دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.
دیزباد وطن ماست

دیزباد وطن ماست

سایت رسمی روستای دیزباد علیا (بالا) از توابع شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ایران.

دیزباد در کتابخانه آنلاین تخصصی تاریخ اسلام و ایران

 
 

 
این مطلب در 27 فروردین 1387 در وب سایت کتابخانه آنلاین تخصصی تاریخ اسلام و ایران به طبع رسیده است.
محمد بن سرخ
حکیمی اسماعیلی از نیشابور قرن پنجم

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

در بهمن ماه امسال، یعنی سال 1384 وارد سال 1427 قمری خواهیم شد و این سال برابر است با یک صدمین سال انتشار چهار مقاله عروضی به تصحیح علامه محمد قزوینی.[1] حدود یک صد سال پیش ازین که قزوینی در 1327 قمری چهار مقاله را منتشر کرده است در مقاله چهارم وقتی به این عبارت رسیده است:
«اما حکایت کرد مرا استاد من الشیخ الامام ابوجعفر بن محمد ابوسعید المعروف به صرخ؟ از الشیخ الامام محمد بن عقیل القزوینی از امیر فخر الدوله باکالنجار البویی ....»[2] در برابر کلمه «صرخ» علامت استفهام گذاشته است و در تعلیقات کتاب نیز، کوچکترین سخنی، درین باره،‌ نگفته است. ظاهراً به این دلیل که مرجعی برای کشف هویت تاریخی این شخص نیافته است.

پنجاه سال بعد از قزوینی و پنجاه سال پیش از روزگار کنونی ما، استادان: محمد معین و هانری کربن – که شرح قصیده فارسی خواجه ابوالهیثم جرجانی را نشر داده اند – در شرح حال مؤلف، که محمد بن سرخ نیشابوری است،‌ از تتمه صوان الحکمه بیهقی این عبارت را نقل کرده اند:
«الحکیم ابوالهیثم البوزجانی، لم اره له اثراً فی الحکمة سوی قصیدةٍ له فارسیة شرحها محمد [بن] سرخ النیسابوری»[3]
و از ترجمه فارسی صوان الحکمه نیز این عبارت را آورده اند:
«الحکیم ابوالهتیم (کذا!) الجورجانی، ازو جز قصیده ای که محمد سرخ نیسابوری آن را شرح کرده است نیافته اند.»[4]
پس ازین یادآوری، چنین افزوده اند که در یکی از نسخه های چاپی علامه قزوینی، پس از نام ابی سعد کلمه «النشوی» آمده است و چنین حدس زده اند که «نشوی» منسوب است به نشا/ نشوی، ‌که شهری است از اعمال ارّان. و این با نسبت نیشابوری – بیهقی او را بدان نسبت خوانده است – قابل تطبیق نیست، به ناچار به این نتیجه رسیده اند که: یا «نشوی» زاید است (زیرا فقط در یک نسخه آمده است) یا نسبت «نشوی» خاص پسر بوده است،‌و یا آن که وی خود مدتی هم در نیشابور بوده است و هم در «نشوی» و به هر دو محل منسوب شده است.[5]
پس ازین نکته ها،‌ بحثی کرده اند درباره این که «سرح» درست است یا «سُرخ» و بعد به منقولاتی از چند کتاب پرداخته اند. در باب این که هم «سرح» می‌تواند درست باشد و هم «سُرخ» و به این نقطه رسیده اند که « درنام پدر محمد مذکور، احتمال «سَرحْ» و «سُرخ» (صرخ) هر دو می‌رود.»
در چاپی که استاد معین خود از چهار مقاله عروضی انتشار داده است عبارت متن چنین است:
استاد من الشیخ الامام ابوجعفر بن محمد ابی سعد النشوی المعروف بصرخ (؟) از الشیخ الامام محمد بن عقیل القزینی ....)[6]
و در حاشیه نوشته اند که «بصرخ» را استاد سعید نفیسی در کتاب خود پورسینا صفحه 60 و 171 «بفرّخ» تصحیح کرده است و رجوع داده‌اند به تعلیقات و در تعلیقات همان مطالب مقدمه شرح قصیده ابوالهیثم را عیناً نقل کرده اند، با یاد آوری این که «النشوی» جز در نسخه قدیم تهران نیامده است و مرحوم قزوینی هم،‌ در طبع اول چهار مقاله خود،‌ النشوی را ثبت نکرده است.[7]
این بود خلاصه پژوهشهای استادان: معین و هانری کربن و نفیسی، درین باره.
بنده درین ایام فرصت آن نیافتم که در منابع کتابشناسی و پژوهشی ایرانی و فرنگی، در پنجاه سال اخیر، استقصا کنم تا مطمئن شوم که در فاصله پنجاه سال اخیر کسانی به تحقیق در باب هویت تاریخی این محمد بن سرخ پرداخته اند یا نه؟ به علم اجمالی می‌توانم بگویم که چیزی درین باره وجود ندارد. به همین دلیل به یادآوری نکاتی نو یافته در باب محمد بن سُرخ نیشابوری و خاندان او و استادان و مشایخ او خواهم پرداخت، هر چه باشد فصلی است از تاریخ اندیشه در ایران و معرفی یکی از متفکران بزرگ اسماعیلی در نیشابور قرن پنجم.
شرح حال این محمد بن سُرخ خوشبختانه در سیاق تاریخ نیشابور، به دقت آمده است، اما در آن روزگار که علامه قزوینی به تصحیح چهارمقاله همت ورزیده، هیچ گونه اطلاعی از وجود این کتاب، ظاهرا در میان اهل فضل و خاوشناسان نبوده است، حتی در آن روزگار که استادان دکتر معین و هانری کربن آن یادداشت را نوشته اند، هنوز چاپ عکسی این کتاب به وسیله استاد ریچارد فرای، در سلسله شرقیات دانشگاه هاروارد انتشار نیافته بوده است.
«اینک عین عبارات عبدالغافر فارسی (451- 529):
محمد بن محمد بن علی الحنیفی الحام ابوسعد المعروف بصرخ. فقیه فاضل ثقة مفید للطلبة و یعرف بابی سعد بن ابی نصر الاشقر الوکیل.
سمع عن ابی زکریا الحربی و ابی الحسن العلوی توفی حوالی الخمسین و الاربع مائة انبأنان عنه والدی.»[8]
یعنی:
«محمد بن محمد بن علی حنیفی حاکم ابوسعد معروف به صرخ فقیهی است فاضل و ثقه سودمند از برای طالبان علم و معروف است به ابی سعد بن ابی نصر اشقر وکیل. وی از ابوزکریای حربی و ابوالحسن علوی سماع حدیث کرده است و در حوالی سال چهارصد و پنجاه درگذشته است. پدرم، از او، ما را روایت کرد».
از توضیحی که عبدالغافر فارسی می‌دهد روشن می‌شود که وی همه با لقب صرخ (سرخ) و با همه با عنوان «اشقر» که ترجمه عربی کلمه سرخی است شهرت داشته است[9] و از اینجا می‌توان حدس زد که کلمه «النشوی»، که در یک نسخه از نسخه های چهار مقاله آمده بوده است، تصحیف همین «الاشقر» است. احتمالاً به دلیل ناشناختگی در دیگر نسخه ها حذف شده و آن نسخه هم که کلمه را ضبط کرده،‌ به جای «اشقر» به «نشوی» تصحیف کرده است،‌ و از تصریح استادان معین و کربن دانسته می‌شود که در قدیم ترین نسخه چهار مقاله این کلمه وجود داشته است.
از گفتار صاحب چهار مقاله که «ابوجعفر بن محمد ابی سعد المروف بصرخ» را استاد نظامی عروضی معرفی می‌کند،‌ می‌توان اطمینان حاصل کرد که این محمد بن صرخ، یکی از پسرانش با کنیه ابوجعفر، استاد نظامی عروضی بوده است و بسیار طبیعی است زیرا بخشی از عمر صاحب چهار مقاله در نیشابور گذشته است (در فاصله 512- 530).
درباره دو برادر دیگر این ابوجعفر که استاد نظامی عروضی است،‌ ما از طریق همین سیاق تاریخ نیشابور به اطلاعات ارزشمندی دست یافته ایم که در اینجا یادآوری می‌شود، و از آنجا که نام این ابوجعفر دانسته نیست استقصای مراجع رجالی از روی کنیه، درین باره دشوار خواهد بود. اما برادران او:
1) عمر بن محمد بن محمد بن علی الحاکم، ابوعبدالرحمان ابن الأشقر مستورٌ صالحٌ‌ سدیدٌ من بیت العلم و العدالة حدث عن الطبقة الثانیه، ولد سنة سبع عشر و مات یوم الأحد الحادی عشر من جمادی الأولی سنه خمس و ثمانین و اربعمأة.[10]
یعنی:
ابوعبدالرحمان عمر بن محمد بن محمد بن علی حاکم معروف بن ابن الاشقر (= همان صرخ/ سرخ) مردی مستور و بسامان از خانواده علم و عدالت. وی از طبقه دوم[11] روایت حدیث دارد. «در سال چهارصد و هفده متولد شد و روز یکشنبه یازدهم جمادی الاولی سال بر چهار صد و هشتاد و پنج درگذشت.» و ازین ابوعبدالرحمن سرخ – با عنون الفقیه ابوعبدالرحمن عمر بن الحاکم الزاهد ابوسعید محمد بن محمد المعروف بالأشقر- در دمیه القصر باخزری یاد شده ونمونه های قابل ملاحظه ای از شعر او نیز نقل شده است.[12]
2) علی بن محمد بن محمد بن علی الحاکم، ابوالحسن الأشقر سدید صالح من بیت العلم و العدالة. سمع عن ابی اسحاق الطرازی المقری و ابی نصر المفسر من اصحاب الاصم. ولد سنه احدی و اربع ماة و توفی لیلة الثلاثاء الرابع عشر من شهر ربیع الآخر سنه تسعین»[13]
یعنی:
ابوالحسن علی بن محمد بن محمد بن علی حاکم معروف به اشقر (صرخ/ سرخ) مردی استوار و بسامان بود از خاندان علم و عدالت. روی از ابواسحاق طرازی مقری و نیز از ابونصر مفسر – که از یاران اصم اند – روایت حدیث داشت. در سال چهارص و یک متولد شد و در شب سه شنبه چهاردهم ربیع الاخر سال[ چهارصد و] نود درگذشت.
3) برادر سوم که استاد نظامی عروضی است احتمالا برادر کوچکتر ایشان بوده است و تصور می‌کنم در بخش های از میان رفته سیاق شرح حال او نیز بوده است،‌ ولی در نسخه موجود شرح حال او را نیافتم.
از تصریحی که عبدالغافر فارسی به خانواده ایشان به عنوان «خانواده علم» دارد. آشکار است که همه اهل علم بوده اند و شرح حال آن برادر – استاد نظامی عروضی بوده است – در کتب رجال حدیث و علم مسلماً وجود دارد، ولی از آنجا که تنها کنیه او را – که ابوجعفر است- می‌شناسیم پیدا کردن شرح حال او دشوار می‌نماید.
بازگردیم به زندگینامه محمد بن سرخ، که شارح قصیده ابوالهیثم است. تردیدی نداریم که در میان علمای نیشابور قرن پنجم، عده ای دارای گرایش اسماعیلی بوده اند، شاید اکثریت کسانی که در نیشابور قرن پنجم می‌زیسته اند و با عنوان شیعی، یا علوی همه دارای تمایل به مذهب اسماعیلی بوده باشند و هنوز هم نیشابور و بعضی نواحی آن مانند دیزباد، در عصر حاضر، از مراکز اسماعیلی ایران به شمار می‌رود. اما مولف کتاب سیاق هیچ تصریحی به اسماعیلی بودند محمد بن سرخ ندارد، و در سراسر کتاب که زندگینامه 1678 تن از علماست وی به تمایلات خاص هیچ یک از ایشان در جهت مذهب اسماعیلی اشاره ندارد؛ در مورد کرامیه از ایشان با عنوان «اصحاب ابی عبد الله» یا «کرامیه» یاد می‌کند و از شیعیان اثنی عشری با عنوان «روافض» و «متشیعه»[14]، ولی در مورد شیعیان زیدی و اسماعیلی نفیاً و اثباتاً خاموش است.
ذهبی که ظاهراً نسخه کاملیاز سیاق در اختیار داشته است،‌ دو جا از محمد بن سرخ یاد می‌کند، یک بار در متوفیات سال چهارصد و پنجاه و دو و با این عنوان:
1) محمد بن محمد بن علی، القاضی ابوسعد الحنفی الفقیه احد علماء نیسابور توفّی فی هذا العام (یعنی 452) روی عن ابی الحسن العلوی. روی عن زاهر الشحامی[15]
و یک بار در متوفیات حدود 460 با عنوان:
2) محمد بن محمد بن علی الفقیه ابوسعد النیسابوری الحنفی الوکیل سمع من یحیی بن اسماعیل الحربی و ابی الحسن العلوی و غیرهما روی عنه زاهر الشحامی و اسماعیل الفارسی.[16]
یک نکته را نباید فراموش کرد که در سیاق لقب یا نسبت او «الحنیفی» است، ولی ذهبی «الحنفی» نقل کرده است و ظاهرا ربطی به مذهب ابوحنیفه ندارد.[17] و بنابر ضبط سمعانی این نسبت حُنَیفی است.
استادان محمد بن سرخ
عبدالغافر فارسی از استادان او:
1) ابوزکریا الحربی
2) ابوالحسن العلوی
را یاد کرده است. ذهبی نیز یک جا از ابوالحسن علوی یاد کرده و یک جا از یحیی بن اسماعیل حربی. حال ببینیم که این هر دو تن اهل کدام یک از مذاهب عصراند؟
1) عبدالغافر فارسی در شرح حال ابوزکریا حربی، یعنی یحیی بن اسماعیل بن یحیی (متوفی یک شنبه یازدهم ذی الحجه 394) می‌گوید: جد وی زکریا بن حرب برادر احمد بن حرب زاهد است و این گروه از شیعه اهل ثروت و نعمت بوده اند.[18] بنابراین تصریح به شیعه بودن وی دارد. اما ذهبی که با شیعه روابط تلخی دارد می‌گوید: « وهو صدوق فیه بدعة»[19] که تردیدی نباید داشت که مقصود وی از «بدعت» در اینجا تمایل به تشیع ابوزکریای حربی است.
2) نام ابوالحسن علوی، خود تصریح است بر شیعه بودن او. یک تن ابوالحسن علوی از مشاهیر علویان نیشابور قرن پنجم در سیاق آمده است با این مشخصات: علی بن داعی بن زید بن حمزة العلوی الحسینی السید الزاهد ابوالحسن که عبدالغافر درباه او می‌گوید: معروف من العلویة صوفی ظریف حسن العشرة. این ابوالحسن علوی متولد سال 410 است و دور نیست اگر محمد بن سرخ که از اقران سنی اوست از وی روایت حدیث داشته باشد.[20]

شاگردان محمد بن سرخ
در نسخه موجود از سیاق، ذکری از شاگردان محمد بن سرخ دیده نمی‌شود، ولی در عبارت ذهبی که به احتمال قوی از نسخه کامل تر سیاق بهره داشته است نام «زاهر شحامی» و «اسماعیل فارسی» در شمار شاگردان او آمده است. حال ببینیم این دو تن کیانند؟
1) ابوالقاسم زاهر بن طاهر شحامی، از خاندان بسیار معروف شحامی نیشابور (متوفی 533) در شمار علمای برجسته حدیث عصر خود بوده است و زندگینامه او در اغلب کتب رجال دیده می‌شود.[21]
2) اسماعیل بن عبدالغافر فارسی( 423- 504) اصلاً از خاندان رؤسای ناحیه فارس (فسا) بوده که در نیشابور متولد شده و درین شهر به تحصیل پرداخته و سرآمد اقران شده است.[22]
از آنجا که می‌دانیم علویان نیشابور،‌ درین روزگار بیشتر تمایلات اسماعیلی یا زیدی داشته اند و دو تن از استادان محمد بن سرخ که نامشان را می‌دانیم هر دو شیعه و علوی اند،‌ بسیار طبیعی خواهد بود که او خود نیز دارای عقاید شیعی و اسماعیلی باشد و شرح قصیده ابوالهیثم بپردازد.
یک نکته را در اینجا باید یادآوری کنم که اگر در عبارات عبدالغافر فارسی تصریحی به حکیم بودن یا به فارسی کتاب نوشتن این محمد بن سرخ نشده است به این دلیل است که نگاه مؤلف سیاق، تنها ناظر به وجه «علم الحدیثی» افراد است و این که در زنجیره علمای حدیث از چه کسی روایت می‌کنند و چه کسانی از ایشان روایت دارند، به دیگر جوانب زندگی ایشان که می‌تواند شعر فارسی یا حکمت و فلسفه و علوم طبیعی ریاضی باشد، مطلقا کاری ندارد.
منابع و مآخذ :
[1] . چهار مقاله، تحقیق محمد بن عبدالوهاب قزوینی، بریل، لیدن، 1327/1909.
[2] . همانجا، ص 82.
[3] شرح قصیده خوجه ابوالهیثم ...، منسوب به محمد بن سرخ نیشابوری، به تصحیح فارسی و فرانسوی هنری کربن و محمد معین،‌تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1324/1955، صفحه 2.
[4] . همانجا، 2.
[5] . همانجا، 5-4.
[6] . چهار مقاله، به کوشش دکتر محمد معین،‌تهران، زوار،‌1333، ص 26-125.
[7] . همانجا، 42-441.
[8] . الحلقة الأولی من تاریخ نیسابور المنتخب من السیاق، تألیف الحافظ ابوالحسن عبدالغافر بن اسماعیل الفارسی،‌انتخاب الحفاظ ابواسحاق ابراهیم بن محمد الصریفینی، إعداد محمد کاظم،‌قم، 1403ه‍. ق./ 1362ه‍. ش. شماره 100، صفحه 53.
[9] . مقایسه شود با معجم السَفر، للحافظ ابی ظاهر احمد بن محمد السلفی، تحقیق (؟) عبد الله عمر البارودی،‌ دارالفکر، بیروت 1993/1414 [وظیفه خود می دانم که همیشه یادآور شوم که این چاپ، دزدی بی شرمانه ای است از چاپ علمی و آکادمیک دکتر شیر محمد زمان چاپ اسلام آباد پاکستان، مجمع البحوث الاسلامیه الجامعه الاسلامیه العامة 1408/1988] شماره 396،‌ صفحه 242 شرح حال ابوحفص عمر بن احمد بن عبد الله بن سرخ الکازرون خادم الفقراء، که در پایان می گوید: السرخ فارسی و معناه الاحمر و نشان می دهد که نام افراد را سرخ می نهاده اند، چنان که نام پدر این شخص سرخ است و نام پدر مؤلف شرح قصیده نیز سرخ بوده است. این که نام این گونه افراد را در هر دو صورت فارسی و عربی (گاه سرخ و گاه اشقر) نقل کنند. ظاهرا سنتی بوده است. چنان که ابوسعد خرگوشی معروف، صاحب تهذیب الاسرار و شرف النبی (متوفی 408) را گاه به صورت خرگوشی (فارسی) و گاه به صورت ارنبی (عربی معادل آن) به کار می برده اند،‌عطار در مصیبت نامه، چاپ دکتر نورانی وصال 265 گوید:
بوسعد، آن امام ارنبی مجلسی می گفت از قول نبی و منظورش همان ابوسعد خرگوشی معروف است و وزن شعر نشان می دهد که در کنیه او ابوسعد درست است نه ابوسعید، آن گونه که بعضی نوشته اند. 
[10] . المنتخب من السیاق، 559، شماره 1227. 
[11] . منظور طبقه دوم کسانی است که از اصم ( یعنی محدث بزرگ قرن چهارم ابوالعباس محمد بن یعقوب بن یوسف نیشابوری متوفی 346) روایت حدیث داشته اند. 
[12] . دمیة القصر و عصره اهل العصر، علی بن الحسن الباخزری (المقتول 467) تحقیق و دراسته الدکتور محمد التونجی، الجزء الثانی، 1029.
 [13] . المنتخب من السیاق،‌589 شماره 1316. 
[14] . همانجا، شماره های 13 و 830. 
[15] . تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمس الدین محمد بن احمد الذهبی (المتوفی 748) حققه الدکتور بشار عواد معروف، دارالغرب الاسلامی، 1424/2003ح 10/33. 
[16] . همانجا، 10/133. 
[17] . بنگرید به الانساب، ابوسعد سمعانی، چاپ عکسی مارگلیوث، 179ب. 
[18] . المنتخب من السیاق، شماره 1635. 
[19] . تاریخ الاسلام،‌8/ 744. 
[20] . المنتخب من السیاق، 592، شماره 1323.
 [21] . همانجا، ‌شماره 724 و تاریخ الاسلام 11/591. 
[22] . همانجا، شماره 340، و تاریخ الاسلام11/49.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد