امام رضا(ع) در مهاجرتشان از دیزباد عبور کرده اند

سایت «زمزمه رضوی» در مقاله ای از رضا نقدی(کارشناس تاریخ) بسیار مبسوط به مهاجرت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) پرداخته و مسیر عبور آن حضرت را در مهاجرتشان از نیشابور به توس، دیزباد دانسته است.

دیزباد - Dizbad

این مقاله به تمامی ارادتمندان آقا امام رضا (ع) تقدیم می شود:

امام رضا علیه السلام بعد از حرکت ازرباط سعد مستقیم  ازشاهراه نیشابور به مرو که شامل دیزباد (قصر الریح) وسپس رباط خاکستری (رماده) وبعد از آن سنگ بست و رباط چاهه و مزدوران ورباط ماهی و رباط آب گینه و سرخس  بوده به مرو نرفت ؛ بلکه راهش را از نزدیکی دیزباد از راه دهسرخ به طرف طوس کج کرده است وهنگامی که وارد دهسرخ شده ظهر بوده و در آنجا وضو گرفته و نماز خوانده است.


 خوشبختانه منابع قرون اولیه هجری به مسیر جاده دهسرخ از نیشابور به طوس اشاره کرده اند که به قرار ذیل است.

درکتاب البلدان (تألیف 278ق) از جاده نیشابور به مرو تعبیر به شاهراه وجاده اعظم شده که تا سرخس شش منزل بوده که اول منزل آن بعد از نیشابور دیزباد(قصرالریح) بوده است پس از آن به خاکسار (رماده) وسپس به مزدوران وسرخس و مرو می رفته است.[25]

 از این جاده چند راه به طوس می رفته که یکی از آنهاراه دهسرخ بوده است. قدیمترین جغرافی نویس ابن خرداد به درکتابش (تألیف 250ق) درذکر مسافت نیشابور به طوس می نویسد « سپس تا بغیس چهارفرسخ از آنجا تاحمراء شش فرسخ و ازحمراء تا مثقّب از راه طوس پنج فرسخ راه است واز آنجا تا نوقان پنج فرسخ ، از نوقان تا مزدوران شش فرسخ».[26] 



پس از او نویسنده کتاب الخراج (266ق) نیز دقیقاً مطالب ابن خردادبه را تکرار کرده است .(قدامه، 1370:41) کتاب الاعلاق النفسیه (تألیف 290 ق) نیز گزارش مفصلتری از راه دهسرخ ووجه تسمیه آن ارایه می کند ، او می نویسد : «فاصله بین نیشابور و فغیس 5 فرسخ است  و از فغیس تا حمراء پنج فرسخ است. و حمراءنام گذاری شده و به آن دژ سرخ نیز می گویند . راه حمراء به بَردَع می رسد که به آن المُثقَّب هم می گفته اند.و از بردع به شهر طوس می رود .البته بین گزارش ابن خردادبه وقدامه با ابن رسته در مورد مسافت بغیس تا حمرا یک فرسخ اختلاف مشاهده می شود . در کتاب احسن التقاسیم مقدسی (تألیف 375 ق). نیز اشاره به همین مسیر شده ولی از المثقب یا بردع نامی برده نشده است. و مسافت ده سرخ تا مشهد را یک مرحله ذکر شده است.[27]، که با سخن مورخان قبلی که مسافت ده سرخ تا بردع را پنج فرسخ و از آنجا تا نوقان را پنج فرسخ یادآور شده اند پنج فرسخ مشاهده می شود . موید ثابتی مثقب و بردع را سنگ بست نام برده.[28] و لسترنج دهکده سناباد را نام می برد و احتمال می دهد که به جهت روزنه هایی که درحرم وجود داشته مثقب بر آن قریه اطلاق شده است و متذکر شده ممکن است علت دیگری نیز داشته باشد.[29] به نظر می رسد هر دو نظر مذکور اشتباه باشد ، زیرا سنگ بست در مسیر شاهراه نیشابور به مرو قرار داشته و جغرافی نویسان قرون اولیه هجری راه آن را مشخص کرده اند که بعد از دیزباد رباط خاکستری و بعد رباط چاهه بوده است . دوماً با وجود شاهراه نیشابور به مرو لزومی نداشته که جغرافی نویسان از شاخه فرعی این راه یعنی حمراء که به سنگ بست که به زعم محققان مذکور مثقب بوده ، صحبت کنند . محققان دیگری نیز بر اساس زیستگاهی مربوط به صدر الاسلام در کنار دره عارفی قرار دارد مثقب یا بردع را آنجا تصور کرده اند .(بختیاری شهری ، 1381:186). در جواب باید گفت اگر چه یکی از راههای دهسرخ از طریق بزوشک به دره عارفی و سپس نوغان می رفته است . ولی با گزارش مسافتهاکه جغرافی نویسهای قرون اولیه هجری داده اند این منطقه ممکن است مثقب یا بردع نباشد ، زیرا مقدسی که خود به نوغان و مشهد آمده است گزارش می دهد که از حمراء تا نوغان یک مرحله یعنی حدود 36 کیلو متر می باشد . و به احتمال زیاد هم خودش از همین راه به مشهد آمده است. و احتمال خطای او کم است و از بردع یا مثقب هم نامی نمی برد . و علاوه بر این بامحاسبه ایی که هم اکنون از حمراء تا دروازه نوغان - که اکنون قسمتی ازشهر مشهد است و در شرق حرم مطهر قرار دارد - بشود همان یک مرحله که مقدسی و یا شش فرسخی که قدامه و ابن خردادبه کرده اند ، بیشتر نمی شود . لذا باید به دنبال مثقَب در جای دیگری گشت . حدس نگارنده این است که بزوشک و یا عارفی جاده قدیم دو تا می شده است  یکی همان راهی است که از عارفی به نوغان می رفته و راه دیگر به روستای بالاتر می رفته و از تبه ماهورها از منطقه مایان و دره زقی (ازغد و اردمه (احتمالاً بردعه) به سناباد و بعد به نوغان می رسیده است. لذا مثقب باید جایی پشت کوههای شهرک طالقانی و اردمه باشد ، مگر نه اینکه نام دیگر مثقب بردعه بوده که ممکن است به اردمه تبدیل شده باشد . همانجایی که سنگتراشان طوس دیگهای سنگی می سازند و برای استخراج این سنگ نرم تمام کوه را سوراخ سوراخ کرده اند . و به همین مناسبت هم این منطقه مثقب نامیده شده است . زیرا واژه مثقب به معنی سوراخ شده و حفر شده است. علاوه بر تمام اینها شیخ صدوق هنگامی که مهاجرت امام را از دهسرخ بیان می کند ، بلافاصله می آورد که « و چون به سناباد وارد شد، تکیه به کوهی -که امروز از آن دیگ سنگی می سازند- کرده و می گفت: خداوندااین کوه را آن طور قرار ده که از آن نفع برند ، و برکت ده آنچه در آن می فهمند و آنجه در آن می نهند و آنچه از آن می سازند.سپس دستورداد که برای حضرت ازسنگ آن کوه چند دیگ ساختند، می فرمود: در ظرف دیگر برای من چیز نپزند، مگر درهمین ظرفهای سنگی وحضرت بسیار کم خوراک بود و چیزهای ساده می خورد و از این رو مردم به سوی حضرت هدایت یافته و برکت دعای حضرت در آن کوه ظاهر شد. آنگاه به خانه حمید بن قحطبه وارد شد و به بقعه ای که قبر هارون در آنجا بود رفت و با دست مبارکش برکنار قبرهارون خطی کشید و فرمود: این مکان محل قبر من است و در اینجا دفن خواهم شد... الخ».[30]

لازم به ذکر است ساختن دیگ سنگی سابقه ای طولانی درنوغان دارد و به قبل ازاسلام می رسد چنانکه سبح طوس شهره بوده است . در این باره ثعالبی می نویسد:« سنگ شبه تنها در طوس باشد و ویژه آنجاستو از طوس به جاهای دیگر برند . از این سنگ سیاه دیگ وتابه و آتشدان و چیزهای دیگری که از شیشه ساخته شود، مانند کاسه وکوزه درست کنند سید ابوجعفر موسوی طوسی بارها می گفت : خداوند ، همانگونه که آهن را بر داود نرم کرده بود سنگ را برما گردانید».[31] از همین گفته ابن بابویه که امام « و چون به سناباد رسید وارد شد تکیه به کوه کرده» استنتاج می شود که امام بعد ازحمراء وارد سناباد که احتمالاً نام دیگر بردع و مثقب ، بوده شده است.زیرا احتمال نگارنده اینست که وجه تسمیه سناباد شاید سنگ آباد بوده است وبعد با حذف گاف سناباد شده است. همانند سنگ بست که گاهی آن را سن بست نیز گفته اند. ظاهراً نوغان دراین زمان چنان آباد بوده است که کاخ حمید بن قحطبه درنزدیکی آن بوده وزمانی که هارون الرشید نیز به خراسان آمد .نیز از همین راه سناباد آمده ودر آنجا فوت کرده است . وبعد که سرداران عباسی امام را به مرو برده اند . وگرنه راه نزدیکتر به مرو ازشاهراه نیشابور به مرو و همچنین نزدیکتر بود. لذا این هم دلیل دیگری می شودبر اینکه امام رضاعلیه السلام به سناباد و به قصر حمید بن قعطبه آمده است. 


به هر حال تا دوره صفوی راه مهم نیشابور به مشهد ازدهسرخ عبور می کرده است ولی از این دوره این راه اعتبار خود را از دست داده وکاروانیان مسیرشان را از شریف آباد در نزدیکی دهسرخ قرار داده اند وچون دهسرخ از دیدرس خارج شده و در سفرنامه ها کمتر نامی از آن برده شده است و بیشتر به راه شریف آباد و روستاهای مسیر آن توجه شده است . اعتماد السطنه که خود چند بار این مسیر را طی کرده است چنین می نویسد: «یکی از راههاوجاده های نیشابور راه زمستانی مشهد است که از نیشابور چهار فرسخ ونیم است تا فخر داود و از آنجا سه فرسخ است تا شریف آباد پنج فرسخ ونیم است تا مشهد ، اما باید دانست که راه زمستانی سابق مشهد از بغشین و قریه الحمره عبور می کرده چنانکه مقدسی بدان تصریح کرده و بعیشین قریه ایست بلوک زیرخان قدری مایل به طرف مشرقی قدمگاه از بعیشین راهی است که از رودخانه سروان می گذشته و در زمان قدیم پلی در آنجا بوده که حالا آثار آن باقی است بعد از فخر داود گذشته به قریه الحمره می رسیده اند و قریه الحمره دوسرخ حالیه است که فاصله آن تاشریف آباد بیش از یک میدان نیست سابقاً از این قریه به مشهد می رفته و راه مثل زمان حال بوده ».[32]شیندلر نیز راه نیشابور از طریق شریف آباد را اینچنین ترسیم می کند که از نیشابور تاقدمگاه شانزده میل و روستاهای مسیر را ذکر می کند و از دررود راهی کوهستانیبه به مشهد می رود سپس راه دیگر از قدمگاه تا شریف آباد را نه میل ونیم ثبت می  کند که در مسیر آن روستاهای فخر داود، حاجی آباد، حاجی قاسم، طبس، موشان، دهنه، علی کوری، است که از میان علی کوری و فخر داود راه از رودخانه سروان می گذرد که درسمت جنوب آن دیزباد است و در سمت شمال بیوژن قرار دارد. دومیل پیش از رسیدن به شریف آباد راه تربیت حیدریه است و سپس شریف آباد است که از آنجا به کلنبه می رود که چهار میل است و از بناهای عباسی میرزاست و راه سختی وکتل سختی دارد و سپهسالار خرج بسیاری برای آن کرده بعد از آن به تپه سلام و از آنجا به طرق و سپس به مشهد ختم می شده است.[33] مورخ بعدی حکیم الممالک است که در سال 282 ق از این مسیرعبور کرده است و در سفرنامه خود می نویسد: «یک فرسنگ از پیوه ژن گذشته، دهی است موسوم به ده سرخ که در روی تپه واقع وخانهای دهقانی او را دو مرتبه وسه مرتبه بر روی یکدیگر ساخته اند به نحوی که از دور کمال شکوه ونمایندگی دارد و در دامنه این قریه چمن و بیدستان واصطرخ آبی در نهایت باصفاو روح است.این قریه نیز متعلق به دربان باشی است».[34] 


ناصر الدین شاه نیز درسفرنامه اش درسال 1300 ق می  نویسد :« ازاینجا   ]   ازراه پیوه ژن- شریف آباد  [   د راه به دیزباد دارد یکی راه سرخه ده است که از طرف دست راست روی تپه واقع است ودر سفر اول هیجده سال قبل که به مشهد مقدس رفتیم از راه سرخ ده عبور کرده شریف آباد رفتیم امابلد امروز راه را میانبر کرد از توی دره آمدیم وسرخ ده را ندیدیم ، همه جا ازتوی دره راندیم تا رسیدم به مزرعه قلعه نو ، قلعه نو جزو سرخ ده است ، اینجاها خاکش تماماً سرخست مثل گل ارمنی و ازاین جهت این مزرعه را سرخه ده می گویند .در سفر هجده سال قبل سرخه ده دست حاجی مصطفی قلی بیک بود ، امروز پرسیدیم عرض کردند حاجی مصطفی قلی بیک خودش فوت شده وسرخه ده حالا دست پسر اوست تمام این صحرا سنگ گوارش دارد وسنگهای خوب مختلف الالوان زیاد است.[35]توجه زیاد و  تعمیر مداوم را شریف آباد وکاروانسرای آن باعث شدکه راه دهسرخ کاملاً ازرونق بیفتد . همچنانکه گفته آمد برای این راه سپهسالار خرج بسیار کرد و نیز بنا به تصریح اعتماد السطلنه میراز محمد حسین عضد الملک متولی آستانه به مباشرت مصطفی قلی بیک دربان باشی درسال 1278 ق صورت انجام پذیرفته بود.(اعتماد السلطنه ، به هر حال راهی که از نیشابور به ده سرخ می رفته ، دقیقاً از روی تپه ای درجنوب روستامستقیماً به طرف چشمه وتخت امام می رسیده ، از اینجا ازمحلی به نام کوچ کمر و از گردنه ایی به محل امامزاده عبدالعزیز درری تپه می رود و از آنجا درمیان تپه ماهورها به روستای بزوشک می رود .آثارجاده قدیمی که در میان اهالی به جاده شهر معروف می باشددراین محل به خوبی نمایان است ودر بعضی ازجاهها تپه ها  را با وسایل آن زمان بریده و صاف کرده اند .در مسیر این دو روستا رباط علاقه بند شامل یک محوطه وکاروانسرا وحوض انباری وجود دارد ک بر روی خرابه های ابنیه قدیمتر بنا شده است .از اینجا با طی حدود 3کیلومتر به روستای عارفی می رسیم که درکنار این روستا بقایای زیستگاهی وسیع موسوم به لاخ انجیر مربوط به صدر اسلام تا دوره سلجوقی قرار دارد . از اینجا دو راه وجود دارد یکی از طریق روستای بالندر به منطقه اردمه و دره مایان و زقی می رود و راه دیگر از راه کلاته فاضل به طرق منتهی می شود.راه کلاته فاضل را در دل صخره ها تراشیده اند که مردم آن را کلاته فاضل می گویند . در همین جا ذکر این نکته ضروریست که کسانی که ده سرخ را قدمگاه تصور کرده اند اگر کمی دقت به همین مسافتهایی که جغرافی نویسان قرون اول هجری نوشته اند ، داشتند؛ متوجه می شدند که بغیس یا فغیس همان باغشن کنونی می باشد و وقتی که جغرافیانویس آن زمان می گوید از نیشابور تا بغیش شش فرسخ است و از فغیس تا حمراء نیز 6فرسخ است . با خود حساب نمی کند که حمراء 12فرسخ از نیشابور فاصله دارد .در صورتی که قدمگاه درحدود یک فرسخ جلوتر از بغیس ( باغشن) از نیشابور قرار دارد.بدین معنی که مسافران از نیشابور ابتدا وارد قدمگاه می شوند و بعد از 6کیلومتر به باغشن و سپس 30 کیلومتر باید می رفتند تا به دهسرخ می رسیدند .


بعد مهاجرت امام به سال 200 ق از دهسرخ - 16 سال بعد- یعنی به سال 216 ق واقعه دیگر در آنجا رخ می دهد . این اثیر می نویسد که مأمون ، عبدالله بن طاهر را به فرمانروایی خراسان برگماشت وعبدالله رو به راه این سامان نهاد، انگیزه این کارچنین بود که چون طلحه برادر عبدالله بمرد ، علی بن طاهر جانشین برادرش عبدالله به فرمانروایی خراسان برگمارده شد ؛ در آن هنگام عبدالله در دینور برای جنگ با بابک سپاه می آراست که ناگاه خوارج خراسان مردم روستای حمرای نیشابور را بی دریغ از دم تیغ گذراندند ، گزارش این کشتار به مأمون رسید و اوعبدالله طاهر را فرمود تا روی سوی خراسان آرد و او نیز راه خراسان در پیش گرفت ...».[36]بعد از این همان متن عیون اخبار الرضا است که اشاره می کند که در اواخر قرن چهارم دهسرخ رونق داشته آنجا که می گوید چشمه ای با معجزه امام در دهسرخ جاری شد « هنوز تا زمان ما باقی است». ابوالفضل بیهقی نیز در کتابش از دهسرخ بدین صورت یاد می  کند « و  ] امیر مسعود غزنوی از نیشابور[ حرکت کرد بر جانب طوس روز شنبه دو روز مانده بود  ازجمادی الاخری دهم نوروز ] سال 431 ق[ به راه دهسرخ و به صحرا فرود آمد بر سر راههای سرخس ونسا و باورد و استوا ونیشابور».[37] علاوه بر اینها باستان شناسان دهسرخ کنونی را برآورده بر روی دهسرخ قدیمی ذکر می کند و از مکانی معروف به قلعه کوچ در بلندترین نقطه روستا نام می برند که مشرف به روستا بوده و سفالینه های مکشوفه از این مکان را مربوط به صدر اسلام می دانند .[38]وجود این قلعه تأییدی بر گفته این رسته است که دهسرخ را نیز دژسرخ نوشته است.[39]لازم به ذکر است تاچندی پیش نیز بقایای کاروانسرایی آجری در خارج از روستا وجود داشته که به دنبال فعالیت کشاورزی به کلی منهدم وتسطح شده است .[40] اما در پایان نگاهی به دهسرخ حالیه می اندازیم ، این روستااکنون جز بخش احمد آباد شهرستان مشهد می باشد که تا مرکز بخش ملک آباد 16 کیلومتر فاصله دارد.اده آسفالته روستا از شاهراه غرب و جنوب کشور از محل آزاد راه باغچه و از کنار مرکز بخش - ملک آباد- جدا می شود.جمعیت این روستا طبق آمار سال 1375 شمس 167 خانوار می باشد.[41] و شغل عمده مردم باغداری ، کشاورزی و دامداری است.


دهسرخ به جهت واقع شدن در دره ای سبز وخرم وساختار وشکل آن که مصالح خانه ها ازخاک سرخ منطقه ساخته شده از نقاط خوش آب وهوا و از زیباترین روستاههای خراسان رضوی است از جذابیت های تاریخی آن وجود چشمه آب گوارای امام رضا علیه السلام وتخت امام رضا علیه السلام در وسط روستا ونیز امام زاده عبدالعزیز درروی تپه و در مسیر قدیمی دهسرخ به مشهد می باشد علاوه بر اینها وجود قدیمی شهر و قلعه کوچ کمر ونیز کاروانسرای شریف آباد مربوط به دوران قاجاریه در دو کیلومتری آن ؛ دهسرخ را مکانی جذاب برای مشتقان آرامش کرده است .


منابع و مآخذ


1- شناسنامه آبادیهای کشور ، استان خراسان ، شهرستان مشهد (سرشماری نفوس و مسکن 1375) مرکز آمار ایران :1376).


2- ابن اثیر ، عزالدین (1381) تاریخ کامل ، برگردان حمید رضا آژیر ، اساطیر : تهران.


3- ابن بابویه (شیخ صدوق) ،(1373) ، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ترجمه علی اکبر غفاری ومحمد رضا مستفید ، صدوق : تهران.


4- ابن خرداد به (1371) مسالک و ممالک ، ترجمه سعید خاکرند ، موسسه مطالعات و انتشارات تاریخی میراث ملل : تهران.


5- ابن رسته (13802) الاعلاق النفیسه ، ترجمه وتعلیق حسین قره چانلو، امیر کبیر: تهران.


6- ابن بطوطه (1370) ، سفرنامه آگاه ، تهران.


7- اعتماد السطنه ، محمد حسنخان ، (1363) ، مطلع الشمس ، به کوشش تیمور برهان لیمو دهی ، فرهنگسرا:تهران.


8- امام محمد کاظم (1348) ، تاریخ طوس یا یک فصل ازجغرافیای تاریخی خراسان ، کتابخانه ملی ملک : تهران.


9- بختیاری شهری ، محمود ،(1378) ،« پژوهشی پیرامون راههای باستانی نیشابور و توس »، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، سال هفدهم ، شماره 2و3.


10- بیهقی ، ابوالفضل ، (1356) ، تاریخ بیهقی ، تصحیح علی اکبر فیاض ، دانشگاه فردوس : مشهد.


11- ترکمان ، اسکندر بیک ، (1382)، تاریخ عالم آرای عباسی ، به کوشش ایرج افشار ، امیر کبیر ، تهران.


12- حکیم الممالک ، علینقی ، (1356) ، روزنامه سفرخراسان ، به کوشش ایرج افشار ، ایران زمین: تهران.


13- حموی ، یاقوت (1965م) ، معجم البلدان ، منشورات مکتبه الاسدی : طهران.


14- دانش دوست ، یعقوب (1380 ) ،« باغ مزار » ، وقف میراث جاویدان ، سال نهم.


15- درودی ، میرزا حسین بن عبدالکریم (1382) ، کتابچه نیشابور ، به کوشش رسول جعفریان ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی : مشهد .


16- سمرقندی ، دولتشاه ، (1338) ، تذکره  الشعراء به همت محمد رمضانی ، کلاله خاور : تهران .


17- شیندلر ، هوتوم (1356) سه سفرنامه ، به اهتمام قدرت الله روشنی زعفران لو ، تون : تهران.


18- صابر مقدم ، فرامرز ، (1383) ، تجلی امام رضا درمیراث فرهنگی ، معاونت معرفی و آموزش میراث فرهنگی : تهران .


19- قدامه بن جعفر (1370) ، کتاب الخراج ، تصحیح حسین قره چانلو ، البرز : تهران.


20- کرزن  لرد (1382( ، ایران و قضیه ایران ، علمی و فرهنگی : تهران.


21- گرایلی ، فریدون ، (1374) ، نیشابور شهر فیروزه ، خاوران ، بی جا.


22- گمنام (1318) ، مجمل التواریخ والقصص ،تصحیح محمد تقی بهار ، کلاله خاور : تهران.


23- لسترنج ، گای ، (1364) ، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی ، ترتجمه محمد عرفان ، علمی و فرهنگی :تهران.


24- مقدسی ، ابو عبدالله بن احمد ، (1361) ، احسن التفاسیم فی معرفه الاقالیم ، ترجمه علی نقی منزوی ، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران : تهران،.


25- منور ، محمد (1371) ، اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید ، مقدمه ، تصحیح وتعلیقات : دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، آگاه: تهران .


26- مولوی عبدالحمید (1354) ، آثار باستانی خراسان ، انجمن  آثار ملی : مشهد .


27- ناصر الدین شاه ، (1361) ، سفرنامه خراسان ، به خط میرزا محمد رضا کلهر ، بنیاد موقوفات افشار تهران.




[1] - ابن بطوطه ، 1370:2/254.


[2] - کرزن، 1382: 1/348.


[3] 0صدوق ، 1373:2/302.


[4] - ناصرالدین شاه ،1363:185.


[5] - یاقوت حموی ، 1975: 3/72.


[6] - اعتماد السلطنه ،1363:3/818.


[7] - همو، 3/809.


[8] - گرایلی ، 1374:347.


[9] - همو ، 51.


[10] - صدوق ، 2/302.


[11] - گرایلی ،51.


[12] - حافظ ابرو، 1370:37.


[13] - مولوی ، 1354:319.


[14] - محمد بن منور ، 1371: 2/731.


[15] - در رودی :1382:91.


[16] -ترکمان ، 1384:2/1110.


[17] - مولوی ،320.


[18] - مجمل التواریخ:63.


[19] - دانش دوست ، 1380:60.


[20] -حکیم الممالک :1356: 959؛ اعتماد السطلنه ،: 3/821.


[21] - مولوی ،321.


[22] - صدوق ، 2/511.


[23] - امام ، 1348، :479به نقل از ادیب المعی.


[24] - حاکم 1375: 221.


[25] - ابن واضع یعقوبی ، 54:2536.


[26] - ابن خرداد به ، 1371: 26.


[27] - مقدسی ، 1361: 2/515.


[28] - مؤید ثابتی ،      : ).


[29] - لسترنج ، 2364:414.


[30] - صدوق ، 2/303.


[31] - ثعالبی ، 1376:366.


[32] - اعتماد السلطنه ، 3/858.


[33] -شیندلر ، 1356، 200.


[34] - حکیم الممالک ، 3-172.


[35] -  ناصر الدین شاه ، 1361:99-198.


[36] - ابن اثیر : 9/3949.


[37] - بیهقی ، 1356:816.


[38] - بختیاری :175؛ صابر مقدم ، 26.


[39] - ابن رسته : 201.


[40] - بختیاری ،175.


[41] - شناسنامه آبادیها...، 6.