امام نقی (ع)
معروف است «حمید مقرب» یکی دیگر از این شهدای عصر عاشورای سال 1362 دقایقی پیش از شهادتش این کلمات را تحریر نموده است:
«خدایا! هیاهوی بهشت را می بینم، چه غوغایی است! حسین علیه السلام به پیشواز یارانش آمده چه صحنه ای، چه شکوهی!... خدایا به محمد بگو پیروانش حماسه آفریدند، به علی (ع) بگو شیعیانش قیامت به پا کردند، به حسین (ع) بگو، خونش در رگها همچنان می جوشد، بگو از آن خون ها سرو روئید، ظالمان سروها را بریدند، اما باز سروها روئیدن گرفتند.»
روز سه شنبه هفتم محرم از طرف ابن زیاد به عمر بن سعد مأموریت داده شد که بایستی حسین از من اطاعت کند و الا میان او و آب مانع شو. من آب را بر یهود و نصارا حلال کردم و بر حسین و اهل او حرام نمودم. عمر سعد طبق دستور ابن زیاد، عمرو بن حجّاج با پانصد نفر را بر آب مأمور کرد که نگذارند امام حسین و کسانش از آب استفاده نمایند.
1. در این روز عبیداللّه بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من میفرستند.
2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیهالسلام عرض كرد: یابن رسول اللّه! در این نزدیكی طائفه ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میكنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مینمایم... .
در این هنگام مردی از بنی اسد كه او را "عبداللّه بن بشیر" مینامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت میكنم و سپس رجزی حماسی خواند:پ
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّی شـجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
"حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمنده ای] شجاع، دلاور و جنگ اورم، گویا همانند شیر بیشه ام."
سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیهالسلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیهالسلام نداشتند. هنگامی كه یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ"1
1- بحارالانوار، ج44، ص386.
در جریان معروف مرحوم آية الله حاج ميرزا هاشم خراسانی و نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها نقل شده است که بعد از نبش قبر:
«بدن مطهر را دیدند که در پارچۀ سیاهی کفن شده و یک زنجیر کوچکی هم به گردن آن بانو بود، آن سید از شدت گریه غش می کند چون او را به هوش می آورند، قضیه زنجیر را به مردم می گوید و می فرماید: ببینید ظلم بنی امیه را! صدای ضجه و ناله از مردم بلند می شود»[1]
این مطلب هیچ بعدی نداری زیرا:
اولا حضرت امام زمان علیه السلام می فرماید که اهل حرم سیدالشهدا علیه السلام در غل و زنجیر بوده اند: و صفدوا فی الحدید.
ثانیا برای اینکه اسباب و وسایل ظلم باقی باشد، حضرت رقیه سلام الله علیها را با همان حالت اسارت دفن کرده اند. چنانکه حجر بن عدی وصیت کرده بود که زنجیر آهنی از من برندارید و خون از تنم نشوئید زیرا می خواهم در روز قیامت معاویه را با همین حال ملاقات کنم و احقاق حق خود کنم. از روایات ما هم بر می آید که اهل البیت با همان حالت مظلومیت خود در صحنه محشر خواهند آمد.
لذا حضرت رقیه سلام الله علیها با همان زنجیر های اسارت به خاک سپرده شد و چقدر جانسوز و مظلومانه است.
بی جهت نیست که شاعر از زیان حضرت زینب سلام الله علیها سروده است:
شویمش بغض گلوگیر اگر بـــگذارد وقت غسلش غل و زنجیر اگر بگذارد
1. مقتل جامع مقدم: 2/208-209.
/**/به گزارش خبرگزاری رسا، در روزهای اخیر انتشار اخباری همچون«نظرسنجی برای
رابطه با آمریکا» و «درخواست حذف مراسم 13 آبان و عدم شرکت دولتمردان در
مراسمات این روز» توسط برخی روشنفکر نمایان، موجبات خوشحالی دشمنان همیشگی
ملت ایران را فراهم آورده است.
از این رو در آستانه 13 آبان، روز ملی مبارزه با استکبار، سایت فرهنگ نیوز جنبش رسانه ای پیشواز مرگ بر آمریکا را آغاز کرد.
به مناسبت این یوم الله از همه امت حزب الله دعوت می شود تا با پیوستن
به این جنبش همگانی، انزجار خود را از رژیم مستبد، مستکبر و خونخوار آمریکا
اعلام کنند.
شایان ذکر است، رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره
شعار «مرگ بر آمریکا» فرموده اند: «دولت آمریکا در هیچ کشورى، میان هیچ
ملتى، یک وجهه ى عمومى ندارد. «مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهاى اختصاصى
ملت ایران نیست؛ در بسیارى از کشورها گفته میشود». (بیانات رهبر انقلاب در
دیدار اساتید دانشگاه ها 1391/5/22)
شیطان مغرور ، با شش هزار سال عبادت ، عاقبتش آن طور شد
چه خوب است انسان عبادت و کار خیر که انجام می دهد ، بگوید
کـــــــــــــــاری نــــــــــــــــکـــــــــــــــــــردم .
آیت اله بهجت
قُلْ ما يَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَکُونُ لِزاماً (فرقان77)
بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد»
در روایت آمده است اگر كسي در ماه مبارك رمضان مورد مغفرت الهي قرار نگيرد غفران براي او نيست مگر آنكه عرفه را درك كند.
همچنین در روايتي نقل شده است كه شب عرفه هر دعاي خيري كه انسان بكند به اجابت مي رسد و براي كسي كه در شب عرفه اطاعت الهي را بكند و اعمال صالحه انجام دهد، معادل 170 سال اطاعت و عبادت است؛ يعني از نظر پاداش چنين چيزي به او داده ميشود.
اعمال روز عرفه:
اول غسل
دوّم زيارت امام حسين عليه السلام كه مقابل هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد بلكه بالاتر است و احاديث در كثرت فضيلت زيارت آن حضرت در اين روز متواتر است.
سوّم بعد از نماز عصر پيش از آنكه مشغول بخواندن دعاهاى عرفه شود دو ركعت نماز بجا آورد در زير آسمان و اعتراف و اقرار كند نزد حق تعالى به گناهان خود تا فايز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزيده گردد پس مشغول شود به ادعیه عرفات.
روايتي ديگري از امام زين العابدين (ع) آمده است كه روز عرفه بود و حضرت ديدند كه سائلي دارد از مردم، يعني غير خدا، درخواست ميكند؛ حضرت به او فرمود: واي بر تو! در چنين روزي از غير خدا تقاضا و درخواست ميكني!؟ و حال آنكه اميد ميرود در چنين روزي فضل الهي شامل طفلهايي شود كه در رحم مادر هستند...
دعا می خوانم...پیوسته دلشوره ای همراه من است...نکند دعا به پایان برسد و من روی ماهش را نبینم...اشک هایم جاری است...روضه ی عباس علیه السلام می خوانند...
آقا اجازه...مگر خودتان نفرمودید روضه ی عمویم عباس قدم گاه من است:::
با این حالم چگونه باز هم سر دهم
"أین استَقَرَّت بِک النَّوَی" به راستی چه زمانی غم غیبتت به پایان می رسد..
امروز فرق می کند... می دانم که در بین صفوف حاجیانی..
آری صدای زارشان را می شنوم... "عزیزٌ علیّ أن أری الخلقَ و لا تُری"
آقای ما ای عزیز جانهای ما.. تو ما را شاهد و ناظری..
ولی چشم های ما را پرده ی عصیان بسته است ...
آه... "هل إلیک یا ابن أحمدَ سبیلٌ فتُلقَی
" ای فرزند رسول خاتم آیا راهی هست که به دیدارتان نایل شویم و جمال دل آرایتان را ببینیم..
فرازهای دلداگی جدتان رو به اتمام است...بمیرم..بمیرم برای آن حجی که ناتمام ماند..
صدای غافله کربلاییان در گوشم تکرار می شود...
صدای زنگ شتران و شیهه اسبان. کربلا، نفس نفس می زند و فرات، تشنه تر از همیشه، در خویش می جوشد...
از کعبه رو به کربلا می کند حسین *** و آنجا دوباره کعبه بنا می کند حسین
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
آه مکّه، ای سرزمین وحی الهی، دوباره خیل عاشقانت رهسپار خانه دوست شده اند
و من ماندم و حسرت تو...
سلام بر کعبه ات ، مطاف فرشتگان کبریایی؛ سلام بر سعی و صفایت ، سلام بر مشعرت؛ خاستگاه شعور؛ سلام بر عرفاتت ؛ عرصه عرفان ناب اسلام...
آه ای مدینه، ای مدفن عصاره هستی؛ سلام بر بقیعت ، قبرستان کهکشانهای خفته در خاک...
سلام بر آن مزار بی نشانت...
و سلام بر تو ای صاحب الزمان...ای روح حقیقی حج...ای عصاره ی ایمان...ای عزیز گمشده ی دوران...
نشانی ات را به قاصدکان رهپویت سپرده ام که ره امید بازشناسند و
این انتظار را برای منتظران به حضور شکوفا کنند...
تعجیل در فرج امام عزیزمان صلوات
به خود می پیچد باد از به یاد آوردن آن همه ناعهدی و من، پشت به ماه ایستاده تو را بر لبهایم زمزمه می کنم:
"...و بیعه له فی عنقی...لا احول عنها...لا احول عنها..." در گلویم می شکنند واژه ها شبیه همه عهدهایی که شکسته ام
به خودم می گویم کدام عهد؟یک کوفه بی وفایی را در خودم یدک می کشم و "بیعه له" می خوانم؟!!...
به باد می نگرم...
هنوز می پیچد، و خوب می بینم در ذهن آشفته اش قصه دستهایی که پیوند بین بستن و گسستن بودند...
دستهایی که هنوز مُهر بیعتشان باقی، خنجرشان میهمان شده بود...پشت به ماه ایستاده ام اما، دستهایم خوب پیداست...و پیچش دوباره باد در بی وفایی دستانم...
..." و بیعه له..." ...کدام بیعت؟... کجاست "لا ازول ابدا..." ؟... در دستهایم چیزی به وسعت یک عشق، یک هزاره انتظار، تو را می طلبد...
هر روز که میگذرد، خورشید بین من و مهربانی های تو بیشتر فاصله می اندازد....
نمیدانم چند سال خورشیدی از تو دور افتادم. درست یادم نیست کجای دجله یا فرات، یا کنار اروند بود که تو کبوتر شدی...
هر شب خواب میبینم که تمام دیوارهای دنیا، بین من و تو صف کشیده اند. آنقدر از تو دور میشوم در خوابهایم که آسمان، پشت پلکهایم میافتد و دیگر نمیتوانم ببینمت... بعد از تو...
در بیراهه های تمدن، گمراه شدم... انگار در چاه ویل سقوط کرده ام!
خوب میدانم که امانتدار خوبی نبوده ام. هیچوقت نتوانسته ام از انقلاب، این میراث گرامی تو، به اندازه ای که تو دوست داشتی دفاع کنم... خدا کند که فراموش نکنیم...
که این شهیدان چه کبوتران عزیزی بودند...
شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات