباد وطن ماست»- گذشته از مطالب مطایبه آمیزی که در دوران کرونا در مورد روغن گل بنفشه گفته شد، گل بنفشه Vialet Viola  یکی از گیاهان دارویی در کوه های دیزباد است. در این نوشتار ویژگی های این گل را می خوانیم. 


گونه‌هایی از این گل به‌صورت وحشی در جنگل‌ها، صحراها و جویبارها می‌روید.

مقاومت بنفشه در سرما یکی از صفات بارزِ آن گیاه محسوب می‌شود.

خواص دارویی:

ـ برای نزله، زکام، سرفه، سرماخوردگی مصرف می‌شود.

ـ بوییدن گل تازه بنفشه خواب‌آور است.

ـ ریختن چند قطره از دم‌کرده بنفشه در بینی برای بازکردن راه تنفس و زکام بکار می‌رود.

ـ زیاده‌روی در خوردن بنفشه باعث ضعف و سنگینی معده می‌شود.


گزارش هواشناسی دیزباد در روزهای 29 و 30 فروردین 1401

«دیزباد وطن ماست»- بر اساس گزارش دریافت شده از ایستگاه سنجش بارندگی دیزباد، مجموع بارش باران در شب گذشته و بامداد امروز ( ۲۹ و ۳۰ فروردین ) ۳۰ میلیمتر بود.

به گزارش دیزباد وطن ماست، بارش در ارتفاعات به شکل برف بوده است و در حال حاضر کوه های قجغر و لوکه سفید پوش شده اند.

گفتنی است، بارش باران در زمان تنظیم خبر همچنان ادامه دارد و هوای دیزباد کاملا مه آلود است.


سه خاطره از محمد میرشاهی (استاد)

«دیزباد وطن ماست»- سه خاطره در بزرگداشت معلمان دیزباد بالا.، نوشته ای از محمد میرشاهی (استاد) است که آن را با هم می خوانیم.
1-  در سال 1349 که من دوران خدمت سربازیم را در لباس سپاهی ترویج در شهرستان نیشابور می گذراندم، شش ماه اول کارم را در اداره ترویج نیشابور به عنوان جایگزین افسر رابط انجام وظیفه می کردم. کارم سرکشی به سپاهیان ترویج مستقر در روستا ها بود، یا برای برگزاری کلاس  های آموزشی جهت روستاییان و یا امور دیگر. سپاهیان ما در بسیاری جاها بودند، از دهات تخت جلگه گرفته  تا سر ولایت و زبرخان. هر وقت به این روستا ها می رفتم بدون استثنا افرادی که با آنان تماس داشتم در اولین معرفی،  از من سئوال می کردند که آیا شما دیزبادی هستید ووقتی جواب مثبت من را می شنیدند دومین سئوالشان این بود که  فلانی یا فلانی ها را می شناسید و وقتی با اشاره سری و یا چرخش زبانی تایید می گرفتند، بدون تامل شروع می کردند به تعریف و تمجید که ایشان در این جا چند سالی معلم ما بوده اند و  اگر بچه های ما سوادی دارند و بعضی الان در شهر مشغول تحصیل هستند، بخشی از این موفقیت ما حصل زحمات ایشان است و ما تا عمر داریم ممنون و سپاسگزار ایشان خواهیم بود. از رفتار مودبانه و شخصیت آنان می گفتند و من، سربلند بادی به غبغب می انداختم و پرچم افتخار روستایم را در ذهنم برمی افراشتم  و بر خود می بالیدم که آری ما اینیم.
 راننده اداره که همیشه من را همراهی می کرد-  آقای نیکدوست- همواره به من می گفت " یک بار من را به دیزباد ببر تا ببینم این چه روستایی است که این همه معلم تربیت کرده و آن هم معلمانی که هر جا میرویم جز نام نیک از خود بیادگار نگذاشته اند". نمی دانید این همه سخنان مهرامیز،  در آن روزگاران، در روستا های دور و نزدیک نیشابور، آنچنان غرور و سروری در وجودم بر می انگیخت که وصف نا شدنی است. ماحصل زحمات صادقانه آن معلمان فرهیخته را من ناچیز درو می کردم، تنها به اعتبار هم ده دهیاری بودن، بدون این که کوچکترین سهمی در تلاش  های بی دریغ آنان داشته باشم و بنا بر این من از آن تاریخ  دینی بر گردن دارم، از آن مشعل بدستان خرد و روشنایی، بابت آنهمه احترامی که از نتیجه تلاش های بی دریغ آنان دریافت می کردم و انصاف این است که حد اقل با کلامی بی هزینه  آن را ادا کنم. پس اینک ،بعد از سالیان دور، به آن معلمان دیزبادی که در دیاری دیگر دست یاری به دستانی دیگررسانیده اند و قامت  آنان را با جامه فضیلت و دانش آراسته اند دست مریزاد می گویم و به مناسبت هفته و روز معلم خالصانه ترین تبریکاتم را تقدیم حضور والایشان می کنم.


2-  پس از شش ماه خدمت در اداره ترویج، بالاخره افسر رابط رسید و من برای ادامه خدمت سر بازیم راهی روستا- شهر درود شدم. بعد از مدت ها روزی به یک مجلس عروسی در باغشن دعوت شدم و همان گونه که می دانیم عده ای هنرمند  شادی آفرین که اصطلاحاٌ به آنان مطرب گفته می شود در این گونه مجالس هنر نمایی می کنند. توضیحاٌ عرض کنم که مطرب ها یکی از مفید ترین و باارزش ترین اقشار جامعه بوده و هستند و آنانی که کلمه مطرب را با تحقیر و تخفیف بیان می کنند باید بدانند که با ناصر خسرو قبادیانی طرف هستند که گفت:
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی              یکی نیز بگرفت خنیاگری را
تو بر پایی آن جا که مطرب نشیند          سزد گر ببری زبان جری را
البته امروزه الفاظ و واژه های جدیدی برای مطرب به کار گرفته می شود همچون هنرمند و موزیسین ودی جی و غیره که خیلی هم خوب است.
بگذریم، در آن مجلس عروسی، جوانی از گروه هنرمندان وسط گود آمد و شروع کرد به خواندن یک ترانه ریتمیک محلی بسیار زیبا با همراهی تنبک همکارش . او با استادی تمام، آغاز به خواندن ترانه ای کرد که در آن از تمام روستا های زبرخان و حتی دور تر هم یاد می شد و تک تک روستا ها را با مشخصه بر جسته ای که در آن روستا وجود داشت را معرفی می کرد. ترانه بی رو دروایسی بود و صریح. اگر روستایی مثلاٌ در بعضی عادات بد اجتماعی شهره بود این شاخصه در این ترانه  عریان بیان می شد. یا اگر فلان روستایی به خشونت طلبی مشهور بود بی تعارف گفته می شد. من متاسفانه جای دیگری این آهنگ را نشنیده ام و یکی دو بار هم تلاش مختصری کردم تا این ترانه را از طریق یکی دو همکار نیشابوریم پیدا کنم که موفق نشدم. لذا لطفاٌ اگر کسی این شعر و ترانه زیبا را می شناسد و می داند در همین گروه پست کند و یا منت بر من بگذارد و برایم بفرستد. باز هم از داستان دور شدم. بلی، تک تک روستا ها از اردوغش گرفته تا سقاباد و عصمت آباد و قدمگاه و خرو  ... در این شعر و آهنگ با مهمترین وجه ممیزه آنان معرفی می شد و من منتظر که کی از دیزباد یاد خواهد شد و بالاخره شد. معرفی دیزباد تقریباٌ با این مضمون بود" دیزباد که پشت کوهه، مردمانش همه با سوادند و جوانانش همه معلم" البته ریتمیک و زیبا، نه به این خنکی که من این جا یاد کردم. وای بعد از شنیدن آن توصیفات بی تعارف در باره دیگر روستا ها که بعضاٌ ناخوش آیند هم بودند توصیفی به این زیبایی از دیزباد مرا به عرش اعلا رساند و تاجی از افتخار بر سرم نهاد. ببینید حضور معلمان دیزبادی در روستا های اطراف، در آن روزگاران چقدر باید پر رنگ ، مطرح و تاثیر گذار بوده باشد تا ترانه سرای محلی، آن را به عنوان شاخصه فاخره روستای من در شعر خود بگنجاند. او نه از رودخانه پر آب دیزباد یادی کرد و نه ازسیب و آلوی ممتاز آن، او انگشت فراست خود را صادقانه متوجه وجه برجسته ای کرده بود به نام معلم دیزبادی، و این به غایت با ارزش بود. آری من از آن شب  که در روستای باغشن، هنرمندی بزرگوار مرا به پاس خدمات بی دریغ و شایسته معلمین دیارم سرفراز گردانید و به عالمی از سرخوشی کشانید، خود را به این پیام آوران حکمت  و معرفت مدیون می دانم و لذا این لحظه را غنیمت می شمارم تا دین خود را با کلامی بی هزینه  ولی خالصانه به معلمین دیارم ادا نمایم و اینک به مناسبت روز و هفته معلم خالصانه ترین تبریکاتم را نثار وجود والایشان می کنم.
3-سال ها پیش  قصد داشتم با قطار از مشهد به تهران مراجعت کنم. هنوز مادر عزیزم در قید حیات بود و توش و توانی داشت برای نثار محبت های پر زحمت و بی  دریغش، مثل همیشه. به هر روی، به هنگام رفتن، مادرم یک کارتن سیب عباسی را که خودمان نداشتیم ولی چون می دانست که من این نوع سیب را دوست دارم، از جایی تهیه دیده و در کارتنی محکم طناب پیچ کرده بود و مصر بود که آن را با خودم به تهران ببرم و لذا من یا یک ساک سفری و یک کارتن سیب که بسیار هم معطر بود راهی ایستگاه قطار شدم. آن روز یا دستگاه اسکن ایستگاه خراب بود و یا اساساٌ نداشت. در گیت ورود به سالن ایستگاه، افسری با دو سرباز وظیفه ایستاده بودند و مسافران را زیر نظر داشتند. افسر از من پرسید دراین کارتن چی داری و وقتی پاسخ دادم سیب. با تعجب پرسید سیب به تهران می بری؟ و بدون این که منتظر پاسخ من شود به سرباز دستور داد این کارتن را به اتاق پشتی ببر تا مورد بازرسی دقیق قرار گیرد. من مطیع  کارتن را به سرباز تحویل دادم و او سریع  به طرف اتاق پشتی روان شد و من و افسر به دنبال او. گفتم جناب سروان من هم می دانم که سیب چیز خیلی با ارزشی نیست که به تهران ببرم ولی چون مادرم اصرار کرد که این سیب که محصول روستای خودمان هست را باید حتماٌ ببری، من هم اطاعت کردم و آوردم. افسر پرسید کدام روستا؟ و وقتی پاسخ شنید  دیزباد، گفت" دیزباد بالا"؟  گفتم بلی. گفت فامیلتان هم...، انگار درست نمی دانست. گفتم میرشاهی. گفت آره آره. میدانید که معلم کلاس اول تا چهارم من در نیشابوریک آقای میرشاهی بود که چقدر  هم معلم خوب و آقایی بود و کلی تعریف و تحسین دیگر، ولی متاسفانه اسم کوچکش را نمی دانست تا من بتوانم او را شناسایی کنم. هنوز محاوره ما تمام نشده بود که ما هم به اتاق رسیدیم و سرباز بیچاره در فکر این بود که این گره های محکم را چگونه باز کند که جناب سروان داد زد " سرباز کارتن را باز نکن" و دستور داد کارتن را تا سالن برای من حمل کند که این چنین شد، و سرباز حیرت زده که چی شد؟. بخدا نمی دانید در این مواقع چه احساسی به آدم دست می دهد. در آن لحظه دوست داشتم آن معلم شریف دیزبادی که به این افسر شریف درس شرافت داده بود را دقیقاٌ می شناختم، پیدایش می کردم و بر دستانش بوسه می زدم که مرا اینقدر سرافراز و سربلند کرد و ضمناٌ باعث شد تا گرفتار باز و بسته کردن آن کارتن کذایی نشوم. من از آن زمان نیز به این معلم عزیز دیزبادی مدیون مانده ام، بدون این که دقیقاٌ بدانم کیست و لذا من فرض را بر این می گیرم که  تمام معلمین روستای من آموزگار این افسر بزرگوار بوده اند و من این لحظه را غنیمت می شمارم تا دین خود را با کلامی الکن به این افسران میدان نبرد نورعلیه ظلمت، یعنی معلمین دیارم ادا نمایم و لذا  به مناسبت روز و هفته معلم خالصانه ترین تبریکاتم را تقدیم حضورشان می کنم.

محمد میرشاهی( استاد)
تهران- اردیبهشت 1401